PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : چاره ای نیست



sara
05-29-2015, 12:23 AM
این بار آخرم بود.دیگر دوباره ای نیست

دنبال من مگردید.قلبم اجاره ای نیست
تازه رسیدم از راه.حال سفر ندارم

باید دوباره کوچید.انگار چار های نیست

این جاده های خاکی.انگار قد گشیدند

ای شانه های زخمی.راه کناره ای نیست

دستم به دامن تو.ای کور سوی فانوس

در آسمان این شب. حتی ستاره ای نیست

این آسمان شکسته.ماندن ندارد اینجا
حالا زمان کوچ است.حرفی.اشاره ای نیست
دیگر گناه و تقصیر.علت نمی شناسد
انسان خسته حتی.این بار کاره ای نیست

sara
05-29-2015, 12:28 AM
روی قبرم بنویسید کبوتر شد و رفت


زیر باران غزلی خواند ، دلش تر شد و رفت


چه تفاوت که چه خورده است غم دل یا سم

آنقدر غرق جنون بود که پر پر شد و رفت

روز میلاد ، همان روز که عاشق شده بود

مرگ با لحظه ی میلاد برابر شد و رفت

او کسی بود که از غرق شدن می ترسید

عاقبت روی تن ابر شناور شد و رفت

هر غروب از دل خورشید گذر خواهد کرد

واژه خسته ُکه یک روزو کبوتر شدو رفت