- رها کنید مرا با غم نهان خودم
- شمال و جنگل و کلبه فراهم کردنش با من
- دلخور نباش آینه، آهی هنوز هست
- شبی که می گذرد با تو بی کران خوش تر
- یوسف گمگشته از کنعان گریزان می شود
- همین دقیقه، همین ساعت ... آفتاب، درست
- بده به دست من این بار بیستونها را
- از لحظه ی جدایی دیگر سخن نمی گفت
- دل من تـنها بـود ،
- رویا
- آشفته دلان را هوس خواب نباشد
- زندگی یک چمدان است که می آوریش
- خوش آمدی بنشین شعر تازهدم دارم
- تا بر لبِ تو زمزمه ی عاشقانه هاست
- خيال خام پلنگ من به سوی ماه جهيدن بود
- غمگین ترین زن همه ی قصه ها منم...
- به خداحافظی تلخ تو سوگند٫نشد
- در کلبه ی کوچک قلبم٬
- هوا آرام شب خاموش راه ِآسمان ها باز
- آوای تو میآردم از شوق به پرواز
- آشفته دلان
- بـاران کمــی آهستــه تــر
- خيال خام پلنگ من به سوی ماه جهيدن بود
- لب پر وسوسه ات سدّ نفسهای من است
- بالا بلندِ شعر عمیقِ زنانه ام!
- خانه ی دوست کجاست؟
- امشب از آسمان دیدهی تو
- یک نفر نیست بگوید که چرا گریانی؟
- حرفم شده با آینه تصویر ندارد!
- پشت روز روشنم، شام سیاهی دیگر است
- سرگشتۀ محضیم و در این وادیِ حیرت
- آب را گرمای تابستان گوارا می کند...
- دل بکن!آینه این قدر تماشایی نیست
- بوسیدمت لب و دهنم بوی گل گرفت
- بانو! چقدر ساده، چه گيرا نگاهتان
- یک لحظه زندگی تو از دست می رود
- لکه ی ننگی که می بینی به دامان من است
- روزی به یک درختِ جوان گفت کُندهای
- ز دریچہ های چشمم نظری بہ ماه داری
- کشوری را فتح اگر کردی اسیران را نکش !
- شیشۀ عطریم و در افسوس، بوی رفته را
- مي روي بعد تو پاي سفرم مي شكند
- بی تو مهتاب شبی کوچه مرا آه کشید
- ای که تو ماه آسمان ماه کجا و تو کجا
- همه صیدها بکردی هله میر بار دیگر
- پای تویی دست تویی هستی هر هست تویی
- ای آرزوی آرزو مستان سلامت میکنند
- گم شدم در خود ندانم من، کیم یا چیستم!
- در هوایت بیقرارم روز و شب
- باران، غروب، ماه، اتوبوسی که ممکن است
- یک شب کنارم باش، با تو کار دارم
- همواره در برابر لیلی جنون کم است
- من اگر نیم نگاهی بکنم سوی بُتی، معصیت است !
- دگر از درد تنهایی ، به جانم یار می باید
- کاش میشد که شما نیز خبردار شوید
- مرحبا ای پیک مشتاقان بده پیغام دوست
- آدمی در عالم خاکی نمیآید به دست
- گفتم غم تو دارم گفتا غمت سرآید
- ای که گفتی جان بده تا باشدت ارام جان
- اهل پرهيزم ولي مي خواره مي آيم به چشم!
- خانه ام وقتی که می آیی تمامش مال تو
- تو به من خندیدی و نمی دانستی؛ من به چه دلهره از باغچۀ همسایه سیب را دزدیدم؛
- قفلی رو قفلا
- گاهی دلم برای خودم تنگ می شود
- شاید برای من که همزاد کویرم شبنمی نیست
- دلگیرم از ستاره و آزرده ام ز ماه
- خوش به حال من ودریا و غروب و خورشید
- تا گل غربت نرویاند بهار از خاك جانم
- دوست من هیچ جز انسان نبود
- صدایش زخمها زد تیغ تاتاری
- من زنده بودم اما انگار مرده بودم
- از خانه بیرون میزنم اما کجا امشب ؟
- آماده ای که بشنوی ام یا ببینیم ؟
- بی سبب خود را شکستم تا بیننم کیستم
- فواره وار، سربه هوايي و سربه زير
- آن روزها گذشت، دگر آرزو مکن
- از جواهرخانه خالی نگهبانی بس است
- چرا آشفته می خواهی خدایا خاطر ما را؟!
- شرابی خوردم از دستِ عزیزِ رفته از دستی...
- بعد از بـــه نام ایـــزد و تقدیـــم احترام
- این رقصِ موج زلف خروشندهء تو نیست
- ای که آغاز عجیبی ست تب پیرهنت
- دوستت دارمت ای "عشق"! بهارم باتو
- اینقدر زیبا نخند آیینه جادو می شود
- ✍️داغ جدایی
- بی بهانه
- دلیل هر سكوتی
- سبب هستی
- بارانی
- بازشیطان برمن دیوانه دام آورده بود
- "دوستت دارم" ميان ما شعارى بيش نيست
- به گمانم نگهم دل به کسی بست که نیست
- سخت است
- دل من یه روز به دریا زد و رفت
- آنقدرها سکوت تو را گوش میدهم
- ...«هی فلانی ! زندگی شاید همین باشد ؟
- تو پادشاهی و من مستمند دربارم
- آهسته تر او را ببوس، این یارِ من بوده
- عیب رندان مکن ای زاهد پاکیزه سرشت
- دُرد درد عشق می نوشم مدام
- مکش منت به هر نامرد و مردی مده دل را به ذلت دست فردی
- یاد عبورِ ماه از آن کافه ها بخیر
- هزار فلسفه دارد كسی که مجنون است
- او خواست ما هم خواستیم؛ اما خدا نگذاشت
- ای کاش جز من با تمام شهر بَد بودی
- به رفتن تو سفر نه، فرار می گویند
- نگاه می کنم از غم به غم که بیشتر است
- هرکس که گفته است خدا نیست کافراست
- وقتش شده بر دست بگیرد جگرش را
- تو کاشکی که بیایی قرار بگذاریم درون سینه دلی بیقرار بگذاریم
- لحظه های بیقرار و ترشدن، در یاد تو...،
- بیا گناه ندارد به هم نگاه کنیم
- پلهها در پیش رویم یکبهیک دیوار شد
- می بوسمت,در لابه لای حرفهایت
- زیرِ نم نم هایِ باران بیشتر میخاهمت
- گفتم از نزدیکی دیدار، گفتی: سادهای !
- نمی گویم همین شبهای ابرآلود برگردی
- دوش دیدم وسط کوچه روان پیری مست..
- آنکس که بداند و بخواهد که بداند
- یک غزل آورده ام ، یک بوسه جایش میدهی ؟
- قسم به روح لطیفت،به روح حساست
- شك منی، یقین منی ، نیستی مگر؟!
- حال عجیب
- گاهی گمان نمیکنی
- جمعهها شور غزل در دل من میجوشد
- جمعه بــوی عطر باران می دهد
- بانوی غزل ! نکند خسته از اینجا بروی
- با همه خوبم من اما با شما ، خب بیشتر
- میروی اما چرا لبخند یادت رفته است
- ﻣﻦ ﺑﻪ ﻣﻬﻤﺎﻧﯽ ﭼﺸﻤﺎﻥ ﺗﻮ ﻋﺎﺩﺕ ﮐﺮﺩﻡ
- یک شعرداغ و قافیهای ناب،شب به خیر
- غم مخور ، معشوق اگر امروز و فردا میکند
- خبرِ خیر تو از نقل حریفان سخت است
- چه کسان بهره برند؟
- تو را دوست دارم، ولی رو نکردم
- زندگی باید کرد
- ازعشق مکن شکوه کهجای گلهای نیست
- ﻧﺸﺎﻥ ﺍﺯ ﻋﺪﻝ ﺍﯾﻨﺠﺎ ﻧﯿﺴﺖ ﯾﺎ ﺭﺏ ﮐﻮﺩﺗﺎﯾﯽ ﮐﻦ
- زندگی سر خوردن یک قطره روی شیشه هاست
- بگذارید بگریم به پریشانی خویش
- من انعکاس هیچ کسی جز تو نیستم
- اما تو بگو «دوستی» ما به چه قیمت؟
- می روم شاید كمی حال شما بهتر شود
- تو سراب موج گندم ، تو شراب سیب داری
- نمیدانم چرا اما تــورا هـرجـا کـه مـی بینــم
- کوچ کردم که دلم را به کسی نسپارم
- يا رب مرا ياري بده ، تا سخت آزارش کنم
- تو را با غیر می بینم،صدایم در نمی آید
- اوج احساس دلم زیباست میخواهم تورا
- نشد یک لحظه از یادت جدا دل ، زهی دل ، آفرین دل ، مرحبا دل
- همچنان وعدهي بخشايش شاهنش
- تو رفته ای و نشستم خیال می بافم
- ما را به یک کلاف به یک نان فروختند
- هرگاه یک نگاه به بیگانه می کنی
- رودِ تنهاییِ من تا ابدیت جاریاست
- شعر دارد بی محابا باز غوغا می کند
- گفتا که می بوسم تو را ، گفتم تمنا می کنم
- تو آن بتی که پرستیدنت خطایی نیست
- مجنون تو هستم که فقط گوش کنی
- باران رنگ های آهنگین دارد
- تو بوی انسان می دهی
- از باده اگر مستی جاوید بخواهی
- روشن شود چشمان من چشمان من
- داروی دردناکست آنرا که درد نیست
- به صحرا بنگرم صحرا ته وینم
- وقت است که بنشینی و گیسو بگشایی
- شعری سروده ام همه از ماجرای تو !
- آمدی، رفت ز دل صبر و قرارم؛ بنِشین
- چرا رفتی ؟! چرا من بیقرارم
- ای چشم خمارین تو و افسانه نازت
- نشستم دوش من با بلبل و پروانه در یکجا
- تا از تو هم آزرده شوم سرزنشم کن
- شعر می خواهی تو از من، کاش جان می خواستی
- گفته اند گاهی تو هم دل را به دریا میزنی
- تركم كُن و بہ ريشهی خشكم تبر نزن
- در پشت مه یک پنجره چشم انتظار است
- جدی نمی گیرد چرا چشمت تماشا را؟
- روسیاه محک عشق شدن نزدیک است
- مستم کن و وز هر دو جهانم بستان
- ای رفته ز دل ، رفته ز بر ، رفته ز خاطر
- نیمه شب بود و غمی تازه نفس
- دو قدم تا پاییز
- نمی دانم کجا مُردم
- روی پيشانی ام سياه شده، دستمال سپيد مرطوبم
- حالا تویی که دور، تویی ناپدیدتر
- هر گناهی، کـآدمی عمداً به عالم می کند
- مردکی پیر و پلید و احمق و معلول و لنگ
- رویٖ لب های تو وقتی ردی از لبخند نیست
- خوب و بد هر چه نوشتند به پای خودمان
- با حسرت دیدار، چه شب ها که سحر شد
- مثل عروسِ خان که میداند پسر زا نیست
- گرچه دور خانهام صدها نگهبان داشتم
- درد دارد که کسی ضجه ی محکم بزند گونه ی مرد نباید همـــه شب نم بزند
- روزها قاتلمن غیر از جمعه که خون ریزتره
- دمی انصاف کن جانا، تو غوغا کردهای یا من؟
- بیگانه ماندی و نشدی آشنا تو هم بیچاره من! اگر نشناسی مرا تو هم
- عاشقانت میفروشند عیش را، غم میخرند
- الهی به مستان میخانهات
- دگر سینهام چون خم آمد بجوش
- گــوهـــر عــشــق
- کیستم من؟
- گواهی دهد چهرهٔ زرد من که دردی بود بیدوا درد من
- زهی طروات حسن و کمال نور و صفا
- شوری نهچنان گرفت ما را
- گلچین بهترین اشعار شب سوم محرم (ویژه محرم ۹۷)
- دشت خشكيد و زمين سوخت و باران نگرفت
- در نگاهِ خلق، از دیوانگان کم نیستم
- تقدیر نه در رمل نه در کاسهی چینیست؟!
- دفترم باز ورق میخورَد آرام آرام
- آدم شدم بــرای زمیــنِ دوباره ای
- از آن دمی که گرفتم تو را در آغوشم
- اماده کن امشب برايم خانه ات را
- وقتی ملوانان همه دریا زده باشند
- ای باد سفر کرده به طوفان نرسیدی
- بگذار سر به سینه من تا که بشنوی
- دوباره عطر تو پیچیده در فضای خیال
- مثل گلدانی که می فهمد خزان یعنی که چه
- ز رقیبان کمین کرده عقب میماند هر که تبلیغ کند خوبی دلبندش را
- سخنان بزرگان
- خواب دیدم یک نفر در مشک دریا می فروخت
- عشق دنیای مرا سوزاند اما پیشکش
- بازی تلخی است، وقتی در قماری سرسری
- به تو گفتم که در این دور شدن ناچاری؟
- یکی بیاید و در من کمی بهار بریزد
- پر از گلایه و دردم، پر از پریشانی
- ای آسمان زیبا امشب دلم گرفته
- تو عامل هرگونه غم و درد و خراشی
- با منِ تنها غریبی، آشنای دیگران
- صبر کن! آرام! کم کم آشنا هم می شویم!
- گریه کردیم... دو تا شعله ی خاموش شده
- در سینهاش آتش فشانی شعلهور دارد
- به رفتن تو سفر نه، فرار میگویند
- ما خستهایم! خسته به معنای واقعی
- پرشد آیینه از گل چینی
- هر نسیمی كه نصیب از گل و باران ببرد
- پشت پلکت حبس کردی شور اقیانوس را
- گاهی میان دیده و دل جنگ می شود !
- ﯾﺎﺩﻣﺎﻥ ﺑﺎﺷﺪ ...
- گرت ملک جهان زیر نگین است
- یک منظره کشیدهام، امّا چه فایده؟
- آقا گمانم من شما را دوست ...
- پلک وا کن رو به من، رو کن هر آنچه بود را
- اکنون که میل دوست به با من نشستن است
- بانوی ترمه پوش ،غزلها فدایتان!
- ای درآمیخته با هر کسی از راه رسید
- غارت دل
- ترس...
- به تو چه
- شاید...
- غواص بحر علم شوی گر هزار سال