Milad
07-19-2015, 04:24 PM
دخترک را کسی ندید
دخترک نمیخواست تنها بمیرد
دخترک رویاهای من
دخترک زیبای من
زمان میگذرد
و ما به فکر یک رویاییم
رویای بدل نیافته
رویایی ژرف از عمق خیال
صدایی عمیق از عمق باد
یک دم در این هوا بودن
از نفسهایت نفس گرفتن
یک دم گرم شدن دستانم
از عمق جنس خستگی دستانت
یک دم فریاد در سینه شکافته شده عریانم
یک دم حتی یاد تو
کافیست
که احساس زندگی کنم
یک دم دور بودن از این جماعت جریده
و بغض از ته گلویم
و لرزیدن دست و پایم
از یاد تو
تو خوبی و اینها بد اند
تو زیبایی و اینها زشتند
من تو را میخواهم حتی اگر از آسمان سنگ ببارد
در اوج حس نابودی تو را فریاد خواهم کرد
یک دم پر از تلخی
پر از زوزه های جماعت هار
که آرزویشان دریدن و تکه تکه کردن ماست
تو پناه آرامش منی
من آغوشت را میخواهم
تا به هستی عجین شوم
من میخواهم با تو هیچ شوم
پدیدار شوم حتی
آرام شوم
زنده شوم
بخندم
گریه کنم
و اشک هایم روانه شانه هایت شود
با دستانی لرزان و چشمانی اشکبار لبهای سردت را میبوسم
ای یار، ای یگانه ترین یار
ای تو هم حس سردترین فصل
ای جنس غربتی دور
آرامش من
من پرواز میکنم با تو
من لمس میکنم تو را
قلبم را به دستت میدهم تا نگهش داری پیش خودت تا به ابد
و من از اینجا خواهم رفت
از جایی که تو در آن نفس کشیدی خواهم رفت
از جایی که آثار قدمهایت و رد سبز هوایت است خواهم رفت
از بودن خواهم رفت به نبودن
من فراموش خواهم شد
شاید حتی در قلب تو
شاید حتی در گمان خیال تو
اما تو با چشمانی باز برایم اشک بریز
حتی برای یکبار
و بعد دستانت را کنار هم نزدیک لبهایت کن
و بِدَم
کاش... گناهکار تر از این میبودم که نتوانم فراموشت کنم
حس کن مرا وقت خیال بی خیالی
حس کن مرا وقت خنده و گریه ام
حس کن مرا وقتی به یادت نیستم
حس کن مرا وقت مرگم به یاد تو
حس کن مرا وقت فرو ریختن از نبود تو
و حس کن
تویی که بود و نبود من خلاصه شده برای تو
چرکنوشته: آغوش
MiladScream
دخترک نمیخواست تنها بمیرد
دخترک رویاهای من
دخترک زیبای من
زمان میگذرد
و ما به فکر یک رویاییم
رویای بدل نیافته
رویایی ژرف از عمق خیال
صدایی عمیق از عمق باد
یک دم در این هوا بودن
از نفسهایت نفس گرفتن
یک دم گرم شدن دستانم
از عمق جنس خستگی دستانت
یک دم فریاد در سینه شکافته شده عریانم
یک دم حتی یاد تو
کافیست
که احساس زندگی کنم
یک دم دور بودن از این جماعت جریده
و بغض از ته گلویم
و لرزیدن دست و پایم
از یاد تو
تو خوبی و اینها بد اند
تو زیبایی و اینها زشتند
من تو را میخواهم حتی اگر از آسمان سنگ ببارد
در اوج حس نابودی تو را فریاد خواهم کرد
یک دم پر از تلخی
پر از زوزه های جماعت هار
که آرزویشان دریدن و تکه تکه کردن ماست
تو پناه آرامش منی
من آغوشت را میخواهم
تا به هستی عجین شوم
من میخواهم با تو هیچ شوم
پدیدار شوم حتی
آرام شوم
زنده شوم
بخندم
گریه کنم
و اشک هایم روانه شانه هایت شود
با دستانی لرزان و چشمانی اشکبار لبهای سردت را میبوسم
ای یار، ای یگانه ترین یار
ای تو هم حس سردترین فصل
ای جنس غربتی دور
آرامش من
من پرواز میکنم با تو
من لمس میکنم تو را
قلبم را به دستت میدهم تا نگهش داری پیش خودت تا به ابد
و من از اینجا خواهم رفت
از جایی که تو در آن نفس کشیدی خواهم رفت
از جایی که آثار قدمهایت و رد سبز هوایت است خواهم رفت
از بودن خواهم رفت به نبودن
من فراموش خواهم شد
شاید حتی در قلب تو
شاید حتی در گمان خیال تو
اما تو با چشمانی باز برایم اشک بریز
حتی برای یکبار
و بعد دستانت را کنار هم نزدیک لبهایت کن
و بِدَم
کاش... گناهکار تر از این میبودم که نتوانم فراموشت کنم
حس کن مرا وقت خیال بی خیالی
حس کن مرا وقت خنده و گریه ام
حس کن مرا وقتی به یادت نیستم
حس کن مرا وقت مرگم به یاد تو
حس کن مرا وقت فرو ریختن از نبود تو
و حس کن
تویی که بود و نبود من خلاصه شده برای تو
چرکنوشته: آغوش
MiladScream