PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : روسری وا می كنی، خورشید عینك می زند!



janan
11-26-2016, 07:58 PM
http://s3.picofile.com/file/8219672000/1440776371317468.jpg

روسری وا می كنی، خورشید عینك می زند!
دسته‌گل غش می كند؛ پروانه پشتك می زند!

كفش در می آوری، قالی علامت می دهد
جامه از تن می كنی، آیینه چشمك می زند!

باز هم با بوسه‌ای راه تو را می بندم و
حرف آخر را همین لب‌های كوچك می زند!»

kahkeshan123
11-30-2016, 02:35 PM
شعرم نمی آید مگر با بوسه ات زورم کنی
گفتم که پیشت می رسم شاید که مجبورم کنی

دور و برِ من ریخته یک قافله حقد و حسد
باید بیایی و دگر از این و‌آن دورم کنی

خیری ندیدم از تواضع، کاش برگردی عزیز!
تا با نگاهِ پر غرورت، باز مغرورم کنی

گاهی که از شرق غزل سر میکشی در خانه ام
خورشیدِ من! آرام تر، میخواستی کورم کنی

حالا تمام دردها را با تو قسمت کرده ام
شاید نگاهِ بهتری، بر وضع ناجورم کنhttp://www.irannaz.com/images/2016/11/147982359457370-irannaz-com.jpg

بگذار فریادی کنم آخر به اینجا می رسد
وقتی که تو در لابلای درد محصورم کنی

عاکف، به دیدارِ اجل با شوق می آید به شرط
اینکه تو با دست خودت، آنروز در گورم کنی