PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : هو العشق # قسمت چهارم



"yalda"
10-20-2016, 01:02 AM
‍ ‍ 🌺🍂🍃🌺🍃🍂🌺🍃🍂
🍃🌺🍃🍂
🍂🍃🌺
🌺🍂
🍃
🍂
🌙✨داستــــــان شبـــــــ🌙✨


⬅️ #قسمت_چهــارم


💕 هوالعشـــــ♥️ــــــق 💕




✍ڪارنشریہ بہ خوبـےتمام شدودوستےمن بافاطمه سادات خواهرتوشروع
آنقدرمهربان،صبوروآرام بودڪه براحتـےمیشداورا دوست داشت.
حرفهایش راجب تومراهرروزڪنجڪاوترمیڪرد.
همین حرفهابه رفت وآمدهایم سمت حوزه مهرپایان زد.
گاهاتماس تلفنـےداشتیم وبعضـےوقتهاهم بیرون میرفتیم تابشودسوژه جدیدعڪسهای من
چادرش جلوه خاصے داشت درڪادرتصاویر.
🍃🌼🍃
ڪم ڪم متوجہ شدم خانواده نسبتاپرجمعیتـےهستید.
علـےاکبر،سجاد،علـےاصغر،فا طمه وزینب بامادروپدرعزیزی ڪه درچندبرخوردڪوتاه توانستہ بودم ازنزدیڪ ببینمشان.تو برادربزرگتری ومابقے طبق نامشان ازتوڪوچڪتر
💫🌺💫
نام پدرت حسین ومادرت زهرا
حتـےاین چینش اسمهابرایم عجیب بود.
تورادیگرندیدم وفقط چندجمله ای بود ڪه فاطمہ گاهے بین حرفهایش ازتو میگفت.دوستـےماروز به روز محڪم ترمیشدودراین فاصلہ خبراردوی راهیان نورت بہ گوشم رسید.
فاطمه سادات جانم؟توام میری؟
ڪجا؟اممم باداداشت.راهیان نور؟
اره!ماچندساله ڪه میریم.
🍃🌷🍃
بادودلـے وڪمےمِن.و.مِن میگویم: میشه منم بیام؟
چشمانش برق میزند دوست داری بیای؟
عاوره خیلـ😔ــےچراڪه نشہ!فقط
گوشہ چادرش رامیڪشم.
فقط چے؟
✨🌸✨
نگاه معناداری بہ سرتاپایم میڪند.
بایدچادرسرڪنـے.
سرڪج میڪنم،ابروبالا میندازم
مگه حجابم بده؟
نه!ڪےگفته بده؟اماجایـےڪه مامیریم حرمت خاصـےداره!
دراصل رفتن اونهابخاطرهمین سیاهـےبوده حفظ این
وڪناری ازچادرش رابادست سمتم میگیرد.دوست داشتم هرطورشده همراهشان شوم.حال وهوایشان رادوست داشتم.
💕🌹💕
زندگـےشان بوی غریب وآشنایـےازمحبت میداد
محبتـےڪه من درزندگـےام دنبالش میگشم؛حالا اینجاست دربین همین افراد.قرارشد دراین سفربشوم عڪاس اختصاصـےخواهروبرادری ڪه مهرشان عجیب بہ دلم نشسته بود
تصمیمم راگرفتم...
#حجاب_میڪنم_قربہ_الی_اللہ


⏪ #ادامہ_دارد...


🍂🍃🌺🍃🍂🌺🍂🍃🌺🍃