- دریای هستی من
- ساقی بده پیمانه ای ،زان می که بی خویشم کند
- ای ڪه ڪَفتی انتظار ،
- خلـوتی داریم ،،
- تویی آن آسمان صاف و روشن
- گمشده....
- چون همسفر عشق شدی مرد سفر باش
- بگذار ، که بر شاخه این صبح دلاویز بنشینم
- اینجا تن بی جان بیا، زین جا سراپا جان برو
- کشتی طوفان زده سرزد به ساحل های دور
- حرفی بزن ، بهانه ی بی انتها
- به دنبال تاج کاغذی...
- 🖤نیمه گمگشته ات را دیر پیدا میکنی🖤
- برخاستن از جان و جهان مشکل نیست مشکل...
- گر طالبِ راهی بیا ، ور در پی آهی برو
- شیشه میخواست دل فرستادم
- روز و شب با خودت نرو هی ور
- خواب من و قرار من بی تو به سر نمیشود...
- شب همه بیتو کار من، شکوه به ماه کردن است
- روز ستاره تا سحر، تیره بهآه کردن است
- زندگی دست از سرم بردار، خیلی خسته ام
- به هر دل بستنم عمری پشیمانی بدهکارم
- هر موج که میزند دل از خون ای دل
- ای عشوه فروش با خریدار بساز
- دیر آمدهای مرو شتابان ای رفتن تو چو رفتن جان..
- نظم اعداد به هم ریخته از رفتن تو یک نفر رفته ولی....
- شعله دارم میکشم در تب، نمی فهمی چرا؟
- چه زیبا گفت "مولانا
- غزل بردار لب تر کن بنوش از شربت شعرم
- حکایت
- چند شعر کوتاه.
- نمی داند دل تنها میان جمع هم تنهاست
- باران که شدی.............
- باران! تو که .........
- خدا...
- شعر زیبا
- شعر
- رازی است مرا...........
- زاهد بود ترانه گویم کردی
- آری باید سرود
- امام راحل(ره)
- سنت نانوشته
- خستگی از درس
- بی زاری از زهد ریایی
- هیچ چیز ارزان نیست
- شعر زیبا
- تو شب یلدای منی ..
- اگر خواهی که یک همدم گزینی
- اول ماه است و نان در سفره نیست
- .
- شب یلدا
- اخرین روز خزان هم ...
- قرن ما ....
- شبی هست که نیست
- وای بر یوسف اگر ناز زلیخا بکشد
- بانگ جرس
- من نگویم که مرا از قفس آزاد کنید
- جامی
- چیست دین برخاستن از روی خاک
- یکى زبان و دو گوش است اهل معنى را
- کاش آن کس که به تو حق قضاوت می داد
- گفت در چشمان من غرق تماشایی چقدر
- دوستی با هر که کردم خصم ....
- برگ میریزد ولی پاییز نیست
- ابر امدو بر سر سبزه گریست
- نفس نمیکشد زمین...
- نفس تنگ شده باز....
- امدم سر بزنم شعر بخوانم بروم
- اهل دل دل مینوازد
- من اگر مست می و....
- چون خیال تو در اید به دلم
- بگو به باد....
- کاین غصه هم سر اید
- هر چند بهشت صد کرامت دارد
- تو که باشی به دلم ....
- هر کجای این جهاندست بگذارم تویی
- تو خودت شعر دل انگیز منی
- شعرخوانی حاج کاظم
- شهیدان صبحدم
- نفهمیدی پریشانم از این چشمان پژمرده ؟
- تنگ آب از روزهای قبل خالی تر شده است
- اگر درمان تویی دردم فزون باد
- تو مرا جان بقایی
- دف بزن ول وله کن شعر بخوان ....
- هر نسیمی که نصیب از گل و باران ببرد
- میزند بَرﻫﻢ جهاﻥ را هر ﮐﻪ ﯾﮏ ﺩﻝ بشکند..!
- آنچنان جای گرفتی... تو به چشم و دلِ من...
- چو مست چشم تو نبود شراب را چه طرب
- حلقههای موج بینم نقش گیسویی کشم
- زندگی آن شعری است که عزیزی نوشته است ....
- در آغوش این سکوت حزین هنوز ...
- ڪَــل اگر خار نداشت ...
- به یزدان اگرما خردداشتیم ...
- ناز کُنی، نَظر کُنی، قَهر کُنی، ستم کُنی گر که....
- دانی که چرا دار مکافات شدیم...
- امان از داستان عشق و فرجام غمآلودش
- تو مگو همه به جنگند و ز صلحِ من چه آید
- مست شوقم . . . مست عشقم . . . مست دوست...
- گفتم این عدل نباشد که دلم ریش شود گف
- بی تو هستم چون زمستان خلق از من در عذاب ...
- جان و جهان! دوش کجا بودهای
- از قناعت هیچکس بی جان نشد
- مـن همه در حکـم توام ...
- تو چدانے که شبِ سوختـگان چون گذرد؟
- مادرم روزت خجسته باد
- گفتی تویی دُردانهام؛
- سحرم روی چو ماهت شب من زلف سیاهت ...
- هر که تشویش سر زلف پریشان تو دید
- عشق از نظر مولانا
- مست آن دلبر که عالم مست اوست م
- دلبر جانان من برده دل و جان من ب
- نشود فاش کسی آنچه میان من و تست
- تا کی به تمنای وصال تو یگانه
- مباش آرام حتی گر نشان از گردبادی نیست
- سالها پرسیدم از خود کیستم؟
- در این خاک در این مزرعه ی پاک ....
- دوست همان به که بلا کش بود
- دانی که چرا دار مکافات شدیم؟
- بس که آن لبخند سِحر دلفریبی ساخته است
- بهاری پراز ارغوان
- دل نهـادن بر پشیـمـانی چه سود
- هرگز به باغ دهر گیائی وفا نکرد
- قطره ای آبم ز چشمی اشکبار افتاده ام
- كشيده عشق در زنجير جان ناشكيبا را
- روز یعنی....
- ﺑﯽ ﺧﺒﺮ ﻣﯽ ﺭﻭﻡ ﻭ ﺑﯽ ﺧﺒﺮﯼ ﺗﻮﻫﯿﻦ ﻧﯿﺴﺖ
- من روز خویش را...
- انجاکه سرود است و سرور است
- تو نیستی که ببینی
- نوروز منی تو
- مهر پاییز کجا بود در این شهر شلوغ
- از چهره افروخته گل زا مشکن
- همه با یاد تو شاعر شده اند اما...
- ﭘﺮﻭﺍﺯ ﮐﻦ ﺍﻣﺸﺐ ﮐﻪ ﭘﺮﯼ ﻫﺴﺖ ﻭ ﭘﺮﯼ ﻧﯿﺴﺖ
- ﺍﻣﺸﺐ ﻣﻨﻢ . . . ﻣﻬﻤﺎﻥِ ﺗﻮ . . .
- ﺩﺭ ﻗﻔﺲِ ! " ﺧﯿــﺎﻝ ﺗﻮ "
- ﺩﺭ ﺍﯾﻦ ﻋﻤﺮﯼ ﮐﻪ می دﺍنی ﻓﻘﻂ ﭼﻨﺪﯼ ﺗﻮ ﻣﻬﻤﺎنی!
- ﺳﻪ ﺑﯿﺖ، ﺳﻪ ﻧﮕﺎﻩ، ﺳﻪ ﺑﺮﺩﺍﺷﺖ
- ﺳﯿﺮ ﻧﻤﯽﺷﻮﻡ ﺯ ﺗﻮ ،ﻧﯿﺴﺖ ﺟﺰ ﺍﯾﻦ ﮔﻨﺎﻩ ﻣﻦ،،،
- ﺗﻮ ﮐﺠﺎ ﺭﻓﺘﻪ ﺍﯼ ﺍﻣﺸﺐ ﮐﻪ ﻣﻦ ﺍﺯ ﯾﺎﺩ ﺗﻮ ﻣﺴﺘﻢ !
- ﮔﺮﻓﺘﻢ جام ﺩﺭ ﺩﺳﺘﻢ .. ﺑﮕﻔﺘﻢ :
- ﺑﻪ ﺩﻧﺒﺎﻝ ﺧﺪﺍ ﻧﮕﺮﺩ ؛
- ﻣﯽ ﮔﺬﺍﺭﻡ ﺗﺎ ﺳﺮﻡ ﺭﺍ ﺭﻭﯼ ﺁﻥ....
- ﻫﻤﭽﻨﺎﻥ ﺷﯿﺮﯾﻦ ﺯﺑﺎﻥ ﻭ ﺩﻟﺮﺑﺎ ﺧـﻮﺍﻫﻢ ﺗﻮ ﺭﺍ
- دست و دل ما هرچه تهیتر خوشتر
- تا شقایق هست زندگی باید کرد
- خدا گر پرده بردارد ز روی کار ادمها....
- من به امار زمین مشکوکم...
- نه تو می مانی و نه اندوه
- عجب صبری خدا دارد...
- به طواف کعبه رفتم به حرم رهم ندادند
- تا کی به تمنای وصال تو یگانه
- هر در که زنم صاحب آن خانه تویی تو
- کاش بر ساحل رودی خاموش....
- ما که رقصیدیم به هر سازی زدی ای روزگار
- من بودم و دوش آن بُت بنده نواز
- دلم آشفته آن مایه ناز است هنوز
- شب به سحر نمیرسد ، گر نکنم خیال تو....
- از سر زلف تو پیداست که پیمان شکنی
- ﺑﻪ ﮐﺠﺎﯼ ﺍﯾﻦ ﺷﺐ ﺗﯿﺮﻩ ﺑﯿﺎﻭﯾﺰﻡ ﻗﺒﺎ ﯼ ﮊﻧﺪﻩ ﯼ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ،
- ﺍﯼ ﺑﻬﺘﺮﯾﻦ ﺭﻭﯾﺎﯼ ﻣﻦ ﻫﺮﻟﺤﻈﻪ ﯾﺎﺩﺕ ﻣﯽ ﮐﻨﻢ
- ﺣﺎﻝ ﻣﻦ ﺧﻮﺏ ﺍﺳﺖ ﺍﻣﺎ ﺑﺎ ﺗﻮ ﺑﻬﺘﺮ ﻣﯽ ﺷﻮﻡ
- ﺯﯾﺒﺎ ﻫﻮﺍﯼ ﺣﻮﺻﻠﻪ ﺍﺑﺮﯼ ﺍﺳﺖ
- جانب و دلی ای دل و جانم ...
- از خواب چو بر خیزم اولتو ...
- او ست نشسته در نظر...
- همه خفتند و من....
- اندر دل من..
- آنچه گفتند و سرودند تو آنی !!
- حقیقت نه به رنگ است و نه بو
- به تو آهسته و سر بسته و در پرده بگویم
- سلام زیبا
- ﺑﻪ ﺗﻮ ﺳﻮﮔﻨﺪ ، ﺑﻪ ﺭﺍﺯ ﮔﻞ ﺳﺮﺥ
- به تو سوگند گر این راز شنیدی و...
- در دهکده ی ما خبر از بوی ریا نیست /
- جانم آن لحظه که غمگین تو....
- نفسم میگیرد؛ که "هوا" هم اینجا، زندانیست..! [هوشنگ ابتهاج
- ارغوان، شاخه ی هم خون جدا مانده ی من
- اگر به خانه من آمدی برای من ای مهربان ...
- من از نهایت شب حرف میزنم..
- خواهر که داشته باشی....
- برای خانه ی همسایه ات هم چراغ آرزو کن،...
- از دل خسته ی من گر خبری می گیری....
- گفتم ای فال فروش این بسته ی...
- خبرت هست که از خوبی خود
- فارغی از قدر جوانی که چیست
- شعر هوشنگ ابتهاج برای شهریار و پاسخ شهریار به ایشان
- باز آی دلبرا که دلم بی قرار تست
- کنون که صاحب مژگان شوخ و چشم سیاهی
- جانی و دلی ای ...
- می شود خواهشی از خاطره هایت بکنم؟
- هر زمان می بینمت قلبم پریشان می شود
- من اگر برخیزم تو اگر برخیزی
- در پناهت برگ و بار من شکفت
- دیدار تو گر صبح ابد هم دهدم دست
- 99/9/9
- مثنوی هفتاد "من" مولوی :
- دل شبی دور از خیالش سر نکرد
- نازنین آمد و دستی به دل ما زد و رفت
- از آن شادم
- یکی دیوانه ای آتش بر افروخت ..!
- گاهی میانِ خلوتِ جمع،
- روز خویش را با آفتاب روی تو....
- ناگهان خوابی مرا خواهد ربود
- آمدم با حکمِ جلبِ چشمِ اوباشت عزیز
- مست آمدم ای پیر که مستانه بمیرم *
- وقتی غزل گویم برایت دلنشین اس
- از باد مرا بوی تو آمد امروز شکرانه ی...
- این یک دو سه روز نوبت عمر گذشت
- تیغ بران گر بدستت داد چرخ روزگار
- از خواب چو بر خیزم...
- ای عجب خوب دو دیوانه بهم ساخته اند؛ ...
- بوی باران،بوی سبزه،بوی خاک
- دو قدم مانده که پاییز به یغما برود
- آنقدر دیر آمدی تا عاقبت پاییز شد
- ای فلک بی من مگرد و ای قمر بی من متاب
- ای قـوم بــه حج رفتـه کجایید کجایید
- سیر نمیشوم زتو نیست جر این ...
- بیرون زتو نیست هر چه...
- خلق را تقلیدشان بر باد داد
- موی بشکافی به عیب دیگران چو به عیب خود رسی کوری از ان
- باران که شدی پیاله ها رو نشمار
- ظاهراً هرچند میخندم، درونم شاد نیست
- گفت : ای دیوانه لیلایت منم...
- باران که می بارد ...
- تو لبخند میزنی و خورشید به زیبایی طلوع می کند
- تو چرا جمله نبات و شکری؟
- در پـرده ی دل خـیـالِ تـو، رقـص کـنـد...
- مرا عهدیست با شادی,
- جانی و دلی ...
- چهل خوابِ پریشان دیدهام بی هیچ تعبیری!
- در پرده دل خيال تو رقص كند
- گر من بھ غم عشق تو نسپارم دل
- ممکن ز تو چون نیست که بردارم دل
- بھ چھ مشغوݪ ڪنم دیدھ و دݪ را ڪھ مدام
- تا جنون فاصله ای نیست از اینجا که منم
- شبیه قطره بارانی که آهن را نمی فهمد
- تیغ بران گر بدستت داد چرخ روزگار...
- جان میکنی تا حرمتها نگه داری
- ماو مجنون درس عشق از یک ادیب اموختیم...
- روز های سخت دوام نمی اورد اما انسان های ...
- گر با همهای چو بی منی بیهمهای
- گر شاخه ها دارد تری ور سرو دارد سروری
- مرا دارد بلای عشقت از رنج جهان ایمن
- محبت تو اگر با من دروغی از سرناچاری ست
- همتی کن ساقیا! تا مثل سابق بگذرد
- من خود دلم از مهر تو لرزید، وگرنه
- دلم را در میان عشق و حسرت ها رها کردم
- این شب تاریک، این چشم سیاهش را نگاه!
- من و جامِ می و معشوق الباقی اضافات است