PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : زبان بسته



!!yalda!!
08-01-2015, 10:41 PM
به او گفتند: شاعر را بيازار؟كه شاعر در جهان ناكام بايدچو بيند نغمه سازي رنج بسيارسخن بسيار نيكو مي سرايدبه آو آزار دادن ياد دادندبناي عمر من بر باد دادند ***از آن پس ماه نامهربان شدز خاطر برد رسم آشناييغم من ديد و با من سرگردان شدمرا بگذاشت با رنج جداييكه چون باشد به صد اندوه دمسازبه شهرت مي رسد اين نغمه پرداز ***مرا در رنج برده سخت جان ديدجفا را لاجرم از حد فزون كردفغان شاعر آزرده نشنيددل تنگ مرا درياي خون كردچنان از بي وفايي آتش افروختكه سر تا پاي مرغ نغمه خوان سوختنگفتندش كه: درد و رنج بسياردمار از روزگار دل برآرددل شاعر ندارد تاب آزاركه گاه از شوق هم جان مي سپاردبدين سان خاطر ما را شكستندزبان نغمه ساز عشق بستند