PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : هیچ



Milad
07-02-2015, 07:45 PM
از هم دريدن و ريدن و خشکي دهان از ترس واژگوني
صداهايي خفته در سينه هايي دريده شده
ديدن نشنيدني و نشنيدن نديدني
گاهي قفل ميکنم
قفلي بي کليد
بي صدا فرياد ميکشم
ساکتند همه رقصها
همه غمها
هر ديد و شنيد و نگاهي
کاش سوسويي بود
نوري از دور
صدايي همرنگ فروغ
فريادي بي حبس
کاش دريچه اي بود رو به زندگي، رو به روشني.
رو به سايه اي گرم زير آفتاب
نه شبي پر از فرياد و درد
کاش رو به دريا بودم
صداي موجهاي آب آرامم ميکرد
کاش دست نوازشي بود بي فاصله
کاش چشمانم کمي بيشتر ميديد
صداها، نورها، موجها
ديگر نميتوانم بنشينم و نگاه کنم.
تا کي؟ چقدر؟
سکوت بس است
بايد قدم زد، ديد، شنيد، اثبات بي گناهي، حادثه
فرياد در نگاه
نگاه در صدا
واي
آتش بر جانم است
تا کي ميخواهد روحم را بمکد و بخورد و ببلعد و راحتم نگذارد؟
ديدن اين نزديکي دور است و دروغين
روشنايي تفسيري است از حادثه اي پنهان
و دروغ و يک دل پُر و تيره و تار است.
و من دوستت دارم
هيچ
MiladScream