!!yalda!!
01-09-2016, 11:25 AM
قدرت کلام
قدرت کلام
قدرتى که از آن یاد کردیم قدرت کلام است. قدرتى که اگر چه در کتب آسمانى و در روایات و احادیث، زیاد به آن پرداخته شده، اما در عصر حاضر در میان مردم زمان ما، از آن غفلت شده است. این همان قدرت عظیم و خیره کنندهاى است که خداوند، اینگونه دربارهاش مى فرماید: "فرمان ما - چون اراده ایجاد چیزى را کردیم - این است که به آن بگوییم باش، در دم وجود مىیابد".(1) و یا در سِفر آفرینش درباره آن چنین گفته شده است: "یهوه براى آفرینش زمین گفت: بشود و... شد". در کتاب مقدس نیز مىخوانیم: "زندگى و مرگ در قدرت زبان است".
همه ادیان و فرهنگها، به انسان آموختهاند که کلام او قدرت اوست. چینىها چنان نسبت به کلام مکتوب توجه ویژه نشان مىدادند که مىگفتند نباید کاغذى را که چیزى روى آن نوشته شده پاره کرد یا نسبت به آن بىحرمتى روا داشت.
یونانیان مدتها بر این اعتقاد بودند که کلام داراى قدرتى کیهانى است و انسان مىتواند با کلام، هر کارى که مىخواهد بکند، بنا سازد یا ویران کند و خردمندان مصر و هند و ایران و چین و تبت، همواره به شاگردان خود آموختهاند که تنها زمانى لب به سخن بگشایند که بتوانند کلامى سازنده بر زبان آورند.
با وجود همه تعالیم و توصیهها درباره کلام، اکثر ما از اهمیت و ارزش کلام آگاه نیستیم. کلام خود را به راحتى، ضایع مىکنیم و اصطلاحات روزمرهاى که به کار مىبریم به شدت مخرب و تضعیف کنندهاند. متأسفانه انواع دروغ، و حتى قسم دروغ، تهمت، غیبت، قول دادن بىپشتوانه و تعهدات کلامى تو خالى بین ما رواج دارد و عبارات و اصطلاحات نامناسب و بىمحتوا، چنان در میان ما جا افتاده که بدون کمترین توجه به تبعات و عواقب آن، به راحتى مىگوییم: "کمرم شکست"، "پدرم در آمد"، "بیچاره شدم"، "مُردم"، "همه بدبختىها براى من است" و...
حتماً به همین دلیل است که کلامى که مىتواند اعجاز کند، مُرده را زنده کند، بیمار سخت را به یکباره شفا دهد، و ما را به همه قصدها و آرزوهایمان برساند، در عصر ما اینقدر بىاقتدار و بىخاصیت شده و دیگر قادر به معجزهاى نیست.
مطالعه و بررسى دانش موجود درباره کلام نشان مىدهد که نظریههاى رایج با تمام تلاشى که کردهاند تنها بخشى از اقتدار عظیم کلام را بر ما آشکار مىسازند. بخشى که هنوز تا رسیدن به حقیقت کلام، راه زیادى در پیش دارد. در این شماره قصد داریم به اقتدار کلام از همین منظر، یعنى از دریچه دانش موجود و از جنبههاى زیر نظر بیفکنیم و بتدریج بابهاى دیگرى بر این اقتدار عظیم بگشاییم
قدرت کلام
قدرتى که از آن یاد کردیم قدرت کلام است. قدرتى که اگر چه در کتب آسمانى و در روایات و احادیث، زیاد به آن پرداخته شده، اما در عصر حاضر در میان مردم زمان ما، از آن غفلت شده است. این همان قدرت عظیم و خیره کنندهاى است که خداوند، اینگونه دربارهاش مى فرماید: "فرمان ما - چون اراده ایجاد چیزى را کردیم - این است که به آن بگوییم باش، در دم وجود مىیابد".(1) و یا در سِفر آفرینش درباره آن چنین گفته شده است: "یهوه براى آفرینش زمین گفت: بشود و... شد". در کتاب مقدس نیز مىخوانیم: "زندگى و مرگ در قدرت زبان است".
همه ادیان و فرهنگها، به انسان آموختهاند که کلام او قدرت اوست. چینىها چنان نسبت به کلام مکتوب توجه ویژه نشان مىدادند که مىگفتند نباید کاغذى را که چیزى روى آن نوشته شده پاره کرد یا نسبت به آن بىحرمتى روا داشت.
یونانیان مدتها بر این اعتقاد بودند که کلام داراى قدرتى کیهانى است و انسان مىتواند با کلام، هر کارى که مىخواهد بکند، بنا سازد یا ویران کند و خردمندان مصر و هند و ایران و چین و تبت، همواره به شاگردان خود آموختهاند که تنها زمانى لب به سخن بگشایند که بتوانند کلامى سازنده بر زبان آورند.
با وجود همه تعالیم و توصیهها درباره کلام، اکثر ما از اهمیت و ارزش کلام آگاه نیستیم. کلام خود را به راحتى، ضایع مىکنیم و اصطلاحات روزمرهاى که به کار مىبریم به شدت مخرب و تضعیف کنندهاند. متأسفانه انواع دروغ، و حتى قسم دروغ، تهمت، غیبت، قول دادن بىپشتوانه و تعهدات کلامى تو خالى بین ما رواج دارد و عبارات و اصطلاحات نامناسب و بىمحتوا، چنان در میان ما جا افتاده که بدون کمترین توجه به تبعات و عواقب آن، به راحتى مىگوییم: "کمرم شکست"، "پدرم در آمد"، "بیچاره شدم"، "مُردم"، "همه بدبختىها براى من است" و...
حتماً به همین دلیل است که کلامى که مىتواند اعجاز کند، مُرده را زنده کند، بیمار سخت را به یکباره شفا دهد، و ما را به همه قصدها و آرزوهایمان برساند، در عصر ما اینقدر بىاقتدار و بىخاصیت شده و دیگر قادر به معجزهاى نیست.
مطالعه و بررسى دانش موجود درباره کلام نشان مىدهد که نظریههاى رایج با تمام تلاشى که کردهاند تنها بخشى از اقتدار عظیم کلام را بر ما آشکار مىسازند. بخشى که هنوز تا رسیدن به حقیقت کلام، راه زیادى در پیش دارد. در این شماره قصد داریم به اقتدار کلام از همین منظر، یعنى از دریچه دانش موجود و از جنبههاى زیر نظر بیفکنیم و بتدریج بابهاى دیگرى بر این اقتدار عظیم بگشاییم