- امشب از آسمان ديده تو
- خواهم آمد
- سرمست شد نگارم بنگر به نرگسانش
- مي پرسي از من اهل كجايم؟
- هنوز پنجره باز است
- در دیاری که در او نیست کسی یار کسی
- خدایا خوب میبینی در .....
- از همان روزی که فرزندان آدم
- تو دنیایی که هر روزش مثه دیروز میمونه
- ز نامردان علاج درد خود جستن ، بدان ماند
- آیا کارمندان خود را میشناسید؟
- اینجا برای از تو نوشتن هوا کم است
- بریز این باده را پر کن زعشق لبریز شویم با هم
- دلخوشم با غزلی تازه همینم کافی ست
- اشعار محمد علی بهمنی
- ای ردیف غزلم،ورد زبانم،نفسم
- بی قرار
- گفته بودی
- نمیدانم چه کار کنم!
- چشمان باز تو، لبخند میزند
- تنهاییام را با تو قسمت میکنم سهم کمی نیست
- روزی که برای اولین بار
- امشب از آسمان دیدهی تو
- ▬▬▐ ♣ لبـפֿـند تو ♣ ▌▬▬▬▬
- همہ باغ دلـــــم آثار خـــــزان دارد ، ڪو ؟
- نفس های تو را آن روزها در شیشه پر کردم
- جان مولا هر چه هستی مرد باش
- می وزید از سمت کیسوی پریشانت نسیم
- حال دل با تو نگویم....
- ذکرِ تو از زبان من فکرِ تو از خیالِ من
- در چشم های من دقیق تر نگاه کن
- بوی بهار میشنوم
- تو که کوتاه و طلایی بکنی موها را
- لبخند تو ، فراتر از خیال ،
- مرا هزار امید است و هر هزار تویی
- به یادت شبی دل به دریا زدم
- امشب اگر یاری کنی،
- خنده ات ساخت و ساز، اخم تو ویرانی ها
- با تو خورشید ترین ماه جهانم !نفسم
- آمد و آتش به جانم کرد و رفت
- مرا هزار امید است و هر هزار تویی
- تو به من خندیدی و نمی دانستی
- به خیالش می خواست،
- او به تو خندید و تو نمی دانستی
- من به تو خندیدم چون که می دانستم
- نقش ِچشمان ِخمارت ، چه کشیدن دارد !
- تا کی دل من همیشه تنگت باشد؟
- اين شعر تقديم به شما
- منم خمارچشم تو، به دیگران چه بنگری؟
- روز در حسرت یک صبحدم است
- زچشم خام و ظاهر بین این عالم کنم فریاد
- شرح پریشانی خود را به که باید نوشت؟
- از درد شیشه ی دل دنیا نمی شکست
- پدر راست گفته بود
- چند بهار.....
- رویای سرودن!
- گناه خاموشی
- چرا چرا چرا
- تنها انسان است که میماند…!
- چند بهار عطرگل او بوئیدم
- هیچ اندیشه ای مقصد نیست
- ازبلند کوه تردید
- گر زخلوت مرا شور وغوغای
- تو کز جاده مهتاب به خورشید رسیدی
- عشق من وقتی که خوابی خوش به حال خواب ها
- بگیر آنقدر محکم در بغل دلبسته ی خود را
- ای کرده تو مهمانم، در پیش درآ جانم
- تو را میخواستم اما برای مرد جالب نیست
- من هستم و دوباره دلی بی قرار تو
- آخرش درد دلت در به درت خواهد کرد
- نیمی از جانِ مرا بردی، محبت داشتی
- ﺭﻭﺯ ﺍﻭﻝ ﺑﻤﻦ ﺁﻣﻮﺧﺖ ﻣﻌﻠﻢ” ﺁ ” ﺭﺍ
- به آن اشکی که میدانی به حد مرگ دلتنگم
- مستم از لب های تو دیگر نیاور باده ای
- گیرم که مضطرب شدهای، غم گرفتهای
- آمد رمضان و عید با ماست
- من تو را هستم بسی مجنون و زار خود ندارم بهر دیدارت قرار
- درد من این روزها از جنس دردی دیگر است
- دریغ از عمر که طی شد به پای بعضی ها
- گاه گاهی عشق از نوع مجازی لازم است
- اینجا کسی همدرد دردت نیست با بی کسی هایت مدارا کن
- گفتم : بدوم تا تو همه فاصله ها را
- آن روزها نام مرا حتی نمی دانست
- من را به گناهی که " نگاه تو " درآن بود
- غزلم زنده بمان قافیه هایت با من
- ای لبت بادهفروش و دل من بادهپرست
- به التهاب لبانت چرا امان بدهم؟
- خیال می کنم این بغض ناگهان شعر است
- خانه ای امن در اقلیم غزل خیزی نیست
- تابحال از مرز ِ چشمانش فراتر رفته ای ؟
- ما را دو روزه دوری دیدار میکشد
- که سلطان از این روزه گویی چه خواست؟
- ای کاش که با هر طپشی، هر ضربانی
- اشکال ندارد برو ای یار، سفر خوش
- کسی با موج موهایت کنار آمد به غیر از من ؟
- ای که برداشتی از شانه ی موری باری
- دو جای پای نرفته دو سایه یک دیوار
- در منِ دلسنگ، شور انتظار انداختی
- خوابش نبرد ... خاطره ها را قطار کرد
- کلبه شعر
- غمخوار من .....
- باز در کوچه کسی عاشق باران شده است
- وقتی دل از نبود تو دلگیر می شود
- گینه گلدی رمضان هامی مسلمان اولاجاق
- جای تو خالیست...
- خوب ترین حادثه میدانمت...
- مثل گیسویی که باد آن را پریشان میکند
- خوش خبر می آیم ای غم از دلم پرواز کن
- ما را به یک کلاف به یک نان فروختند
- مَرِه مارْجان بوگود تعریف از تو
- دنیا نگو که بر لب گور ایستادن است
- تا تو باشی در کنارم من خیالم راحت است
- اولین شعری که گفتم در حضور کوچه بود
- تا کی به تمنای وصال تو یگانه
- تعریف تو از عقل همان بود که باید
- ما عاشق هم بودیم...حسی که یه عادت نیست
- شما هم دعوتی
- وه چه مضمون ها که با این چشم ها آورده ای
- یک عشق بیملاحظه چون تیغ بر گلوست
- نگاه می کنم از غم به غم که بیشتر است
- دوباره گمشده بودم در ازدحامِ خودم
- رفتم از شهر شما با دل دیوانه ی خویش
- انداخته شیرینی تو شور به انگور
- تا بر لبِ تو زمزمه ی عاشقانه هاست
- جَستم از دام، به دام آر گرفتارِ دگر
- لمس باید کرد؛ دردی را که عاشق می کشد
- عشق کفاره ی یک لحظه نگاه است فقط،
- ندانم کان مه نامهربان، يادم کند يا نه؟
- قول دادم که دگر عشق گدایی نکنم
- به خاکِ خشكِ زمين، قولِ كيميا ندهيد
- تو به دریا ریختی و من کماکان ماهیام
- کافر به چشمهای تو باور میآورد
- بکش مرا، دل بی عشق استفاده ندارد
- دلم برای تو و شعر تازه ات تنگ است
- امشب که هیچ حال دلم روبه راه نیست ؛
- گرچه سخت است به فکری هوسِ نان نرسد
- بس سخت گرفتیم به آسان نرسیدیم
- بگذار بی پروا بگویم دوستت دارم
- عشق ممنوعه ی ما تا به ابد یک راز است
- خدا یک شب تو را در سینه ی من زاد، باور کن
- جمعهها شور غزل در دل من میجوشد
- من و تو هر دو به دنبال دل یک دگریم
- اَعوذُ مِن همه ی طعنه های مَسمومت
- من بدین خوبی و زیبایی ندیدم روی را...
- دلم شیراز میخواهد ، کمی تا قسمتی عاشق
- سبقت گرفته بختم ، از هر چه سخت حالی
- دو هواییم ،دمی صاف و دمی بارانی
- بزدلیم ! و عشق را از ترس کتمان می کنیم
- یوسف گمگشته از کنعان گریزان می شود
- دریا و کوه و دشت و بیابان قشنگ نیست
- امشب غزل!مرا به هوایی دگر ببر
- حالم بد است دفتر شعرم مکدر است
- آمدم،گفتند کاری اضطراری داشته
- گاهی میان دیده و دل جنگ می شود !
- چه رفتن ها که می ارزد به بودن های پوشالی
- مثل یک ابر که بر هق هق باران می باخت
- نیمه جان،چرخ زنان،توبه کنان عاشق شد
- تا مگر ختم کند فاطمه راهی به علی
- درد دل با چاه....قلم بارونی من
- مثل آن عکس که از طاقچه افتاد شکست
- بی تو
- صدای آشنا
- در چشم من نشسته، تصویر روی ماهت
- یوسف من
- مرا خالی کن از دردی که بر جانم نشست
- می شود درغزلم باز مخاطب باشی
- دست آخر همه چی رو شود و ذوق کنم!
- نفرین به بوسه های تو در چارچوب در
- دیدی که سخت نیست تنها بدون من
- ✍️قطعه زیبای شام بی وفایی
- کوچ کردم که دلم را به کسی نسپارم
- درد را در قفس سینه فشردیم ,دریغ!
- هیاهوی غریب و مبهمی پیچیده در جانم
- هرچند بیصداست چو آیینه، آب عمر
- کپک زدند نمک ها و ما کلک خوردیم
- نمیدانم چرا اما تــورا هـرجـا کـه مـی بینــم
- از اولش میخواست از آنِ خودش باشد
- بیا اینگونه از من رو نگردان ...دوستت دارم
- مثل سابق غزلم ساده و بارانی نیست
- باران که شدی
- با بودنت حال غزل ها فرق دارد
- داشت در یک عصر پاییزی زمان می ایستاد
- چشمش اگرچه مثل غزل های ناب بود
- تو بارانی و من باران پرستم
- زمستان
- آن شب که تو در کنار مایی روزست
- منحنی قـــلب من، تابع ابروی توست
- نیمه شب آمد خیالت، نیمه جانم را گرفت
- امشب شده ام مست وغزلخوان تو کجایی
- خورشید بگو شعری، دریاب بهاران را
- کوی دوست
- آماده ام تا عشقمان ضَرب المَثل باشد
- میبوسمت اگر چه حلال تو نیستم
- ای ردیف غزلم ، ورد زبانم ، نفسم
- اشعار کوتاه
- عادت ما نیست، رنجیدن ز کس
- هَوَس یا عشق ؟ یا عادت ؟ کدامَش ؟
- هی زخم میزنی که ببندی و واکنی
- امن یجیب حضرت مشکلگشای عشق
- با من برنو به دوش یاغی مشروطه خواه
- گاه آن کس که درین دیر مکان می خواهد
- عاشقم، اهل همین کوچه بن بست کنارى
- در وا شد و پاشيد نسيم هيجانش
- غم دِی رفته و غمهای بهار آمده است
- میروم تا با غرورت اندکی خلوت کنی
- گاهی چه بی گناه ، دلت پیر میشود
- نگاه سرد بی بی را فقط یک شاه می فهمد
- کسی خواستم مثل من، ایلیاتی
- مانند شیشه ای که خریدار سنگ بود
- هرگز نخواب کوروش
- کارهای بزرگ
- با همین دست، به دستان تو عادت کردم
- بی تو گاهی با خودم نامهربانی می کنم
- خوش بحال آنکه در چشمان مستت خانه کرد
- بعد یڪ سال بهار آمدہ میبینے ڪہ
- چه کسی میداند که تو در پیله تنهایی خود تنهایی؟
- چشم هایش شروع واقعه بود
- سهم من از زمانه بجز تُنگ ِ تنگ نیست
- شاخه را محکم گرفتن این زمان بی فایده است
- کاش دور و بر ما این همه دلبند نبود
- ای نگاهت از شب ِ باغ ِ نظر ، شیرازتر
- دلم گرفته برای دوباره دیدنِ تو
- خار خندید و به گل گفت سلام
- راست می گفتند
- گل بی خزان
- شاعری که نشانی ات را نداشت
- آتش و آب و آبرو با هم هر سه گشتند در سفر همراه
- اینکه من شعر بگویم تو بخوانی،عشق است
- شهری پریشان میشود ازشعرچشمانم ،
- همرنگ گونه های تو مهتابم آرزوست
- شبی دور از تو - اما با تو- تا صبح
- دست مرا بگیر که باغ نگاه تو
- بگُذارید کمی شعر تلاوت بکنم
- ایکه چشمت به سیاهی وبه طعم شکلات
- عشق ویرانگر او در دلم اردو زده است
- -صبح، خورشيد آمد دفتر مشق شبم را خط زد؛
- تو رفته ای و نشستم خیال می بافم
- بوسید سرم را که بگوید نگران بود
- سر بگذار بر درد بازوان من
- لبخندت صبح را می سازد،
- خیز تا از در میخانه گشادی طلبیم
- در دوره ی ما عشق سرابی سرِکاریست
- جز تو کس با دل ما همدل و همراز نشد
- توی این خانه کسی بعد تو تنها مانده
- زیرِ نم نم هایِ باران بیشتر میخاهمت
- آشفته دلان را هوس خواب نباشد
- من ذره بدم ز کوه بیشم کردی
- تیر برقی "چوبی ام" در انتهای روستا
- گله دارم ... گله از نحسی اقبال خودم
- در سرم دختر پیری عصبی می رقصد شهر بر روی سر من عربی می رقصد