PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : بــرای لــحــظـه های بـــی قــراریــے...!



Anil199
07-12-2015, 12:22 PM
برای پر پر شدن اقاقی . . . برای بوسه های اتفاقی
تو این روزا که مثه شب سیاهه . . . منتظر نور کدوم چراغی . . . ؟










بــرای لــحــظـه های بـــی قــراریــے
ساعتای کشنده ی خماری
نعشه می کردی دلمو یه روزی
الان خزونی کدوم بهاری . . . ؟



رو صندلی انتظار می شینم . . .گلای باغ حسرت رو می چینم
یا مثه سابق می شی بر میگردی . . . یا نمی خوام دیگه تو رو ببینم . . . !








http://misterdj.persiangig.com/1476345_1389665857948384_187147617_n.jpg

Anil199
07-12-2015, 12:23 PM
واسه جلب توجه نیست کارم
اگر از عالم و آدم بریدم
سیگارم شاهد حرفامه اینجاس...
فقط اون دیده که من چی کشیدم
کسی که روی بچه م اسم می ذاشت
کسی که بی کسی هامو بغل کرد
قرار بود تا ابد پیشم بمونه
به قولش نه! دماغش رو عمل کرد

نمی دونم که از دنیا چی می خوام
یه وقتایی یه دنیا هیچی می خوام

تو تنها موندن استعداد دارم
تو قلبم عنکبوتا تار بستن
هنوز دستام همدستی ندارن
تن کاغذ رو به رگبار بستن!
فقط ایرانسل و همراه اول
یه وقتایی سراغ از من می گیرن
همیشه بی جواب می مونن اما
عجیبه باز هم از رو نمیرن!!

نمی دونم که از دنیا چی می خوام
یه وقتایی یه دنیا هیچی می خوام

Anil199
07-12-2015, 12:24 PM
سفر نبود و کسی دست در کتابم برد
به سقف زل زدم از درد... تا که خوابم برد
صدای هق هق من پشت کوه قایم شد
برای بیداری، قرص خواب لازم شد

Anil199
07-12-2015, 12:24 PM
چشمم دیـدچشمم ایستاد...
ســـرمای ِ ناگهانی ِ تـنم ،
شور زدن ِ دل ِ بیچاره ام ،
یقین دارم اینها عادی نیست...
لعنتی !
چرا کوچه اینقدر آشناست ؟!
چرا ریشه های درختانش ،
دور تا دور ِ پاهایم پیچ خورده اند؟
گنجشگهایش هم که خواندن نمی دانند انگار!

حرف ِ حسابشان چیست؟
طعم ِ بغضی قدیمی را در گلویم احساس میکنم
مرور می کنم ذهن ِ خسته ام را
قفل میشوم در یک عصر
بی چاره کوچه ...
او هم عاشقت شده بود.

Anil199
07-12-2015, 12:25 PM
باز هم نگاهی به ساعت ِ لعنتی ام ؛

باز هم سیزده و هیچ دقیقه...
گلویم میان ِ این عقربه ها گیر کرده است
هنوز ثانیه ای تا آمدنت مانده اما،
انگار کسی جای عقربه ها را عوض می کند !
زود تر بیا.
تو که بد قول نیستی! من هم که تا آخر می ایستم ،
پس این اضطراب ِ منحوس از کجا آمده؟!
ایستادگی میکنم...
تابلو به اندازه کافی بزرگ است
" ایستگاه ِ قطار ِ سن ژرمن "
من درسـت آمده ام. فـقـط مانده تو.
زود تر بیا...
می بینی؟ دستکش ِ اضافه هم آورده ام. کمی هم لباس ِ گرم
تو نمی دانی. سرمای اینجا به غریبه ها رحم نمی کند...
آن صندلی را هم برایت خالی نگه داشته ام !
با هم بنشینیم و دو دل ِ سیر حرف بزنیم...
زود تر بیا...
یا حداقل ایستگاه ِ قرارمان را عوض کن.
اینجا
هر شب من را بیرون می اندازند...

Anil199
07-12-2015, 12:26 PM
بی تو تمام آرزوهای من خلاصه شد

در عمق این قلم

میان ورق های دفترم
با این گهی که زدم به سفیدی ِکاغذم
نجوای این که
از همه دنیا چه کمترم..

بی تو منم واین چند پک ِ مانده از زندگی

تا زیر پا لهَش کنم
بی تو منم واین کتاب غم وراه تا خدا

تا از حکایت تلخم
آگَهَش کنم.
بی تو تمام پنجره ها داد می زنند

بی تو همیشه ماهی های زیر آب

بدجور به پرده ی چشم های خسته ام
فریاد می زنند
که ای لخته ی مانده ی با بوی مردگی
بد جور گیر کرده ای

میان رگ های زندگی؟

این جا تمام تیغ ها فقیر ِبریدنند

این جا طناب و چارپایه اصلا رگ نمی زنند

وقتی برای خواندن گنجشک های کوچه ها
یک تکه ی خلاصه از این آسمان تیره نیست

پس آمپولهای تهی در رگت چرا؟

پس حرف باز کردن بال سُرنگ چیست...؟

وقتی که قرص ها را به ابتذال پوچی کشانده اند
وقتی که حتی زهرهای تلخ را
با هر فریب به زانو نشانده اند.....

حالا که حتی اختیارش تباه شده
چون گربه های خانگی
او هم سر به راه شده
داسش به دست ِآدمی قلاده می شود
عزرائیل هم رفیق نیمه راه شده

Anil199
07-12-2015, 12:26 PM
حالا که بی تو اسیرم به این زندان بندگی

حالا که آدمم اما
با حکم بردگی......
حالا که طعنه می زند به دماغم شبانه روز
این بوی گند زمین
بوی هرزگی

شرمنده ام از تو اما هنوز هم
محکوم به این مرگ شده ام تا بعد ِ زندگی

محکوم به این مرگ شده ام تا بعد ِ زندگی.....!

Anil199
07-12-2015, 12:27 PM
تاتونیستی بی قراری سایه قلبم شده
یا توهستی اشنایی ناله دردم شده

ای فدای چشم زیبایت چرارفتی عزیز
جملگی دردخماری شام شبهایم شده

Anil199
07-12-2015, 12:28 PM
درگیر ِ واژه های لعنتی...




خسته از نوشتنم.​



دلم می خواهد اینبار،​



به مدت یک بیت،​



جایمان را عوض کنیم و​



من موضوع ِ شعر باشم

Anil199
07-12-2015, 12:28 PM
سالهاست پشت چراغ
قرمز
دلم مانده ام

نه میروم نه می آیم فقط وقتی میگذری
سبز
میشوم

و وقتی دلتنگ میشوم
زرد

تا شاید در عبور با
احتیاطت
بیشتر ببینمت

این خیابان دو طرفه است

بودن
تو
کنار
من
جرم نیست

میخواهم این چراغ لعنتی را بردارم

و میدانی بسازم

تا همیشه

و همیشه دورت بگردم

Anil199
07-12-2015, 12:30 PM
درد بی درمانیست... این تنهایی مزمن
تا میخواهی تمرین نفس کشیدن کنی
خراب میشود بر حلقومت
دست بر سینه ات میکند
لب هایت را از گوشه ها به پایین می کشد
چانه ات میلرزد , چشمانت نم می دهد
درد عجیبی راه میکشد از قفسه ی سینه ات تا انگشتان دست چپت
تمام این سرخ و سفید شدنها و تقلا ها شاید دقیقه ای طول نکشد...
آنوقت است که پهنای صورتت بارانی می شود
تار میشود چشمانت از خطوط موازیه خاطرات به خاک نشسته
که مثل حصاری پوشانده است طراوت , دنیا را
در مدار, تکراری های کش دارش...
چیست این تنهایی؟!بشکن دیوار سکوتم را
من که آغوش گشوده ام برای آتشبازیه چشمانت!
چرا دریغ میکنی دستانت را؟!!

Anil199
07-12-2015, 12:31 PM
ساعت نه و نیم بود، گوشه ی کافه آرام گرفته بود؛ دستش سیگار و گلویش خشکِ قهوه و گوشش گیجِ نامجو و نگاهش رو به عکس شاملوی روبه رو... نگاهش التماسش میکرد دیگر شعری به یاد نیاورد... آرام گرفته بود و سیگار پشت سیگار...
گویی سالها میخواهد در همان حالت آرام بگیرد، گویی دیگر تکان نمیخورد...
یک باره، دستش را میزند روی میز، سرش را برمیگرداند و لبانش کلمه ی همیشگی را میگوید: لعنتی...

Anil199
07-12-2015, 12:32 PM
کنج ِ کافه ای تاریک ،

مجاور ِ چراغی که فقط دیوار می بیند و دود ،

کــــــــام می گیرم از نبودنت

حبس میکنم غمت را درون ِ سینه ام

می سوزد وجودم و دودش ،


نقش ِ
خاطره
می بندد در نور ...

Anil199
07-12-2015, 12:33 PM
زندگی چیست؟
نفس کشیدن؟
نفس در قفس کشیدن؟
یا شاید..
هم خوردن با انبوهی از خاک نمناک!
بر بستر واژه‌های سرد این خاک!


چیست..
که در آغوش ابری خیال
در باورهای تلخ کوچ‌های محال
همه عادت می‌کنند..
به غم شنیدن از لب‌هایی که هنوز می‌خندند!
به حرف‌های همیشه تکراری!
به چین و چروک‌های پیشانی اوراق بی‌زبان!
به نفس نفس زدن‌ها زیر لفافه عنایت!
شاید همه چیز از سرم گذشته باشد
درست مثل یک بند باز..
گام‌ها روی خطوط بی‌سرانجام صبوری
دیدگان بر باتلاق وهم و پوچ زندگانی
افسوس که باید پنهان نمود
راز این گور گمنام ادراک
از قلب‌های یخ‌زده کبود
تا، همیشه از یاد رود
سرنوشت صداقت خطوط اعتقاد...

Anil199
07-12-2015, 12:34 PM
حالم از زندگی بهم خورده




تو روزایی که غرق کابوسه
خاطراتی که پشت سر دارم
روبروم مثل



فحش ناموسه





روح من این کبوتر زخمی
مثل



خر



توی گل گرفتاره
وقتی پای یه زن وسط باشه




مرد بودن چقدر دشواره





تو شبای جدا از آغوشت
زندگیم بوی لاشه



سگ



میده
غیر قزافی و من و صدام
کی یه همچین روزایی ُ دیده؟

تو شبای جدا از آغوشت
با عروسک معامله کردم
خرس پاندا دووم نیاورد مُرد




اما شازخینو حامله کردم





بار سنگین این جدایی رو
حتی کوهها دووم نمیارن
گربه های کف اتوبانها
به من له شده



شرف



دارن





مرد مغرور تو کلافه شده




از شکستن جلو چشای خودش
شعرهاشو واسه همه خونده
دردهاشو فقط برای خودش





پنجره ها رو بستم و بازم
این کبوتر به فکر پروازه
فکر برگشتو از سرت در کن




شیر گاز خیلی وقته که بازه

Anil199
07-12-2015, 12:37 PM
تقدیم به تو که خودت می دانی)


زندگی یعنی همین امروز همین حالا
یعنی در آغوشت تا همیشه تا فردا
زندگی یعنی نگاه تو
کوک کردن قلبم با صدای تو
دل دادن به آهنگ دل پاکت
سرور و عشق در فضایی ساکت
زندگی یعنی همین دم
که از دلتنگیم
می دانی
از این حسم عشق را می خوانی
زندگی یعنی داشتن قلب پرستو
در این وادی پست و ناهنجار تو در تو

Anil199
07-12-2015, 12:39 PM
امروز خسته تر از دیروزم...
کاش میشد گوشه ای نوشت:خدایا...
امشب خیلی خسته م فردا صبح بیدارم نکن...

Anil199
07-12-2015, 12:41 PM
من مرگ را به زندگی آورده‌ام
و از آن بیرون برده‌ام
و عجیب است که هر شب بیرون می‌آیم
و بر سنگ قبرم شعری تازه می‌نویسم
و دوباره می‌خوابم ...

Anil199
07-12-2015, 12:44 PM
پرنده ی مهاجر معنی کوچ را خوب میداند،​

با وجودش عجین است
باید کوچ کرد، هر جا که بن بست را میبینی

باید خود را رها کرد
از هر قید و بندی

و رها شد...

Anil199
07-12-2015, 12:45 PM
به من نگو سیگار نکش . . .
بپرس
برا کدوم دردم
سیگار میکشم . . . ؟!؟
بپرس
اصلا چرا سیگاری شدم . . . ؟!؟؟

مطمعن باش اون موقع
خودت برام
کبریت میکشی . . . .

Anil199
07-12-2015, 12:50 PM
http://adlet.ir/up/uploads/132501730210.jpg
یکـــ ساعَتـــ که آفتابـــ بتابد خاطرهـ ی شبــِ بارانــ ـی از یـــاد میرود ……​

این استـــ حکایتــِ انساטּ هآ …… ” فراموشــــــے

Anil199
07-12-2015, 12:51 PM
ردّ ِ تماس کن! نگرانت نمی شوند!
ول کن کمی گلوی زنی را که خسته ای
افتاده ای به جان خودت مشت می زنی
دندان کرم خورده ی خود را شکسته ای
با لکه های تازه ی خون پشت پیرهن
روی کتاب های نخوانده نشسته ای
و بسته می شود وسط شعر، چشم هات
و باز می کنی چمدان را که بسته ای...

Anil199
07-12-2015, 12:51 PM
از چشم هام، آدم دلتنگ می بَرَند
با جرثقیل از دل من سنگ می برند
فحشی ست در دلم که شدیداً مؤدّب است
در من تناقضی ست که هر روزش از شب است

Anil199
07-12-2015, 12:52 PM
او ""مـــــــــرد"" است

دستــــانش از تو زِبرتر و پهن تر است ...

صورتش ته ریشى دارد ...

قلبش به وسعـــتِ دریــــا ...

جـــاىِ گریـــــه کردن به بالکن میرود و سیـــــگار دود میــــکند ...

... او با همــــان دستان پهن و زبرش تورا نوازش میکند ...

به او سخت نگیر ... مرد را خراب نکن

با همان صورت ناصاف و ناملایم تورا میبوسد و تو آرامــــ میشوى ...

آنقــــدر اورا نامــــرد ""نخوان"" ...

آنقدر پول و ماشین و ثـــــروتش را ""نسنج"" ....

فقط به او ""نــــخ بده"" تا زمین و زمان را برایت بدوزد ...

فقــــط باهاش ""روراست باش"" تا دنیا را به پایت بریزد...

Anil199
07-12-2015, 12:53 PM
دنیای من بعد از تو نابوده
بس کن برای رفتنت زوده
باید بفهمی مــرد این خونه
تا پای جونش عاشقت بوده

من بی قرارم و تو خونسردی
انگار نه انگار عاشقم کردی

گریم گرفت از بس صدات کردم
من گریه کردم تا تو برگردی

برگرد آخه این جاده بن بسته
این جاده با تنهایی هم دسته

عشق و تو قلبت مومیایی کن
تا بغض این دیوونه نشکسته
..

اشکای ما هم سن بارونه
این گریه سهم هر دوتامونه

با من بمون شیرین ترین لیلا
فرهاد تو بدجوری مجنونه

ترکم نکن بی تو نمیتونم
من زندگیم و به تو مدیونم





من بی تو احساس بدی دارم
من بی تو ... حرفشم نزن جونم !

Anil199
07-12-2015, 12:54 PM
دلتنگ که باشی


از لک لک ها

یک دنده تر می شوی


برای کوچ

بی وطنی می کشی

به اعتبار شناسنامه ها که مُهر به مُهر

از ثبت احوالِ

انزوا

یت جا مانده اند

مسافری که تمام عمر ، برای ییلاق.. قشلاق

پی شانه باشد

به نی لبکش وابسته تر است

تا به گوسفند هایی که بی خوابی اش را چرتکه می زنند

دلتنگ که باشی یلدا می شوی

برای ستاره هایی که از نقاشی ات فراریند

کوه می کشی با رشته های پنبه شده

از حرف هایی که به آسمان نمی رسند

بی مقصدی می کنی

با جاده های به فلسفه رسیده........

Anil199
07-12-2015, 12:55 PM
پیش خودت میگی مهم نیس
اهمیتی نمیدم
اهمیتی نمیدی
میخوای اهمیتی ندی اما جلو چشاته
هر روز
هر روز نه، دست کم هفته ای س چار دفه




دلت میخواد آروم باشی و زندگی کنی




زندگیتو کنی




کاری به کسی نداشته باشی و کسی کاری بت نداشته باشه




یجورایی هم کسی کاری به کار ت نداره
اما چیزایی هست که همش جلوته
نگاشون میکنی
چقد شکسته شدن
باورت نمیشه
هیچی ازت برنمیاد .. هیچی
اون همه جوونی، چابکی .. خشونت حتی - خشونت زیبای جوانی
که دیگه نیس
منطقی شده اند
آرام شده اند !
و بزرگ... آدم بزرگ
چه چیز



گُهی



ست این آدم بزرگ





چقدر ناجور دستت رو خالی میگذاره این زندگی ...

Anil199
07-12-2015, 12:56 PM
دلم تنگ است






این نه شعر میخواهد




نه واژه های به هم پیچیده




وقتی که نیستی




با سکوت هم میشود




تو را هزار دیوان درد کشید

Anil199
07-12-2015, 12:56 PM
يك راننده تاكسي مي‌شوم كه مسافرش صد تومن كرايه‌اش را نمي‌دهد، سري تكان مي‌دهد و مي‌گويد



«سگ‌خور»



و گازش را مي‌گيرد و مي‌رود. بعد همان‌طور كه در ذهنش صد تومن را از دخل و خرجش كم مي‌كند زيرلب مي‌گويد «لا...». سيگاري مي‌گيرد و



فكر مي‌كند كه چرا زودتر نمي‌ميرد؟

Anil199
07-12-2015, 12:58 PM
يك سرباز مي‌شوم كه روي برجك نگهباني خشكش زده. فكر مي‌كند به آخرين تماس. به آخرين كلام. به آخرين. بغضش را فرو مي‌خورد و فكر مي‌كند كه چرا با همين تفنگش كار خودش را تمام نمي‌‌كند؟
..


يك متخصص سرطان خون مي‌شوم كه مبتلا شده به سرطان خون. خودش مشكوك شده، خودش آزمايش نوشته و خودش هم تشخيص داده. نشسته روبروي آينه و به خودش مي‌گويد «خيلي متأسفم...شما سرطان خون داري». بعد فكر مي‌كند با همين يك جمله‌اش چه كرده با بيمارانش. فكر مي‌كند به شيمي درمانيياخودكشي.

..

يك ساعت مي‌شوم كه باطري‌اش تمام شده. عقربه‌هايش مانده روي يازده و پنجاه و نه دقيقه. شكوه مي‌كند به باطري كه «يه دقه ديگه دووم مي‌آوردي لامصب». باطري اما خاموش است. ساعت فكري نمي‌كند چون باطري ندارد

"yalda"
05-12-2016, 10:46 PM
غمگینم
همانند زنی که عاشق سرباز دشمن شده است . . .http://images2.persianblog.ir/731029_4FcVn34E.jpgغمگینمهمانند مرد دو هزار چهره که می گفتنمی دونم تو زندگیم چرا هی نمیشه . . . http://images2.persianblog.ir/731029_6mTI1mlM.jpgغمگینم همانند پرنده ای که شوق پرواز ندارد ، نای آواز ندارد . . . http://images2.persianblog.ir/731029_xa3h4I3U.jpgغمگینمهمانند مادری که آخرین سرباز برگشته از جنگپسرش نیست . . . http://images2.persianblog.ir/731029_wQybzVd4.jpg
غمگینم