PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : فروتنی را باید از امام حسین (ع) آموخت



*Ava*
11-30-2015, 08:58 PM
http://www.mihanfal.com/wp-content/uploads/2015/11/0007612429.jpg

خداوند انسان را موجودى کمال‏ خواه آفریده است و کمال را در دیدگاه او بزرگ، آراسته و خواستنى قرار داده است. از این رو هرگاه در برابر نمود و نمونه ‏اى از آن قرار گیرد در خود احساس فروتنى مى‏کند. از این رو انسان هر اندازه درک عمیق‏ ترى از کمال و نمودهاى آن داشته باشد، بیشتر خواستار آن است و کرنش فزونترى در برابر آن از خود نشان مى دهد. بنابراین، تواضع در مورد انسان، تنها دستورى اخلاقى نیست بلکه افزون بر آن به عنوان حقیقتى از حقایق وجود و اصلى از اصول بشرى شناخته مى‏شود. بر این اساس این صفت ممتاز یکی از ویژگی های ائمه اطهار (ع) می باشد، چنانکه در وصف سیره عملی امام حسین (ع) قاضى نوراللَّه شوشترى مى‏ گوید: دیده شد که امام حسین (ع)، خانه خدا را طواف مى‏ کرد. سپس به مقام ابراهیم رفت و نماز گزارد. پس گونه خود را بر مقام نهاد و شروع به گریه کرد و مى‏ فرمود: الها! بنده ناچیز تو، به در خانه ‏ات پناه آورده. خدمتگزار کوچک تو، به در خانه‏ات پناه آورده. خواهان تو، به در خانه‏ات پناه آورده. نیازمند تو به در خانه‏ات پناه آورده. این فرازها را پیوسته، تکرار مى‏ فرمود. سپس برگشت و بین راه، به نیازمندانى گذر کرد که پاره نانى را مى ‏خوردند، به آنان سلام گفت. آنان حضرت را به خوراک خود دعوت نمودند. پس حضرت با آنان نشست و فرمود: اگر صدقه نبود، با شما مى‏ خوردم. سپس فرمود: برخیزید تا منزل برویم. آنان را به منزل آورده، خوراک و پوشاک داد و دستور فرمود که به هر یک، مقدارى پول بدهند. همچنین در تفسیر عیّاشى آمده است: مسعده گفت: گذر امام حسین (ع)، به فقرایى افتاد که گلیم خود را پهن کرده و با شکسته حالى، خود را بر آن افکنده بودند و غذا مى‏ خوردند. گفتند: اى فرزند رسول خدا بفرما. پس حضرت به زانو نشست و با آنان، هم خوراک شد. سپس آیه ای از قرآن را بدین معنا تلاوت فرمود: حقا که خدا، مستکبران را دوست ندارد. سپس بیان داشت: من، دعوت شما را پذیرفتم؛ شما هم دعوت مرا بپذیرید. عرض کردند: باشد، اى فرزند رسول خدا. پس برخاستند و همراه حضرت، به منزل او آمدند.

منابع:
۱- شوشتری، إحقاق الحق، ج ۱۱ :۴۲۳٫ ۲- عیاشی، تفسیر، ج ۲ :۲۵۷٫ ۳- علامه مجلسی، بحار الأنوار، ج ۴۴ :۱۸۹٫ ۴- ابن شهر آشوب، مناقب، ج ۴: ۶۶٫