!!!SHAHIN!!!
11-24-2016, 01:36 PM
مجموعه: دنیای ضرب المثل
http://www.beytoote.com/images/stories/fun/fu9369.jpg
انواع ضرب المثل های کردی با معنی خودا کووه ناسیگ وه فر نیگه بان
خدا کوه را می شناسد که روی آن برف می گذارد. میمان یهی شهوه دعاگوو سهد ساله
مهمان یک شبه دعا گو صد ساله ابرو خوود(خوت) له ده سخووده(خوته) هیوره ده په یو(چاو دیری لی بکه)
آبروی خودت دست خودته مواظب آن باش. میهی یهکهتر گورگ بردهی سگ ژار مل خوهی شکان
گرگ، گوسفند دیگری را برده است، سگ فقیر گردن خود را می شکند رووی ده سی وه ئه نجیر نه ره سی وه ت که ره سه
روباه دستش به انجیر نمی رسد می گوید نارس است. پغشه خوهی چهسه و فشار خونی چهسه
مگس خودش چیست، فشار خونش چه باشد ئاردی رشیاگ(بیخ) له ناو درگ(درک) کو گه ردوو نیوگ(نابیته وه)
آرد ریخته در خار زار جمع نگردد. میه لهر خوهی چگ پوسالکهی برد وهرد
گوسفند لاغر رفت، پوست را هم با خود برد. میرات خهر وه کهمتار رهسی
میراث خر به کفتار می رسد
کابرا سه ر بئاو تاشیگ
یارو سر بی آب می تراشد خالوو که فیگه سه ر ئاو خوارزا ده خوار ئاو فیریگ کیگ
دایی در سر آب غرق می شود خواهر زاده در پایین آب دنبالش می گردد. منیته کهیوانوو پهتگ ئهوشه کن
شبیه کدبانویی هستی که پته کهنه را از هم جدا می کند م ده مهکینه دیام، کلاو ت ئاردینه
من از آسیاب می آیم کلاه تو آردی شده میمان حهبیب خوداس
میهمان حبیب خداست. مووریژه وهختی خوازی رسقی بوری بال و پهر دراری
مورچه به گاه قطع روزی، بال و پر در می آورد مهگهر نان و گووش جایته
مگر نان را با گوش می جوی
http://www.beytoote.com/images/stories/fun/fu9369.jpg
انواع ضرب المثل های کردی با معنی خودا کووه ناسیگ وه فر نیگه بان
خدا کوه را می شناسد که روی آن برف می گذارد. میمان یهی شهوه دعاگوو سهد ساله
مهمان یک شبه دعا گو صد ساله ابرو خوود(خوت) له ده سخووده(خوته) هیوره ده په یو(چاو دیری لی بکه)
آبروی خودت دست خودته مواظب آن باش. میهی یهکهتر گورگ بردهی سگ ژار مل خوهی شکان
گرگ، گوسفند دیگری را برده است، سگ فقیر گردن خود را می شکند رووی ده سی وه ئه نجیر نه ره سی وه ت که ره سه
روباه دستش به انجیر نمی رسد می گوید نارس است. پغشه خوهی چهسه و فشار خونی چهسه
مگس خودش چیست، فشار خونش چه باشد ئاردی رشیاگ(بیخ) له ناو درگ(درک) کو گه ردوو نیوگ(نابیته وه)
آرد ریخته در خار زار جمع نگردد. میه لهر خوهی چگ پوسالکهی برد وهرد
گوسفند لاغر رفت، پوست را هم با خود برد. میرات خهر وه کهمتار رهسی
میراث خر به کفتار می رسد
کابرا سه ر بئاو تاشیگ
یارو سر بی آب می تراشد خالوو که فیگه سه ر ئاو خوارزا ده خوار ئاو فیریگ کیگ
دایی در سر آب غرق می شود خواهر زاده در پایین آب دنبالش می گردد. منیته کهیوانوو پهتگ ئهوشه کن
شبیه کدبانویی هستی که پته کهنه را از هم جدا می کند م ده مهکینه دیام، کلاو ت ئاردینه
من از آسیاب می آیم کلاه تو آردی شده میمان حهبیب خوداس
میهمان حبیب خداست. مووریژه وهختی خوازی رسقی بوری بال و پهر دراری
مورچه به گاه قطع روزی، بال و پر در می آورد مهگهر نان و گووش جایته
مگر نان را با گوش می جوی