PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : نرود ميخ آهنين در سنگ (اقا محسن و اقا نيكروز)



Scheitern
07-11-2015, 08:06 PM
نرود میخ آهنی در سنگhttp://img1.tebyan.net/big/1389/04/20100629114435383_people_3kings.jpg
یکی بود، یکی نبود روزگاری هم بود که مردم با کاروان به سفر می رفتند عده ای جمع می شدند و تعدادی اسب و شتر کرایه می کردند. بارهایشان را بر پشت چهارپایان می بستند و همه با هم به سفر می رفتند. گاهی در پیج خم های راه طولانی خود به دزدانی که سر راهشان کمین کرده بودند بر می خوردند. جنگ و جدال میان دزدان و کاروانیان راه در می گرفت اگر کاروان با خودش چند مرد کار آزموده و جنگ دیده داشت، در نبرد با دزدان پیروز می شد و مسافران و کالاهایشان را به مقصد می رساند. اگر نداشت، دزدان مال و دارایی کاروانیان را غارت می کردند و با خود می بردند.در زمان های قدیم، یکی از همین کاروان ها از سرزمین یونان می گذشت در میان افراد کاروان، هم تاجرانی بودند که مال خود را برای فروش می بردند، هم مردم عادی. لقمان حکیم هم توی آن کاروان بود کاروانیان مدت زیادی راه رفتند تا در سر راه خود به جاده ای کوهستانی و پرپیچ و خم رسیدند. ناگهان دزدانی که میان سنگ های کوه مخفی شده بودند حمله کردند و راه را بر کاروان بست.کاروانیان که مرد جنگی همراه خود نداشتند، گریه و زاری خواهش و التماس کردند تا شاید دل دزدان به رحم بیاید و از دزدیدن مال و دارایی آن ها چشم بپوشند یک نفر که سابقه ی سفر به یونان را داشت، با صدای بلند گفت: «چرا این قدر گریه و زاری می کنید؟ آن ها که زبان ما را بلد نیستند، مسلمان هم نیستند که خدا و پیغمبر را بشناسند و معنی التماس ها و قسم دادن های شما را بفهمند.»یکی دیگر گفت: «لقمان حکیم توی کاروان ماست. او زبان یونانی می داند باید از او بخواهیم که با دزدها حرف بزند و جلو غارت اموالمان را بگیرد.»
http://img1.tebyan.net/small/1389/04/10814542109820118824083111329889161173.jpg
دزدان مشغول جمع آوری اموال کاروان بودند که کاروانیان به سراغ لقمان رفتند. لقمان که چیزی نداشت، گوشه ای نشسته بود تا ماجرای حمله ی دزدها به پایان برسد. کاروانیان به او گفتند: «تو لقمانی. تو دانشمند و حکیمی، زبان یونانی بلدی. بیا با این دزدهاحرف بزن و نصیحت شان کن. شاید با حرف ها و نصیحت های تو خجالت بکشند. و دست از سرما بردارند.»لقمان گفت: «دل آن ها سنگ شده است اگر با نصیحت سر به راه می شدند که سر از این جا در نمی آوردند، دزد نمی شدند. حرف من روی آن ها هیچ تأثیری ندارد. حرف من به گوش خر یاسین خواندن است. حرف من مثل میخی است که روی سنگ بکوبند.»از آن به بعد، هر وقت می خواهند بگویند که فلانی هیچ توجهی به راهنمایی ها و نصحیت های دیگران نمی کند و هر کاری دلش بخواهد انجام می دهد،این ضرب المثل را به یاد می آورند و می گویند: «نرود میخ آهنین در سنگ.

کسی که طعم زبان عسل نمی فهمد
تو هرچه هم که بخوانی غزل نمی فهمد

حکایت نرود میخ آهنین در سنگ
نگو به سنگ که ضرب المثل نمی فهمد

کسی که صنعت شبیح را نمی داند
رکوع ماه و طواف زحل نمی فهمد

میان آینه و آب و شانه و گیسو
لطیفه ایست که آنرا کچل نمی فهمد

حدیث شعر به پایان نمی رسد ،‌اما
هزار حیف که این را اجل نمی فهمد

لجبازى بسه همه ما ادما شخصيت جداگانه اى داريم پس طبيعتا نميشه عين هم باشيم يا كارى رو كه طرف مقابل دوست داره انجام بديم شما هم هر كدومتون يه شخصيتى دارين پس با زور همديگر رو براى هم توجيح نكنيد!ددونه دونه
اقا محسن عزيز و نيكروز جان خواهش ميكنم بيشتر از اين حرمت همديگر رو له نكنيد دوستيه قديمتون رو پايمال و از بين نبريد ! بخدا اين چتروم و دنياى اينجا ارزششو نداره كه براى هم دلخورى درست كنيد يا با لحن توهين أميز شخصيت هردوتون رو زير سوْال ببريد ( براى من و بچه هاى يكپارس هردوتون عزيزيد ) اين نصيحت منو بعنوان يه خواهره كوچكتر قبول كنيد تقديم شما

ramttttttttin
07-11-2015, 08:31 PM
یلدا جریان چیه مگه نیکروزو محسن زدن به تیپ و تاپ هم؟

Scheitern
07-11-2015, 10:00 PM
مدير محترم و گرامى عذر ميخوام من اصلا قصد به چالش كشيدن شما دوستان عزيز رو ندارم و نخواهم داشت و باز هم شرمنده اين رو هم ميدونم كه احترام شما (مديريت محترم يكپارس) واجب است، پس خواهشمندم كه اگر جواب منطقى داريد بنويسيد نه اينكه فقط گذرا عبور كنيد در غير اينصورت درخواست حذفه اين تايپك رو دارم . متشكر تقديم شما

mohsen32
07-11-2015, 10:12 PM
پست خوبيه
اما در جواب اين پست مدير خوبمون بايد عرض کنم که احتمالا شما فکر کرديد اقا نيکروز با شخص بنده مشکل دارن که گاهي يه کاراي ناشايست انجام ميدن
شايد من باهاش اختلاف نظر داشته باشم اما اينکه در روم اونو مخاطب قرار ميدم يا بن ميزنم فقط به خاطر اجراي قانون هست نه اينکه من از ايشون خداي نکرده کينه داشته باشم
کما اينکه احتمالا خودشون اين پست را مي خونن و ميدونن که تو ويس چه حرفاي به من نميزنه اما من مي خندم
و اينکه مطمئنا خواسته نيکروز استعقا يا بر کناري بنده نيست کما اينکه اگه بدونم ايشون با رفتن من بتونن يه کاربر خوب و موثر بشن من حتما اينکارو مي کنم.
موفق باشيد

ramttttttttin
07-11-2015, 10:28 PM
محسن نیکروزم مثله منه یه موقه هایی شیطون میره تو جلدش وگرنا زیاد بچه بدی نیست

BERMUDA
07-12-2015, 09:27 AM
ممنون یلدا جان شما لطف دارین.
و رامتین گازکلنگگگگگگ دوست دارم شدید دو کیلو گوشت مرغ دو کیلو هم .... مرغ بده بزنیم کباب.خخخخخخخخخخخخخخخخخ


ولی اقا محسن نه من با شخص شما هیچ مشکلی ندارم ولی طوری رفتار نکنین و نحرفین که همه گناهها گردن من باشه طوری میگی تو ویس بمن فوش میده میخندم.خدایی یعنی خودت تو ویس هیچی بمن نمیگی خدایی گفتما خودت فوش نمیدی...منم میخندم بهت.
البته اینا برا قبل یک هفته پیش بود از اون روزی که بخاطر مخ کردن یک دختر رفتی زیر اب منو زدی و متوجه هم شدم.هیچ دوستی بینمون نمونده چون من از فردی دلم بشکنه دیگه شکسته و دوباره نمیتونم باهاش مثل روز اول بشم. من با رفتن یا موندن شمام کاری ندارم شخصیت حقیقی ادما هم اونی نیس که در دنیای مجازیه.
پس لطفا هیچ موقع با خاب کردن یک فرد سعی نکن خودتو بالا بکشی یا با بهم زدن رابطه دوستی دونفر خودتو خوب و با لیاقت نشون بدی.
باور نمیکنی میتونی از بنفشه بپرسی