PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : دود ســـــبـــزم



Milad
07-04-2015, 12:44 AM
خواستم بگویم از زمان دوری و دلواپسی
بگویم از لحظه های بهد و دلهره
ولی پر_پر از دلهره
خواستم بوزم، وزیدم
خوایتم بپرم، پریدم
چرا که نتوانستم دل بکنم، نکندم
گویند غصه نخور! اما افسوس عمر همان است که گذرانده ای
لحظه های پر استعاره، پر پیچ و تاب برم حلقه افکند
همه چیز خلاصه شده در دود مطبوع بنج و هزیز
در جای از دست داده ها
جای که هوایش از کثافت نبود سنگین
نبود اما؟
چرا؟
پس پریدم
پریدم به آرزوها، از سد بودن راههایم
در رودخانه ی مرده ی مرگ غرق شدم
در آن بوی تَعَفُن
در آن دیوار پوسیده از ظلم
من به دنبال اندیشه بودم
اما بس که تهی گاه بودند
در باتلاق پایین تر رفتم
از دست دادن من حسرتهای ظاهری هرروزم نبود
از دست دادنم هوایم بود
گفتم درد کم . اما نگفتم درد گذشته فراموش
دود کم بود، سیگار را با سیگار با سیگار روشن کردم تا ریه هایم همچو تو حس کنند
حرف زدن هوا میخواست!!!
نه هوایی بود!!! نه عطری!!! نه پیچ و تاب سبز تفکرم که باید در گمانم پدیدار میشد اما نمیشد
نه حسم بود نه هوایم نه همجنسم نه...! از تو بدتر بود دلِ من!
ندیدم لحظه هایت
نشنیدم هوایت
نه رد خط سبز قدمهایت
برای تو بس بود همان فکر دروغین در باد، داد، باد...امّا آن بادها باز نبود از خاک خیس من!!!
زیستم چو سگی در قلاده!!!
با تعبیری "همان" بی اصالت
همان اسب هزیانم
همان فکر مغشوش
هیچ آرامم نمیکرد هیچ.
همه جا تهی از جمعیت و خیال
زبان احساسم کجا بود؟
نازلی را به چشم دیدم در خودم
کجاست زبان احساس من؟ کجا بود؟

چرکنوشته:دود سبزم MiladScream
http://forum.yekpars.com/attachment.php?attachmentid=909&stc=1