PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : پَــــر Racial Poem...



Milad
07-12-2015, 11:06 PM
غمگینی من از سرخی لیوانی کثیف پر از بازمانده مقداری چای سرد نیست
غمگینی من از هوای دود سبز آلودم که مدتها حسرت انتظارش را کشیده بودم نیست
غمگینی من حتی انتظار کشیدن سختیهایی زیبا و بیش از این را در هوایی پر از دود ابهام و یأس نیست
کشیدن انتظاری در پی آغوش گرفتن عشقی همجنس و نرسیدن نیست
دیدن آنچه افسوس به بودنشان و حتی نبودنشان است
شاید جنس دوستی تلخم با نخ های پاکت کنتم باشد
و زمزمه کردن شعرهای دوستم*
و به یاد آوردن یاد دوستم*
و هدفونی که از جنس مغز من است
و پخش یک دم ساندیس برای جماعت عاری از مغز
میخواهم دیگر افسوسم از کسانیکه چرا نمیفهمند و یا فقط برای مدت کوتاهی فکر میکنند و بعد از آن میگذرند را کنار بگذارم
یک، یک، یک، هی
میگذرم
وای
زوزه
راحت مینویسم، از کسانیکه نمیفهمند نمیتوان فاصله گرفت بخاطر وسعت جمعیتشان
و یا کسانیکه به زور مغزهای کوچکشان را بسته اند
حتی خود آنها را کوچک میکنند
خیال دریا دارم من بخند به این فلاکت خزیده در بحران ها
یک دم حبس کنیم هوایی از جنس سرب را تا شاید مغزمان رشد کند در این انزوا
حالا میفهمم که خشک کردن جانوران چه لذتی برای صاحبان این اجساد دارد
فصل سرد را در همه جا میتوان حس کرد و تفسیری از حرف به حرف این کتاب پربار!!
مردمانی کور که شاید اسم این نوشته ها کتابها یا به قول خودشان کسشعرها را شنیده اند
و یا کورانی که خوانده اند حتی شاید اصلن بعدن ابدن ثالثن ان ان ان تو لک تو لک سر تو لک مثل کک و اظهار ادعای زندگی
نوشتن از بهد زندگی پر تکرار چیز عجیبی نیست عزیزم
یک بار زیبایی را بیا شرح دهیم
تو که میفهمی زیبای من
ساکت بمان
اما نلرز
ببین اگر بترسی دیگر نمیتوانی زندگی کنی و من که هَوَلِ زیبایابی هستم که البته زیبایی نیست که بتوان آنرا یافت جز تو دیگر من قادر به حس کردن توی زیبا نخواهم بود
و تو دیگر زیبا نخواهی بود!!
یا شاید به کل نخواهی بود
نه که گسترانده شوی به هیچ مطلق!
هیچ کسی است که یادش در قلب نفوذ کند و حداقل قلبی بسوزد به یاد قلب رفته از یاد او و حفظ یاد او
و سرانجام نابود شدن به نابودی او یا به نبودن او
آها!! حالا فهمیدم که جای هیچ و عشق اشتباه افتاده است
هیچِ من دوستت دارم!
جای کلماتم را عوض خواهم کرد
به یاد باز شدن هرچه بیشتر چشمهای زیبای تو
در چشمهایت خیره خواهم ماند
تا خیرگی من تسخیر چشمانت شود در ذهن لحجه دار من رسوخ کند و "بی" شک به هستی عجین شود
یک دم داد میکشم
زیبایی صدای پر خون من بر تن تو سیطره بیندازد و بال تو عامل پرواز من است
پرواز من "یاد" توست
هرگاه مرا یاد کنی من پرواز خواهم کرد بر بالهای نگاه سردت
با هر قطعه از صدای غمگینت بالهایم گسترانیده میشود
نبادا بپرد آن غمگینی آن زندگی خلاصه شده من در صدای تو
ریشه بینداز بر قلب تعلقاتم که تشنه سایه تو در این داغی جوشان است
بالهایم از توست و از آن تو تا وقتی پَر، من، دارم، در، بالهایم، میتوانم پرواز کنم وگرنه نه دَردی هست، نه بالی، و نه پروازی
دمگیر غمگینی تو ام سایه خیسم
خواست آخرم بال و پر توست برای آخرین پروازم
سایه سار این درد منِ تشنه ی بیزارم
اشک!! این طعمی که با تو حس میکنم!!
درد و تو که میدانی خودِ دردی
زیباترینم، درد را بنوشان به وجودی که سراسر خواسته احساس کند درد!!! را و مگذر از من! چرا که من از حلالیت بیزارم
و با نفرت! "هم هیچِ" من باش
نگران نباش خواهیم ایستاد تا پای مرگ
خواهیم رقصید تا لمس حس جنون
چرکنوشته: پَر
MiladScream