PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : چهار پرسش بی پاسخ!



pantea
12-05-2016, 08:51 AM
چهار پرسش بی پاسخ!



ابوالحسن خرقانی می گوید؛
جواب چهار نفر مرا سخت تکان داد !

*مرد فاسدی از کنارم گذشت و من گوشه لباسم را جمع کردم تا به او نخورد !
او گفت؛ ای شیخ !خدا می داند که فردا حال ما چه خواهد شد !

*مستی دیدم که افتان و خیزان در جاده های گل آلود می رفت،به او گفتم: قدم ثابت بردار تا نلغزی !
گفت: من بلغزم باکی نیست،به هوش باش تو نلغزی ای شیخ !که جماعتی از پی تو خواهند لغزید...!

*کودکی دیدم که چراغی در دست داشت.
گفتم: این روشنایی را از کجا آورده ای؟!
کودک چراغ را فوت کرد و آن را خاموش ساخت و گفت:
تو که شیخ این شهری،بگو که این روشنایی کجا رفت ؟!

*زنی بسیار زیبا رو که در حال خشم از شوهرش شکایت می کرد !
گفتم: اول رویت را بپوشان، بعد با من حرف بزن!
گفت: من که غرق خواهش دنیا هستم، چنان از خود بی خود شده ام که از خویش
خبرم نیست، تو چگونه غرق محبت خالقی، که از نگاهی بیم داری....؟!
http://s2.picofile.com/file/7920198923/%D8%A7%D8%A8%D8%B1%DB%8C%D8%B2%DB%8C_%D8%A7%D8%B2_ %DA%A9%D8%AA%D8%A7%D8%A8.gif