PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : داستانی از بودا



sama
07-10-2015, 03:09 PM
بودا به دهی سفر کرد .زنی که مجذوب سخنان او شده بود از بودا خواست تا مهمان وی باشد.بودا پذیرفت و مهیای رفتن به خانه‌ی زن شد .کدخدای دهکده هراسان خود را به بودا رسانید و گفت :«این زن، هرزه است به خانه‌ی او نروید»بودا به کدخدا گفت :«یکی از دستانت را به من بده»کدخدا تعجب کرد و یکی از دستانش را در دستان بودا گذاشت .آنگاه بودا گفت :«حالا کف بزن» کدخدا بیشتر تعجب کرد و گفت: « هیچ کس نمی‌تواند با یک دست کف بزند»بودا لبخندی زد و پاسخ داد :هیچ زنی نیز نمی تواند به تنهایی بد و هرزه باشد، مگر این که مردان دهکده نیز هرزه باشند .بنابراین مردان و پول‌هایشان است که از این زن، زنی هرزه ساخته‌اند .برو و به جای نگرانی برای من نگران خودت و دیگر مردان دهکده ات باش

!SINA!
07-10-2015, 04:37 PM
آآآآآآآآآآآآ
مگه این رو کوروش نگفته بود؟؟؟:ِدی ;)

sama
07-10-2015, 05:41 PM
همین که من میگم درسته اعتراض بی اعتراض