PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : عاشقانه ها



M!NA
02-24-2017, 08:54 PM
بعضی روزها عجیب بوی تو را می دهند
دلتنگی کنج خانه می نشیند
زل می زند به چشمانم
و یادت را بر سینه ام می فشارد ....

گوش کن
این صدای قلب من است
که بیقرار می کوبد

حالا باز هم نیا!
اما بگو
با عطر تو
که جاری‌ست در لحظه هایم چه کنم؟!

"سارا قبادی"

M!NA
02-24-2017, 08:54 PM
نامه هایی که خواننده ندارند - 4
دست های نداشته ات را می گیرم و به خیابان می‌روم، قرارمان همین بود، مگر نه؟ تو آن سوی شهر من این سوی شهر، قدم بزنیم روی خیالِ هم. بس که ممنوع است این عشق، از بهشت که هیچ، از دنیا هم رانده می شویم.
امروز روئیده بودی بر درگاه پنجره، خودت بودی وگرنه پنجره ی شهری خانه ی من کجا و شوق روئیدن یک گل وحشی کجا؟
دیشب هم پروانه ای رنگی شدی وسط خواب سیاه و سفیدم، شبیه بوسه روی گونه ام نشستی! بیدار شدم، خیالت را آغوش کشیدم و خوابم برد. می دانی از کجا بیایی! می دانی به چه صورتی در آیی، که بشناسم تو را!
امروز روسری آبی ام را می پوشم، رنگ سر آستین های کت پاییزه ات، به خیابان می رویم و یاد هم را قدم می زنیم. موزیکی که دیروز برایم فرستادی را گوش بده... من هم از این همه دور می شنوم...

"روشنک آرامش"
از دفتر: نامه هایی که خواننده ندارند

M!NA
02-24-2017, 08:55 PM
فراموشت کرده ام!
فراموشت کرده ام
و حالا
همه چیز عادی شده
باران که می بارد
پنجره را می بندم
دیگر یادم نیست
غروب جمعه
چه ساعتی بود !
پاییز را
تنها از روی تقویم می شناسم !
فراموشت کرده ام
اما ...
گاهی دلم برای دلتنگ ِ تو شدن
تنگ می شود ...

"مرتضی شالی"

M!NA
02-24-2017, 08:56 PM
گاهی ادای رفتن در می آوری


گاهی ادای رفتن در می آوری.
فقط خودت می‌دانی که
چمدانت خالیست و پایت نای رفتن
و دلت قصد کندن ندارد.
ادای رفتن در می آوری
بلکه دستی از آستین درآید
و دودستی بازویت را بچسبد.
چشمی اشک آلود زل بزند توی چشمانت
و بگوید بمان !

و تو چقدر به شنیدنش محتاجی ...
گاهی ادای رفتنی ها را در می آوری
بلکه به خودت ثابت کنی
کسی خواهان ماندنت هست هنوز
و وای از وقتی که نباشد کسی ...
با چمدان خالی و پای بی اراده و دل جامانده
کجا میشود رفت؟ کجا..؟

"هستی دارایی"

M!NA
02-24-2017, 08:57 PM
نامه های احمد شاملو به آیدا - 13
آیدای خوب
آیدای مهربان، آیدای خودم!
....
بگذار این حقایق را برایت بگویم.
راستش این است. من نمی بایستی به تو نزدیک می شدم، نمی بایستی عشق پاک و بزرگ تو را متوجه خودم می کردم، نمی بایستی بگذارم تو مرا دوست بداری. من مرده یی بیش نیستم و هنگامی که تو را دیدم آخرین نفس هایم را می کشیدم. شرافتمندانه نبود که بگذارم تو مرده یی را دوست بداری.
افسوس، چشم های تو که مثل خون در رگ های من دوید، یک بار دیگر مرا به زندگی بازگرداند. تصور می کردم خواهم توانست به این رشته ی پر توان عشقی که به طرف من افکنده شده است چنگ بیندازم و یک بار دیگر شانس خودم را برای زندگی و سعادت آزمایش کنم. چه می‌دانستم که برای من، هیچ گاه "زندگی" مفهوم درست خود را پیدا نخواهد کرد؟ ....
روزی که با تو از عشق خود گفت و گو کردم، امیدوار بودم دریچه ی تازه یی به روی زندگی خودم باز کنم.
پیش از آن، همه چیز داشتم به جز تو. آنچه مرا از زندگی مایوس کرده بود همین بود که نمی توانستم قلبی به صفا و صداقت تو پیدا کنم که زندگی مرا توجیه کند؛ که دلیلی برای زندگی کردن و زنده بودن من باشد... حالا من از زندگی چه دارم؟ به جز تو هیچ! ....
تو را دوست می دارم. تو عشق و امید منی. بهار و سرمستی روح من هنگامی است که گل های لبخنده‌ی تو شکوفه می کند. من چگونه می توانم قلب بدبختم را راضی کنم که از لذت وجود تو برخوردار باشد، اما نتواند اسباب سعادت و نیک بختی تو را فراهم آورد!؟ ....
زود زود برایم نامه بنویس. یک لحظه بی تو نیستم. کاش می توانستی عکسی برایم بفرستی. عکسی که همه ی اجزای آشنای من آن تو پیدا باشد: آن خال کوچکی که اسمش احمد است. آن خطوط موقر و باشکوه روی گونه هایت و آن کشیدگی کبریایی چشم هایی که یقین دارم نگران آینده ی پُربار و شادکام من و توست.
هزار بار می بوسم شان. آن ها را و تو را و خاطره های عزیزت را.
احمد تو
سنندج، ٨ دی ماه ١٣٤١

از نامه های "احمد شاملو" به آیدا
کتاب: مثل خون در رگ های من
(گزیده ای از صفحات 63تا67)

M!NA
02-24-2017, 09:01 PM
می خواهم از تو بنویسم


می خواهم از تو بنویسم
با نامت تکیه گاهی بسازم
برای پرچین های شکسته
برای درخت گیلاس یخ زده
از لبانت
که هلال ماه را شکل می دهند
از مژگانت
که به فریب، سیاه به نظر می رسند

می خواهم انگشتانم را
در میان گیسوانت برقصانم
برآمدگی گلویت را لمس نمایم
همان جایی که با نجوایی بی صدا
دل از لبانت فرمان نمی برد

می خواهم نامت را بیامیزم
با ستارگان
با خون
تا درونت باشم
نه در کنارت
می خواهم ناپدید شوم
همچون قطره ای باران
که در دریای شب گمشده است.

"هالینا پوشویاتوسکا"
مترجم: کامیار محسنین

M!NA
02-24-2017, 09:03 PM
عاشقت شدم که ...


عاشقت شدم که وقتی پاییز شد
و هر کسی رفت توی لاک خودش
کسی باشد که هوای این بی قراری ام را داشته باشد
عاشقت شدم که صبح های ابری بهانه ی لبخند باشی
که صدایت طعنه بزند به خش خش برگ ها
عاشقت شدم که شعرهایم مخاطب خاص داشته باشند
و آدم ها من و تو را با هم ورق بزنند
آن روز من به دلهره های بعد از نبودنت فکر نکردم
دلم خواست عاشقت شوم
تا رنگ فصل ها را ما تعیین کنیم.

"شیما سبحانی"

M!NA
02-24-2017, 09:04 PM
اگر دستان تو در دستانم بود!‏‎


پاییز آمد و من‎ ‎ساختن لحظات ناب را بدون تو حرام کرده ام ... چه بهانه های خوبی برای امروز هست اما تو را ندارم‎ !‎مثلا خوردن یک ‏لیوان قهوه در کافه هایِ کنار پیاده رو کار شراب را می کرد، اگر دستان تو در دستانم بود!‏‎ ‎
بعد از آن هم پیاده روی در خیابان ولیعصر‎ ...‎مردم درگیر روزمرگی و من هم درگیر پیچش موهایت که باد به صورتم می زند وقتی دارم ‏شعر در گوش ات زمزمه می کنم‎...‎‏ تو هم درگیر صدای دورگه من‎!‎‏ فکر کن کمی سرد هم باشد، کل ولیعصر را قدم می زدیم، اگر ‏دستان تو در دستانم بود‎!‎
می رفتیم سینما و فیلم فروشنده را برای چندمین بار می دیدیم، در تاریکیِ سینما مثل احمق ها زل می زدم به برق چشمانت وقتی ‏داری با دقت فیلم را دنبال می کنی، اگر دستان تو در دستانم بود! ‏‎
کنسرت سیامک عباسی به یاد ماندنی می شد و تا خانه همه ی آهنگ هایش را با صدای بلند برایت می خواندم و تو هم الکی از ‏صدای من تعریف می کردی و من هم ذوق مرگ می شدم ! اگر دستان تو در دستانم بود!‏
میدانی؟ مدینه فاضله ی من لحظاتِ با تو بودن شده، آن هم در خیال، اما من به این خیالِ با تو بودن هم خیانت نمی کنم‎ !
راستی... فکر کن باران هم ببارد...‏‎!

‏"علی سلطانی"‏
برچسب‌ها:

M!NA
02-24-2017, 09:05 PM
قلب تو آشیانه‌ی من است‎


تو را
عاشقانه تر دوست خواهم داشت‎
چه بمیرم، چه بمانم‎
قلب تو آشیانه‌ی من است‎
و قلب من باغ و بهار تو‎
مرا چهار کبوتر است‎
چهار کبوتر کوچک‎
قلب من آشیانه‌ی توست‎
و قلب تو باغ و بهاران من.‏‎

‏"فدریکو گارسیا لورکا"

M!NA
02-24-2017, 09:07 PM
نمی شود بیایی ...


نمی شود بیایی اینجا
بنشینی کنار دلم
زانو به زانو
بغلم کنی و مثل تمام وقت های دیگر در چشم هایم بخندی..
نمی شود بیایی اینجا و دستانت را روی صورتم بکشی که رد این اشک های لعنتی جا نماند
نمی شود بیایی ببینی که "چه اندازه تنهایی من بزرگ است"
نمی شود بیایی و ببینی که دیگر شکوهی هم خسته شد بس که در گوش من خواند و خواند و خواند...
نمی شود بیایی و من سرم را بگذارم روی شانه هایت و های های بگریم...
نمی شود خودت بیایی و جای عکست آرامم کنی
بیا و کنار حوصله ام بنشین...
بیا و کنار حوصله ام بنشین ...که امروز بدجور هوایش ابری‌ست
هوای حوصله ام ابری‌ست و دلم چتر احساس تو را کم دارد
امروز دلم تو را کم دارد
امروز تو را کم دارم
واژه هایت را کم دارم
امروز من تو را کم دارم
می فهمی کم داشتن تو یعنی چه!؟
می دانی یک روز نداشتنت یعنی چه!؟
بیا اینجا
بیا و من را دوباره در آغوش احساست جا بده
اینجا سرد است
هوای اینجا مسموم است
خفه ام می کند...
بیا و ببین
بیا و تمام مرا در خودت حل کن
بیا تا برایت بگویم که دوباره امروز آن درد های لعنتی سینه ام برگشته اند
بیا و ببین که چگونه چشمانم تار می بینند و چانه ام می لرزد..
بیا و ببین چقدر خسته ام از تمام این ثانیه های تکراری
صورتم می سوزد
اشک هایم آنقدر شور شده اند آنقدر نمکشان غلیظ شده است که پوستم را می سوزاند..
بیا و برایم بخند
دوباره سوال و جوابم کن از کارهایی که انجام داده ام از کاره هایی که می خواهم انجام بدهم
بیا تا برای تو بگویم که وقتی تو نباشی من هیچ کار خاصی برای انجام دادن ندارم ..
دستم به هیچ کاری نمی رود و کمردرد را بهانه می کنم که بنیشم یک گوشه و تکان نخورم
بیا و دوباره برای کارهایی که باید انجام بدهم زمان تعیین کن..
تو نمی فهمی نبودنت چه به روز من می آورد
خورشیدی که بی تو بتابد برای من از خاک هم سردتر است...
بیا و ببینین خانه ی کوچک ما آنقدرها جایی برای خلوت کردن ندارد
که بنیشنم و زانوهایم را بغل کنم و بلند بلند گریه کنم
اینجا انقدر کوچک است که باید کلاسم را بهانه کنم برای تنهایی
هوای مسموم اینجا مرا می کشد
نفسم را بند می آورد این ..
این..
روز لعنتی دلگیر.
...

M!NA
02-24-2017, 09:10 PM
یادش بخیر این متن یه بار واست خوندم....


آمدنت شیرین ترین اتفاق جهان خواهد شد!



می دانی؛
من نشسته ام، شمرده ام. دلتنگی اولین حس دنیا نیست. اولین حس یک رابطه نیست. یک رابطه هیچ وقت با دلتنگی شروع نمی شود. من اول تو را می بینم. خوب که نگاهت می کنم در تمام تنم رسوخ می کنی و چنان دلم را می لرزانی که دیگر نگاه هیچ کسی مرا به خودش نمی کشد... چنان نگاهت می کنم که گویی نابینایی بودم که نور وجود تو شفایش بخشیده... خوب که نگاهت می کنم... خوب که نگاهت می کنم دستم را می گذارم زیر چانه ام و به تو فکر می کنم. به وقت هایی فکر می کنم که شراب نگاهت جام خالی وجود مرا پر می کرد. می بینی؟ مستی شرابت در فکر و خیال هم مرا رها نمی کند! به تو فکر می کنم و بعد تمام خیالم آبی می شود و تمام گل بوته های احساسم سبز... به تو فکر می کنم و جهانم روشن می شود. و من که عاشق نورم، پا برهنه به سمت تو می دوم. آخر آنموقع دیگر سر از پا نمی شناسم. همان وقت هایی که به تو فکر می کنم را می گویم. به تو فکر می کنم ... به تو فکر می کنم ... اما نمی دانم به چه چیز تو! تمام مدتی که دستم زیر چانه ام است به تو فکر می کنم ... به تمام خودت و تمام حجم خیالم پر می شود از تو. تویی که دیگر یک توی معمولی برایم نیستی ... تویی که من تمام منیتم را انداخته ام نمی دانم در کدام گوشه ی شهر...
داشتم می گفتم به تو فکر می کنم و می فهمم چقدر نقش تو برای من و دنیاییم پررنگ است و می بینم که چقدر دوستت دارم... دوست داشتن حرف کمی نیست. حرف کمی نیست که کسی را دوست بداری. حرف کمی نیست که بفمهمی دوست داشتن یک آدم چقدر زندگی بخش است. می بینی، توی متفاوت از بقیه، یعنی همین. یعنی تویی که تمام مرا تمام کرده ای و خیال مرا خیالاتی می کنی... حالا که به تو فکر می کنم می بینم در تمام زندگی‌ام چقدر به دنبال حادثه ای از جنس تو بودم: لطیف و بارانی... من به دوست داشتن تو فکر می کنم و تمام نیمکت های دونفره ی شهر جای خالی‌ات را به رخم می کشند. من به دوست داشتن تو فکر می کنم و تنها زیر باران راه می روم و دوباره به این فکر می کنم: "که تو شیرین تری یا حادثه ی باران... در این روز های آلوده".
من تمام خودم را در نبودن تو تمام شده می بینم و سمت نگاهم فقط مسیر برگشتن تو را نشانه می رود. خودش را می گذارد کنار جاده در مسیر شقایق ها و قاصدک های عاشق و منتظر می شود باد بوزد... یادت هست؟ باد همیشه برای ما نشانه ی خوبی بوده است. باد که بوزد سر تو می آید روی شانه های من و دست های من دیگر غربت را به فراموشی می سپرند. من در مسیر جاده می نشینم و زانوهایم را بغل می کنم و باز هم دوباره فکر می کنم. فکر می کنم که چقدر دلتنگم. می بینی من در آستانه ی برگشتنت دلتنگم. نه، چرا دروغ بگویم! من تمام لحظاتم دلتنگ توام. نه شروع رابطه ی ما با دلتنگی بود و نه اولین احساس ما. من بعد ها فهمیدم که چقدر همیشه دلتنگم حتی آن وقت هایی که کنارت می نشستم. من در آستانه ی آمدن تو دلتنگ نیستم. به احساسی بعد از دلتنگی رسیده ام. شاید اسمش بی طاقتی باشد شاید اشتیاق و یا شاید هم... نمی دانم هرچه هست چنان مرا به تب و تاب می اندازد که تمام تنم گر می گرد و آرامشی توام با تشویش را می اندازد به جان خسته از نبودنت...
خوب ِ دنیای من!
این روزها دیگر موقع برگشتن توست. بیا که این دل خسته از جای خالی‌ات مدام بهانه ات را می گیرد. یادت هست آن صبح نزدیک شده به آفتاب ظهر که می خواستی بروی. یادت هست چطور خواباندمش که بی صدا بروی و صدای رفتنت بیدارش نکند. اما دیگر حریف بهانه هایش نیستم. من به احساسی بعد از دلتنگی رسیده ام و دیگر جانی برای بی خودت بودن ندارم. بس است این همه نبودن. این روزها موقع، موقع آمدن است.
بیا که بودنت را محتاجم...

M!NA
02-24-2017, 09:12 PM
حس خوبی‌ست در آغوش خودت پیر شوم


حس خوبی‌ست در آغوش خودت پیر شوم
اینکه یک عمر به دستان تو زنجیر شوم

آسمانم شوی و تا به سرم زد بپرم
با نگاه پر از احساس تو زنجیر شوم

حس خوبی‌ست نفس های تو را لمس کنم
آنقدر سیر ببوسم... نکند سیر شوم؟!

درد اگر از تو به اعماق وجودم برسد
حاضرم دم نزنم تا که زمین‌گیر شوم

باید ابراز کنم نیت رویایم را
باید از زاویه ی شعر تو تفسیر شوم

یک غزل باشم و تا مرز جنونت بکشم
پر از آرایه و اندیشه و تصویر شوم

اولین تار سفید سر من را دیدی؟
حس خوبی‌ست در آغوش خودت پیر شوم.

"صنم نافع"

M!NA
02-24-2017, 09:16 PM
اهم خودشیفته شدم :#

روزی که نباشم
باورت بشود یا نه
روزی می رسد که دلت
برای هیچ کس به اندازه من تنگ نخواهد شد
برای نگاه کردنم، خندیدنم
و حتی اذیت کردنم!
برای تمام لحظاتى که در کنارم داشتی
روزی خواهد رسید
که در حسرت تکرار دوباره من خواهی بود
می دانم روزی که نباشم
هیچکس تکرار من نخواهد شد.

M!NA
02-24-2017, 09:21 PM
ما دیر رسیدیم به هم


ما دیر رسیدیم به هم
خیلی دیر
آنقدر که پاهایم
برای رسیدن به تو
می‌دود اما نمی‌رسد
دستانم
دل آشفتگی‌هایم را
در دل شب تاب می‌دهد
تا آرام گیرم

چشمانم
همیشه نگران احساس توست
و طفلک دلم
مدام غم دوست داشتنت را
به جان می‌خرد

نازنینم
کمی از مهرت را
برای من نگه دار
من تمام جانم را
برایت کنار گذاشته‌ام...


"سارا قبادی"

برچسب‌ها

M!NA
02-24-2017, 09:23 PM
نیاز دارم به شنیدن صدای تو



نیاز دارم به شنیدن صدای تو
اشتیاق به بودن در کنار تو
و درد سودا زده ای
از سر نبودن نشانه های باز آمدن تو
شکیبایی،
شکنجه ی من است
نیازی مبرم دارم به تو،
ای پرنده عشق
به مهر تابناکت بر روز یخ زده ام
به دست یاری دهنده ات بر زخم هایم
که راویشان هستم
آه!
نیاز،
درد،
اشتیاق
بوسه های پر دوامت، مایه ی حیات من
ناکامم بگذار تا بمیرم با بهار
از وقتی که رفته ای، گل من، دوست دارم که باز آیی
تا آرام کنی معبد اندیشه را
که با نور ازلی‌اش نابود می کند مرا

"میگوئل هرناندز"

برچسب‌ها: اشعار میگوئل هرناندز،

M!NA
02-26-2017, 08:41 PM
تو دوری زمن من بیقرارتم
تو عشقی من من عاشقتم
وفای تو چنان بود ک کرد مرا حیران ک چنان باوفا هستی تو ای مهربان
شعر بلد نیستم بیت بلد نیستم هرچه گویم خود ندانم چ گویم
باز میگویم فاش میگویم تو را میگویم گر شوی خوشحال من میشوم
باحال همچو طوطیه رنگین شمال تو اهو باش
من در غربت تو میکشم انتظار چون دوستت دارم هستم بی قرار

M!NA
02-26-2017, 08:42 PM
♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥
امشب
دیوانگیم بالا زده..
نه سکوت نه موسیقی..
نه هیچ چیز و هیچ چیز دیگر…
این دیوانگی را تسکین نمیدهد.. جز عطر تنت لعنتی….

M!NA
02-26-2017, 08:43 PM
ﺣﺲ ﻗﺸﻨﮕﯿﻪ
ﯾﮑﯽ ﻧﮕﺮﺍﻧﺖ ﺑﺎﺷﻪ،
ﯾﮑﯽ ﺑﺘﺮﺳﻪ ﺍﺯ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﯾﻪ ﺭﻭﺯ ﺍﺯ ﺩﺳﺘﺖ ﺑﺪﻩ.
ﺳﻌﯽ ﮐﻨﻪ ﻧﺎﺭﺍﺣﺘﺖ ﻧﮑﻨﻪ،
ﺣﺲ ﻗﺸﻨﮕﯿﻪ …
ﻭﻗﺘﯽ ﺍﺯﺵ ﺟﺪﺍ ﻣﯿﺸﯽ:ﺍﺱ ﺍﻡ ﺍﺱ ﺑﺪﻩ
ﻋﺰﯾﺰ ﺩﻟﻢ ﺭﺳﯿﺪ؟
ﻗﺸﻨﮕﻪ: ﯾﻬﻮ ﺑﻐﻠﺖ ﮐﻨﻪ،
ﯾﻬﻮ . . . ﺗﻮ ﯼ ﺟﻤﻊ .. ﺩﺭ ﮔﻮﺷﺖ ﺑﮕﻪ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺭﻡ،
ﺑﮕﻪ ﮐﻪ ﺣﻮﺍﺳﻢ ﺑﻬﺖ ﻫﺴﺖ.
ﺣﺲ ﻗﺸﻨﮕﯿﻪ ﺍﺯﺕ ﺣﻤﺎﯾﺖ ﮐﻨﻪ،ﻭﻗﺘﯽ ﺣﻖ ﺑﺎ ﺗﻮ ﻧﯿﺴﺖ …
ﺁﺭﻩ …
ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺷﺘﻦ ﻫﻤﯿﺸﻪ ﺯﯾﺒﺎﺳﺖ!!!

M!NA
02-26-2017, 08:44 PM
ﺩﺭ ﺁﻏﻮﺵ ﺗﻮﺍﻡ،ﺭﻓﺘﻪ ﺍﻡ ﺑﻪ ﺭﻭﯾﺎﻫﺎﯾﻢ
ﺧﻮﺍﺏ ﻧﻤﺎﻧﺪﻩ ﺍﻡ ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﺍﺣﺴﺎﺳﻢ
ﺩﺭ ﺍﯾﻦ ﺧﻮﺍﺏ ﻭ ﺑﯿﺪﺍﺭﯼ
ﻟﺬﺕ ﺩﺭ ﮐﻨﺎﺭ ﺗﻮ ﺑﻮﺩﻥ ﺭﺍ ﺩﺭﮎ ﻣﯿﮑﻨﻢ
ﻫﯿﭽﮕﺎﻩ ﺍﯾﻦ ﺳﺮﭘﻨﺎﻩ ﮔﺮﻡ ﺭﺍ ﺗﺮﮎ ﻧﻤﯿﮑﻨﻢ
ﻣﻦ ﺍﺯ ﻋﺸﻖ ﻧﮕﺎﻩ ﺗﻮ ﺧﯿﺮﻩ ﺷﺪﻩ ﺍﻡ ﺑﻪ ﭼﺸﻤﺎﻧﺖ
ﻫﯿﭽﮕﺎﻩ ﺑﺮﺍﯼ ﺩﯾﺪﻧﺖ ﻟﺤﻈﻪ ﺍﯼ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺩﺳﺖ ﻧﻤﯿﺪﻫﻢ !
♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥
“ﺁﻫﻨﮓ” ﺯﻧﺪﮔﻴﺖ ﺭﺍ،
ﺧﻮﺩﺕ ﻣﯽ ﻧﻮﺍﺯﯼ !…
ﺑﻪ ﺯﻭﺩﯼ ﺧﻮﺍﻫﯽ ﻓﻬﻤﻴﺪ،
ﻣﻬﻢ ﻧﻴﺴﺖ ﭼﻨﺪ ﻧﻔﺮ ﻣﻬﻤﺎﻥ “ﻣﻮﺳﻴﻘﯽ” ﺯﻧﺪﮔﯾﺖ ﻣﯽ
ﺷﻮﻧﺪ …
ﻣﻬﻤﺎﻥ ﻫﺎ ، ﻣﯽ ﺁﻳﻨﺪ ﻭ ﻣﯽ ﺭﻭﻧﺪ …
ﻭ ﻓﻘﻂ ﺧﻮﺩﺕ ﺗﺎ ﺁﺧﺮ ” ﺷﻨﻮﻧﺪﻩ” ﺧﻮﺩﺕ ﺧﻮﺍﻫﯽ ﻣﺎﻧﺪ !…
ﻳﺎﺩﺕ ﺑﺎﺷﺪ ،
ﻣﻬﻢ ﺍﻳﻦ ﺍﺳﺖ ﻃﻮﺭﯼ “ﺑﻨﻮﺍﺯﯼ”
ﻛﻪ ﺗﺎ ﺁﺧﺮ ﺍﺯ ﺍﻳﻦ ” ﻣﻮﺳﻴﻘﯽ” ﻟﺬﺕ ﺑﺒﺮﯼ
ﻭ ﺑﻠﻨﺪ ﺷﻮﯼ !…
ﻭ ﺑﺮﺍﻱ ﺧﻮﺩﺕ ” ﺩﺳﺖ” ﺑﺰﻧﯽ !!

M!NA
02-26-2017, 08:48 PM
♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥
ﻟﻌﻨﺖ ﺑﻪ ﺑﻌﻀﯽ ﺁﻫﻨﮕــــﺎ
ﺑــﻪ ﺑﻌﻀﯽ ﺧﯿﺎﺑﻮﻧــــﺎ
ﺑــﻪ ﺑﻌﻀﯽ ﺣﺮﻓـــــﺎ

ﻟﻌﻨﺘﯿﺎ ﺁﺩﻣﻮ ﻣﯿﺒﺮﻥ ﺑﻪ ﺭﻭﺯﺍﯾـــﯽ ﮐــــﻪ ﻭﺍﺳـــﻪ ﺍﺯ ﺑﯿــﻦ ﺑُـــﺮﺩﻧـﺶ ﺍﺯ ﺫﻫـﻨـﺖ
ﻭﯾــــﺮﻭﻥ ﺷــــــﺪﯼ …
♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥

hamid.M
02-26-2017, 08:49 PM
عمر زندگی کوتاست مثه شعله ی کبریت
عمر هر چی غیر از عشق مثه عمر کوتاهه
همسفر شدن مثه درب هدر شدن خوبه
پس قدم بزن با من بین راه و بیراهه
من که قلب کوچیکم بی تو کاسه ی خونه
من که کاسه ی چشمم جز تو از کسی پر نیست
دوست داشتن یا عشق دوست دارمت با عشق
عشق من به دوست داشتن قابل تصور نیست
عشق چن قدم راهه از اتاق تا ایوون
عشق دستته وقتی میز شامو می چینه
مثه خواب بعدازظهر تلخه اما می چسبه
مثه چای بعد از خواب تلخه اما شیرینه
من که قلب کوچیکم بی تو کاسه ی خونه
من که کاسه ی چشمم جز تو از کسی پر نیست
دوست داشتن یا عشق دوست دارمت با عشق
عشق من به دوست داشتن قابل تصور نیست
عشق چن قدم راهه از اتاق تا ایوون
از پرنده تا لونه از کویر تا بارون
از اتاق تا ایوون عشق بهترین راهه
آسمون تویی وقتی ماه داره می خنده
عشق من ببین امشب آسمونه چقد ماهه
دوست داشتن یا عشق دوست دارمت با عشق
عشق من به دوست داشتن قابل تصور نیست

M!NA
02-26-2017, 08:49 PM
♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥
ﭼﺮﺍ ﺩﻟﺖ ﮔﺮﻓﺘﻪ؟؟؟
ﺍﮔﺮ ﺩﻭﺳﺘﺖ ﺩﺍﺭﻡ ﻫﺎﯾﺖ ﺭﺍ ﻧﺸﻨﯿﺪﻩ ﮔﺮﻓﺖ،ﻏﺼﻪ ﻧﺨﻮﺭ!
ﺍﮔﺮ ﺭﻓﺖ،ﮔﺮﯾﻪ ﻧﮑﻦ!
ﯾﮏ ﺭﻭﺯ ﭼﺸﻤﻬﺎﯼ ﯾﮏ ﻧﻔﺮ ﻋﺎﺷﻘﺶ ﻣﯿﮑﻨﺪ!
ﯾﮏ ﺭﻭﺯ ﻣﻌﻨﺎﯼ ﮐﻢ ﻣﺤﻠﯽ ﺭﺍ ﻣﯿﻔﻬﻤﺪ!
ﯾﮏ ﺭﻭﺯ ﺷﮑﺴﺘﻦ ﺭﺍ ﺩﺭﮎ ﻣﯿﮑﻨﺪ!
ﺁﻥ ﺭﻭﺯ ﻣﯿﻔﻬﻤﺪ ﺁﻩ ﻫﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﮐﺸﯿﺪﯼ ﺍﺯ ﺗﻪ ﻗﻠﺒﺖ ﺑﻮﺩ!
ﻣﯿﻔﻬﻤﺪ ﺷﮑﺴﺘﻦ ﯾﮏ ﺍﺩﻡ ﺗﺎﻭﺍﻥ ﺳﻨﮕﯿﻨﯽ ﺩﺍﺭﺩ!!!

M!NA
02-26-2017, 08:50 PM
♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥
این روزها خوابــــــم نمـــیاد
فقــــــــــــــط مـــی خوابــــــــــــــــم
که بیــــــــــــــدار نبـــــــــــــــاشم

M!NA
02-26-2017, 08:52 PM
♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥
ھِے تو…
َاشک هٰاے مَن اِفتخٰارَن وٰاسَت؟!
هِہ بٰاشِہ
بِہ هَمین اَشک هٰاے زنونم قَسَم،مردونِگیتوُ
جُوری خُورد میکُنم کِه تیِکه هٰاشُو بٰا خٰاک اَندٰاز جَمع کُنی…
حٰالٰا بِخَند..
♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥

M!NA
02-26-2017, 08:53 PM
♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥
هـیچ حسـے
قشنـگ تَـر از ایـن نیـست
کـﮧ وقتـے بـآهـآش قَهـرے
نصف شَـب
یهـو یـﮧ اس اَزَش میـآد
کـﮧ نوشتـﮧ :
اَصلاً مَعلـومـ هست چـرـآ ایـن وقتِ شَـب بغـَل ِ مَـن خـآلیـﮧ ؟
♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥

M!NA
02-26-2017, 08:53 PM
مــ♥ـن تکـــرار نمیشوم
ولــــــی…
یـــــک روز می رسد…
یک مـــــلافه ی سفـــــید پــــــــــایان مـــــی دهد…
به مـــــ♥ـــــن…
به شیـــــطنت هایم…
به بازیـــــگوشی هـــــایم…
به خـــــــ♥ـــنده های بلـــــندم…
روزی که هـــــمه با دیـــــدن عکـــ♥ــسم بغـــــض می کنند و می گویند:
دیــــــــــوانه دلـــــــ♥ـــمان برای شـــــوخی هـــــایت تنـــ♥ــگ شد

M!NA
02-26-2017, 08:55 PM
آنقدر دوستت دارم که
پروانه ها گیج می شوند
گل ها تعجب می کنند
و باران دلش آب می افتد !

M!NA
02-26-2017, 08:58 PM
انگشتانم که لای ورق های دیوان حافظ میرود

دستدلم می لرزد

اما به خواجه میسپارم تا نا امید رو از دلم نگیره

دلم میخواد همیشه بگوید

یوسف گم گشته باز اید به کنعان غم نخور …

M!NA
02-26-2017, 09:02 PM
ﺍﻭ " ﻣــﺮﺩ " ﺍﺳﺖ

ﺩستهایش ﺍﺯ ﺗﻮ زبرتر ﻭ ﭘﻬﻦ ﺗﺮ ﺍﺳﺖ…
ﺻﻮﺭﺗﺶ ﺗﻪ ﺭﯾﺸﻰ ﺩﺍﺭﺩ…
ﺟـﺎﻯﹺ ﮔﺮﯾــﻪ ﮐﺮﺩﻥ، ﻣﻮﻫﺎﯾﺶ ﺳﻔﯿﺪ میشود…
ﺍﻭ ﺑﺎ ﻫﻤــﺎﻥ ﺩستهای ﺯﺑﺮﺵ ﺗﻮ ﺭﺍ ﻧﻮﺍﺯﺵ ﻣﯿﮑﻨﺪ…
و ﺑﺎ ﻫﻤﺎﻥ ﺻﻮﺭﺕ ﻧﺎﺻﺎﻑ ﻭ ﻧﺎﻣﻼﯾﻢ ﺗﻮ ﺭﺍ می بوسد ﻭ ﺗﻮ ﺁﺭﺍﻡ ﻣﯿﺸﻮﻯ…
به او سخت نگیر..!
او را خراب نکن..!
ﺍﻭ ﺭﺍ "ﻧﺎﻣــــﺮﺩ" ﻧﺨﻮﺍﻥ..!
ﺁﻧﻘﺪﺭ او را با ﭘﻮﻝ ﻭ ﺛــﺮﻭﺗﺶ اندازه نزن..!
ﻓﻘﻂ ﺑﻪ ﺍﻭ ﻧــــﺦ ﺑﺪﻩ ﺗﺎ ﺯﻣﯿﻦ ﻭ ﺯﻣﺎﻥ ﺭﺍ ﺑﺮﺍﯾﺖ ﺑﺪﻭﺯﺩ…
ﻓﻘــــﻂ ﺑﺎ ﺍﻭ ﺭﻭﺭﺍﺳﺖ ﺑﺎﺵ ﺗﺎ ﺩﻧﯿﺎ ﺭﺍ ﺑﻪ ﭘﺎﯾﺖ ﺑﺮﯾﺰﺩ .آن مردی که صحبتش را میکنم، خیلی تنهاتر از زن است..!
ﻻﮎ ﺑﻪ ﻧﺎخنهایش ﻧﻤﯿﺰند ﮐﻪ ﻫﺮ ﻭﻗﺖ ﺩﻟﺶ یک ﺟﻮﺭﯼ ﺷﺪ، ﺩست هایش را ﺑﺎﺯ کند، ﻧﺎخنهایش را ﻧﮕﺎﻩ کند ﻭ ﺗﻪ ﺩﻟﺶ ﺍﺯ ﺧﻮﺩﺵ ﺧﻮﺷﺶ ﺑﯿﺎید..!
ﻣﺮﺩ، ﻣﻮﻫﺎﺵ ﺑﻠﻨﺪ ﻧﯿﺴﺖ ﮐﻪ ﺗﻮﯼ ﺑﯽ ﮐﹷـﺴﯽ هایش ﮐﻮﺗﺎﻫﺶ کند ﻭ ﺍینطوری با همه ی دنیا لج کند..!
ﻣﺮﺩ نمیتواند ﻭﻗﺘﯽ ﺩﻟﺶ ﮔﺮﻓﺖ، به دوستش زنگ بزند، یک دل سیر گریه کند و سبک شود
ﻣﺮﺩ، ﺩﺭﺩﻫﺎیش را ﺍﺷﮏ نمی کند، فرو می ریزد در قلبی که به وسعت دریاست…
یک ﻭقت هایی،
یک ﺟﺎﻫﺎﯾﯽ،
ﺑﺎﯾﺪ ﮔﻔﺖ:
"میم" مثل " مرد "♥m♥

M!NA
02-26-2017, 09:28 PM
عزیز دل! سلام...
عزیز دل! سلام...
گاهی دلم می خواهد بدانی حال من چگونه است. بدانی چطور دلتنگت می شوم. اما بدان که من همیشه حال تو را می دانم!! می دانم قرار نبود که بیایی و چه زیبا می شود، کسی وقتی بیاید که قرار نیست...!! دلم که برایت تنگ می شود به عکس های یادگاری مان نگاه می کنم و هر لحظه تو را نفس می کشم. راستی آن چیزی را که چند سال پیش بردی، کجاست؟ اینگونه نگاهم نکن، دلم را می گویم..!
تنهایی گاهی سبب می شود که در دامنه ی زندگی اتراق کنی و بار تحملت را بر شانه های کوه بگذاری تا خستگی‌ات کمی در برود. راستی چه حکمتی است که من بیشتر ِ غروب ها دلم برایت تنگ می شود..!! نه، فکر نکنی که خورشیدی، نه عزیزم! خورشید نیستی چون خورشید شب ها نیست و گل های آفتابگردان را به حال خود می گذارد. اما جالب است که تو مهتاب هم نیستی که روزها بروی. در حقیقت تو هیچ وقت نمی روی! همیشه پیشم هستی. در ذهن و قلبم حضور داری. بهترین حضور، در بهترین قاب دنیا...!!
بمان، اما این بار از آن ماندن هایی که رفتن ندارد. این بار به زبان عامیانه بمان. به زبان همه، که وقتی تنها می شوند، ماندن کسی را زیر لب با صاحب آسمان ها در میان می گذارند. یک بار هم به خاطر کسی که یک عمر است برایت می میرد، بمان. اما نه با سکوت! بگو ... بنویس... نقاشی کن، که به خاطر من مانده ای..!!
مهربانم..! دوباره سلام را می نویسم که زحمت گشودن لب‌هایت را برای پاسخش نبینم... فدایت شوم، همین که ته دلت چیزی مثل پاسخ، تکان بخورد برایم کافی ست. هر وقت نیستی طفل دلم لجوجانه پابر زمین می کوبد و هرلحظه تو را از من می خواهد! جوابش را چه دهم که رهایی از دستش بسی دشوار است و من سخت ناتوان!
همیشه قصه ی کهنه ی آمدنت را برایش تکرار می کنم تا آرام آرام به خواب رود... اما تا به کی او را دلخوش به آمدنت کنم!؟ تا به کی فریبش دهم!؟ خسته ام..!! همین فردا، قسم می خورم فراموشت کنم. اما چگونه!؟ وقتی باران وُ بید مجنون وُ سیب سرخ تداعی کننده ی توست!؟ نه، هنوز از سنگ نشده ام...
بادکنک بغضم بی اراده می ترکد، طفل دلم هراسان از خواب می پرد و دوباره تو را بهانه می کند...
دوست داشتن تو، دردی ست که تمامی ندارد!

"برگرفته از نامه های مریم حیدرزاده"

M!NA
02-26-2017, 09:29 PM
دلتنگی ...
دلتنگی یعنی
خیابانی شلوغ پر از همه آنها
که شبیه تو اند
مثل ساعتی که سازش کوک نیست
و هیچ منتظری نگاهش نمی کند
چیزی شبیه پیانو های بعد از ظهر
در کافه هایی که میزی در آن تنها نیست
و صدای خنده های تو
تنها صدایی است
که باورش نمی کنم
عشق های کوبیسم از در و دیوار شهر
بالا می روند
و دوست داشتن های مدرن
تلخ تر از همیشه اند
این جا ثانیه ها وقت کم می آورند
دلتنگی یعنی
دوست داشتن ات
مثل رویایی میان این خواب ها
انگار دیر تر از هرگز.

"میلاد کاشانی

M!NA
02-26-2017, 09:39 PM
چه زیباست اندیشیدن به تو
چه زیباست اندیشیدن به تو

در میان اخبار مرگ و پیروزی
در زندان
زمانی که از مرز چهل سالگی می‌گذرم
چه زیباست اندیشیدن به تو
به دستانت روی پارچه آبی
به موهایت نرم و ابریشم گون
چون خاک دلداده‌ام استانبول...
شوق دوست داشتنت
چون من دیگری در درونم...
عطر برگهای شمعدانی بر سرانگشتانم
آرامشی آفتابی
و نیاز تن
چون تاریکی ژرف و گرم
شکافته با خطوط سرخ و روشن...
چه زیباست اندیشیدن به تو
نوشتن در باره تو
به پشت خوابیدن در زندان و به خاطر آوردن تو؛
آنچه را که آن روز در آنجا گفتی
نه خود واژه هایت
بلکه عطر دنیای آن روزهایت ...
چه زیباست اندیشیدن به تو
باید از چوب
_ جعبه ای
_ حلقه ای
چیزی برایت بسازم
و سه متر ابریشم نرم برایت ببافم
آنگاه بالا بپرم
از میله های پنجره آویزان شوم
و آنچه را که برایت می‌نویسم
به آبی زلال آزادی فریاد زنم...
چه زیباست اندیشیدن به تو
در میان اخبار مرگ و پیروزی
زمانی که از مرز چهل سالگی میگذرم ...


"ناظم حکمت"

کتاب تو را دوست دارم چون نان و نمک، ترجمه احمد پوری

--------------------

M!NA
02-26-2017, 09:40 PM
جز دوری نام تو
جز دوری نام تو
که بلند تر از خیال کاغذ های من است
این روزها هر چه می نویسم
خط میزنم

چرا همیشه در شعر های بی چرک نویس من
جا برای تو این همه تنگ است ؟

می گذارمت برای وسعت آیینه
در تاریکی اتاقم

از: سیروس جمالی

M!NA
02-26-2017, 09:41 PM
دوستت دارم...
هر غروب در افق پدیدار می‌شوی
در دورترین فاصله‌ها
آنجا که آسمان و زمین به هم می‌رسند،
من نامت را فریاد می‌زنم
و آهسته می‌گویم: “دوستت دارم”
اما واژه هایم در هیاهو گم می‌شود
و صدایم به تو نمی‌رسد

نگاهت می‌کنم
می‌خواهم چشمانم به تو بگویند “دوستت دارم”
اما نگاهم در غبار گم می‌شود
و هرگز به تو نمی‌رسد.

* * *

بر مدار هلالی افق گام بر می‌داری
سرعت گام هایت با ضربان قلبم یکسان است
آن گاه که هلال افق به بلندا می‌رود
گام هایت ، ضربان قلبم را آهسته‌تر می‌نوازند
و آنگاه که به سراشیب افق می‌رسی
ضربان قلبم تندتر می‌شود

و از فراز و نشیب ضربان قلبم
واژه ها زمزمه می‌کنند:“دوستت دارم”

* * *
دوستت دارم
این ندای یک قلب است
چه اهمیتی دارد که صدایم به تو نمی‌رسد
و نگاهم در غبار گم می‌شود.

“دوستت دارم”
این ندای یک قلب است
قلبت ندای قلبم را می‌شنود
چرا که فاصله‌ای بین قلبها نیست

M!NA
02-27-2017, 11:34 PM
ای لبانـــم بــــوسه گاه بوسه‌ات،خیــره چشمانــم به راه بوسه‌ات...!
چون تب عشقم چنین افروختی،لاجــرم شعــرم به آتش سوختی.!

M!NA
02-27-2017, 11:35 PM
الان فقط نیاز دارم بغلم کنی
حرکتی به قدمتِ خودِ بشریتکه
معنایش خیلی فراتر از تماس دو بدن است...
در آغــــوش گرفتن یعنی از حضورِ تو اِحساس تهدید نمی کنم
،نمی ترسم این قدر نزدیک باشم
،می توانم آرام بگیرم،
در خانه یِ خودمم،
اِحساسِ امنیت می کنمو کنارِ کسی هستم که درکم می کند...
می گویند هر بار کسی را گرم در آغوش می گیریم
،یک روز به عمرمان اضافه می شود!
پس لطفا مرا بغــــل کـــن...
"پائولو کوئلیو"

M!NA
02-27-2017, 11:39 PM
چگونه تو را فراموش کنم
مانده ام چگونه تو را فراموش کنم
اگر تو را فراموش کنم
باید سال‌هایی را نیز
که با تو بوده ام فراموش کنم
دریا را فراموش کنم
و کافه های غروب را
باران را
اسب ها و جاده ها را
باید دنیا را
زندگی را
و خودم را نیز فراموش کنم
"تو" با همه چیز من آمیخته ای ...

M!NA
02-27-2017, 11:41 PM
بعضی آدم ها را نمی شود داشت
بابا لنگ دراز عزیزم
بعضی آدم ها را نمی شود داشت
فقط می شود یک جور خاصی دوستشان داشت
بعضی آدم ها اصلا برای این نیستند
که برای تو باشند یا تو برای آن ها...
اصلا به آخرش فکر نمی کنی
آنها برای اینند که دوستشان بداری!
آن هم نه دوست داشتن معمولی نه حتی عشق
یک جور خاصی دوست داشتن که اصلا هم کم نیست
این آدم ها حتی وقتی که دیگر نیستند هم
در کنج دلت تا ابد یه جور خاص دوست داشته خواهند شد...

"جین وبستر"
برگرفته از کتاب: بابا لنگ دراز

M!NA
02-27-2017, 11:42 PM
بگو کی از حضور تو رها می‌شوم
ساده‌دلانه گمان می‌کردم
تو را در پشت سر رها خواهم کرد.
در چمدانی که باز کردم، تو بودی
هر پیراهنی که پوشیدم
عطرِ تو را با خود داشت
و تمام روزنامه‌های جهان
عکس تو را چاپ کرده بودند.
به تماشای هر نمایشی رفتم
تو را در صندلی کنار خود دیدم
هر عطری که خریدم،
تو مالک آن شدی.
پس کی؟
بگو کی از حضور تو رها می‌شوم
مسافر همیشه همسفر من...؟

"نزار قبانی"

M!NA
02-27-2017, 11:44 PM
چشم وا کردم و دیدم که خدایم تو شدی
چشم وا کردم و دیدم که خدایم تو شدی
دفتر پر غزل خاطره هایم تو شدی


در سرم نیست بجز حال و هوای تو و عشق
شادم از اینکه همه حال و هوایم تو شدی


درد من دوری از توست بغل وا کن عشق!
تا بگویم به همه قرص و دوایم تو شدی


دورم از دین خود و قبله ی من گم شده و
معبد و قبله ی من، ذکر دعایم تو شدی


دور این میز که از خاطره هایت می گفت
باز هم بانی یخ کردن چایم تو شدی.


خانه مسکوت... غزل مرده و من بی تابم
علت زلزله در زنگ صدایم تو شدی.

M!NA
02-27-2017, 11:48 PM
باور ندارم رفته ای
باور ندارم رفته ای
وقتی که هرشب
با کوتاه ترین شعر
تو را به آغوش می کشم
باور ندارم نیستی
وقتی که هرشب
از دور دست ها
آنقدر می بوسمت
آنقدر می بوسمت
که به خواب می روم.

"مهرداد حق محمدی"

M!NA
02-27-2017, 11:55 PM
چونان به من نزدیکی
که اگر جایی نباشم، تو نیز نیستی
چونان نزدیکی
که دست‌های تو بر شانه‌ام
گویی دست‌های من‌اند
و هنگام که تو چشم می‌بندی
منم که به خواب می‌روم!

"پابلو نرودا"

M!NA
02-27-2017, 11:57 PM
برایِ تویی که نمی آیی...
دلم نگرفته است
برایِ تویی که نیستی
دلم گرفته است
برایِ تویی که نمی آیی
و اضطرابِ اینکه
آرام آرام نمی آیی
هزار تکه ام کرده است
هزار تکه هایم را
به هزار راهِ تو فرستاده ام
اما هر بار به تلخِ تلخِ نبودن تو رسیده ام
و هیچکدام از راه ها نمی دانند
من دلم نگرفته است
برایِ تویی که نیستی
من دلم گرفته است
برایِ تویی که نمی آیی...

"امیرمحمد مصطفی زاده"

M!NA
02-27-2017, 11:59 PM
نام تو
نام تو پرنده‌ای‌ست در دست من
تکه‌ای یخ بر روی زبانم
نام تو باز شدن سریع لب‌هاست
نام تو چهار حرف
توپی گرفته شده در هوا
ناقوسی نقره‌ای‌ست در دهانم

صدای نام تو
سنگی‌ست که به دریاچه‌ی آرام پرتاب می‌شود
نام تو
صدای آرام سم‌ضربه‌هایی‌ست در شب
روی شقیقه‌ی من
نام تو
شلیک سریع تفنگی مسلح شده است

نام تو غیرممکن
بوسه‌ای روی چشم‌هایم
سردی پلک‌های بسته است
نام تو بوسه‌ی برف
جرعه‌ی آبی آب چشمه‌ای خنک
خواب با نام تو عمیق می‌شود.

"مارینا تسوتایوا"
ترجمه: سامان رضایی

M!NA
02-28-2017, 12:01 AM
اگر توانِ ماندنت نیست ...
اگر توانِ ماندنت نیست
کسی را در آغوش نگیر
که سکوت می کند
تا صدای نفس هایت را بشنود...
کسی را در آغوش نگیر
که زود در تو محو می شود
که زود عادت می کند...
کسی را در آغوش نگیر
که از عشق رنجیده
و پناه می خواهد...
هرگز شبی بارانی
پرنده را پناه نده
که در تو حبس می شود
که آسمان را فراموش می کند.

"شیما سبحانی"

M!NA
02-28-2017, 12:04 AM
اجازه می‌دهی آرزویت کنم؟
اجازه می‌دهی آرزویت کنم؟
من از خیرِ در آغوش گرفتنت گذشتم... بگذار دلخوشِ رویاهایم باشم بگذار همه بگویند "بیچاره دیوانه شده"
من کاری با این حرف ها ندارم فقط میخواهم صبح ها زودتر از تو بیدار شوم موهایت را شانه کنم، دکمه های پیراهنت را ببندم، دستم را روی صورتت بکشم.. وای دستم را رویِ صورتت بکشم... یعنی تا این حد اجازه دارم در رویاهایم نزدیکت شوم؟
من اصلا از تو توقعِ محبت هم ندارم میدانی دوست داشتنِ تو نیازِ من است مثلِ نیازِ ماهی به آب. من بدون دوست داشتنت می میرم در این خشکیِ مطلق ... اصلا من برایِ شعرهایم به تو نیاز دارم. باید هر موقع که کم می آورم لب هایت را زیر و رو کنم. شعر هایِ زیادی است لا به لای ِ صورتیِ شیرینش... . چشم هایت، چشم هایت که اصلا زندگی است نباید شعرش کرد باید کشید و از دور نگاه کرد و مست شد...
حالا اجازه دارم آرزویت کنم؟

"سحر رستگار"

M!NA
02-28-2017, 12:07 AM
در من
دیوانه ای جا مانده
که دست از
دوست داشتنت بر نمی‌دارد!
با تو قدم می‌زند
حرف می‌زند
می‌خندد
شعر می‌خواند
قهوه می‌خورد
فقط نمی‌تواند
در آغوش بگیردت ...
به گمانم
همین بی آغوشی
او را
خواهد کشت ...


"مریم قهرمانلو"

M!NA
02-28-2017, 12:08 AM
خودت را در من جا بگذار
حدس می‌ زنم
که خواهی گریخت
التماس نمی‌کنم
از پی‌ات نمی‌دوم
اما صدایت را در من جا بگذار.

می‌دانم که از من دل می‌کنی
راهت را نمی‌بندم
اما عطر موهایت را در من جا بگذار.

می‌دانم که از من جدا خواهی شد
خیلی ویران نمی‌شوم
از پا نمی‌افتم
اما رنگت را در من جا بگذار.

احساس می‌کنم
تباه خواهی شد
و من خیلی غمگین می‌شوم
اما گرمایت را در من جا بگذار.

فرقش را با حالا می‌دانم
که فراموشم خواهی کرد
و من اقیانوسی خواهم شد
سیاه و غم‌انگیز
اما طعم بودنت را در من جا بگذار.

هر طور شده خواهی رفت
و من حق ندارم که تو را نگه دارم
اما خودت را در من جا بگذار.

"عزیز نسین"

M!NA
02-28-2017, 12:10 AM
چیزی مثل از دست دادن تو
شب ها که می خوابم
صدای چرخش دستگیره ی "در"
در خانه می پیچد
و تو پاورچین پاورچین
نزدیک می شوی
روی بستر تنم قدم می زنی
و عطرت
پر می کند مشامم را

چشمانم را باز می کنم
پرده تکان می خورد
پنجره ها به هم می کوبند
و چیزی
در درونم فرو می ریزد
چیزی مثل از دست دادن تو

کابوس نبودنت
چه غم انگیز است...

"سارا قبادی"

M!NA
02-28-2017, 12:17 AM
جنگ نابرابر
بار اول که دیدمت
هدیه ام برایت چه بود؟
بجز زخم های کهنه‎ !‎
که دیگر
هیچ رنگی از افتخار با خود نداشتند
زخم هایی که چکه چکه
حسرت می چکید از آنها‎!‎
حیف‎ !‎
نمی شود دوبار مرد
و این منم
مردی نیمه جان
در میانه جنگی نابرابر
تو با سلاح چشمانت
و من زخمی و بی سلاح‎!‎
تسلیم... افتاده بر خاک‎!‎


‏"حمید رسمتی"‏

M!NA
02-28-2017, 12:24 AM
چرا با من
چرا با من، فقط با من
نمیشه چلچراغ چشم تو روشن
چرا با تو، فقط باتو
نگاه من، نمیشه لایق خواستن

نگاه کن من چه بی اندازه از عشقِ تو پر هستم
چگونه در سیاهی دو چشمای تو گم هستم
چگونه می رسم با تو به دنیای شکوفایی
چگونه می شکنم بی تو در اندوه شکیبایی
چگونه می کِشم با تو به دوشم بارِ تنهایی
چگونه می برم با تو امروز و به فردایی
نذار تا اینهمه خواستن
سبب سازِ جدایی شه
دلیلِ مرگ یک عشقه
هنوز با تو خدایی شه

چرا با من فقط با من
نمیشه چلچراغ چشم تو روشن
چرا با تو فقط با تو
نگاه من نمیشه لایق خواستن
نگاه من نمیشه لایق خواستن.

"همایون هشیارنژاد"
--------------------------------------------------

M!NA
02-28-2017, 12:29 AM
من رویا دارم
من رویا دارم
رویای من بوسه ای ست
وقتِ خواب
و چشمانی که وقت بیداری نگاهم کند
رویای من کوچک نیست
به اندازه تمام هستی بزرگ است
یک بوسه و یک چشم
چیز کمی نیست...

"مجدی معروف" / شاعر فلسطینی
(مترجم: بابک شاکر)

M!NA
02-28-2017, 12:32 AM
che ghdr ma b eham miomadiiiiiiiiiiiiim del tangetam(L)

چه‌قدر تو را داشتن شیرین است
چه‌قدر تو به من می‌آیی
چه‌خوب من، بزرگ شده‌ام!

چه‌قدر تو را داشتن شیرین است
چه‌قدر شیرینی به چشم‌هایِ تو می‌خورد
شیرینی‌ای بیشتر از چای شیرین
حتا بیشتر از چای با قندهایِ یواشکی
‌کودکی‌هایِ خیلی
چه‌قدر تو به من می‌آیی
چه‌خوب من، بزرگ شده‌ام!

دارم کنارِ تو راه می روم،
دستت چه ناز، ظریف است
انگار می خواهد بوس کند،
بغل کند
آن‌قدر که آدم خجالتش بریزد وُ
شرمَ‌ش آب شود
صدایَ‌ش باز شود وُ
فریادش شروع به گفتنِ نامت کند!
به گفتنِ نامِ تو
قبلِ هر، دوسِ‌ت دارم
به گفتنِ نامِ تو
بعدِ هر دوستت دارم خیلی
چه‌قدر تو به من می‌آیی
چه خوب من، بزرگ شده‌ام!

چه کِیفِ خوبی دارد
کنارِ تو پاییز را ریختن
کنارِ تو برگ را نوشتن
کنارِ تو خوب بودن،
خوبی کردن
چه‌کیفِ خوبی دارد
کنارِ تو برف را، آدم برفی را
وَ بهار وُ هرچه خوب را،
دوست داشتن !

چه خوب بزرگ شده‌ایم
چه‌قدر به‌هم، می‌آییم!

دارم کنارِ تو خودم را خواب می‌بینم.

"افشین صالحی"

M!NA
03-12-2017, 11:46 PM
نه سایه نه سکوت نه ساعت
با تو شبی
در آینده ای نه چندان دور
زندگی نکرده باشم و
تو گریه هایم را بغل نکرده باشی
نه انتظار کشیده باشی
در انتهای جهانی گرد
جنون تلخ جهان مرا
گمم نکرده ای که پیدایم نکرده باشی

نه سایه نه سکوت نه ساعت
نه صندلی خالی و فنجان نشسته ای
نه پایه های سست و شکسته ای
نه چشمانت را بسته باشی و
مرا به یاد آورده باشی
نه نبضم را از پایه های میز تکانده باشی
دستم را گرفته باشی
بیرون زده باشیم از شعر
شب
بوق ممتد باران
خنده الو صدا
نباخته ای که نبرده باشی

نه خیابانی که با من قدم زده باشی
نه کافه ای که روبرویم نشسته باشی
نه غروبی
نه بارانی
نبوده ای که نباشی
نرفته ای که نیامده باشی

"روجا چمنکار"

SarGol
06-01-2017, 04:57 PM
دیوانه امدیوانه ام فکر می کنم شیشه امعاقبت رها می شوم و می شکنمنگران دست های توامهر بار که زمین می خورم! دیوانه ام می ترسم سرانجام مثل کسی که پاورچین پاورچین از شکسته های چیزی دور می شوداز من بگریزی! "مهسا چراغعلی" از کتاب: جنگل گریان

SarGol
06-01-2017, 05:05 PM
دست من اگر بود دست من اگر بودتو آن سوی شهر از پا نمی افتادیمن این سوی شهراز دست نمی رفتمدست من اگر بودزمین آبادی داشتیمخانه ی کوچکیباغچه ی مملو ریحانیاطلسی های خوش رنگیاتاقی با پرده های آبی گلدارو تخت دو نفره ای کنار پنجره رو به روی درخت سیب کنار قیل و قال گنجشک های عزیزو هر صبح ابریگل آفتابگردان بیداری یکدیگر می شدیمدست من اگر بودحالا وسط آبانرخت آویز چوبی گوشه ی اتاقشاهد عشوه ریختن ژاکت سرمه ای مندر آغوش بارانی کرم رنگ تو بودو تو قرص نمی خوردیو من گریه نمی کردمو تو فراموشی نمی گرفتیو من به قاصدک ها حسادت نمی کردمو دست های تو خرمالوهای زمین کوچکمان را توی سبد می چیدندو چشم های من وقت و بی وقتلبخند تورا تماشا می کردنددست من اگر بودحالا تو برای یک شب فقط یک شب خواب راحتبطری پشت بطری عرق سگی بالا نمی انداختیو من بی خوابی هایم را میان شعرهایم مرثیه نمی کردمو اینهمه اگر و امابه شب و روزهایم سنجاق نمی شد دست من اگر بود ... "بتول مبشری"

SarGol
06-01-2017, 07:02 PM
تا ابد دوستت دارم...
عزیزم!
گاهی
فقط اندکی از مرا
برای روزهای نداشتنم کنار بگذار
مثلا
دست خطم را
که لای کتاب شعری
آهسته تو را می بوسد
یا صدای غمگینم را
که در یک شب بخیر طولانی
در گوش خواب آلودت می گوید:
"تا ابد دوستت دارم..."
حق با فروغ بود
روزی من
پرنده ای مرده خواهم بود
که تا بی نهایت
در تو پرواز خواهد کرد...

"مهتاب سالاری"

SarGol
06-01-2017, 07:03 PM
امروز که در آغوشم بودی
محبوبم
امروز که در آغوشم بودی
چیزی به پنج گانه ی حواسم افزودی
چیزی به رایحه ی گل ها
به طعم های جهان
به فصل ها
ساعت ها
و برای شادی
تعریف تازه ای ساختی!

دست هایم
پیچکند حالا
شانه هایم
آبشاری برای فرود نجابت
و سینه ام
تختی برای پادشاهیِ "زیبایی"

رد موهایت را که گرفتم...
به مزرعه ای پر از محصول رسیدم
رد چشم هایت را که گرفتم...
دو یاقوت سیاه بودند
پشت شیشه ی جواهر فروشی
و لب هایت
نهری در امتداد خیابان
لبریز از باران بهاری...!

امروز که در آغوشم بودی
تعبیر تازه ای از زیستن آموختم
و در ساعتی که هیچگاه نبود
فصلی که هیچ زمان نبود
در طعم و عطر و احساسی که هرگز وجود نداشت
بسیار آموختم... بسیار!
و بیشترین اش:
"زنی که دوستت داشته باشد
می تواند تنها با زبان صریح آغوش
تو را به دنیای زیباتری که هرگز ندیده ای ببرد..."

"حمید جدیدی"

SarGol
06-01-2017, 07:04 PM
می شود بغلم کنی
می شود بغلم کنی؟؟
محکم،
از آنهایی که سرم چفت شود روی قلبت و
حتی هوا هم بینمان نباشد...!
می شود بغلم کنی؟؟
دلم تنگ است
برای بوی تنت،
برای دستانت که دورم گره شود
و برای حس امنیتی که آغوشت دارد...
میشود بغلم کنی؟؟
هیچ نگویی،
فقط بگذاری گریه کنم...
و آرام در گوشم بگویی:
مگر من نباشم که اینجور گریه کنی
می شود بغلم کنی؟؟
تمام شهر می دانند، از تو هم پنهان نیست،
همین روزهاست که دلتنگی کاری دستم دهد
و در حسرت لمس دوباره ی آغوشت
برای همیشه بمانم...
می شود بغلم کنی؟؟

"فاطمه جوادی"

SarGol
06-01-2017, 07:04 PM
وقتی دوستم نداری
با هم تعارف که نداریم...!؟
وقتی دوستم نداری
طوری نگاهم نکن که عاشقت شوم
طوری صدایم نکن که دلم بریزد
وقتی خطابت می کنم
بی آنکه صدایت را صاف کنی
یک "بله"ی ساده‌ی خشدار
فارغ از "جانم"های عاشقانه بگو...!

وقتی دوستم نداری
میان کلماتت هیچ قولی نده!
نگو می مانی
نگو مال همیم
چیزی نگو که دلم خوش باشد
مثلا دلم نشکند...
من با دروغ
بیشتر می‌شکنم
بیشتر درد می‌کشم
و بیشتر تو را نمی‌بخشم...!

رفیق جان
باهم تعارف که نداریم
صاف و پوست کنده
حرف دلت را بی اغراق
اقرار کن...!

"سعید امانی"

SarGol
06-01-2017, 07:05 PM
لابد دوستت دارم هنوز...
لابد دوستت دارم هنوز
که هنوز
فکر می‌کنم
از هزار و صد نسخه‌ی این شعر
یک نسخه را
تو به خانه می‌بری
و تو تنها تو می‌فهمی
چند جای این شعر،
خط خورده است.

"لیلا کردبچه"

SarGol
06-01-2017, 07:06 PM
دوست داشتنت زیبا ترین حس دنیاست
دوست داشتنت زیبا ترین حس دنیاست...
برای دوست داشتنت نیازی به اجازه ی پدرم نیست...
و نه حتی تایید مادرم...
برای دوست داشتنت لزومی ندارد...
به نداشته هایت فکر کنم...
به اینکه نمی توانی خواسته هایم را برآورده کنی...
برای دوست داشتنت مقایسه لازم نیست...!
چون نمی خواهم انتخابت کنم...
فقط می خواهم دوستت بدارم...!
برای دوست داشتنت همین که چشمانم را ببندم...
و کنارت راه بروم کافیست...
بدون هیچ لمس و آغوشی...!
برای دوست داشتنت همین که دیر به دیر در کنارت،
هوای بهار را نفس بکشم و
قلبم را گرم کنم کافیست...
همین که کنارت،با فاصله،قدم بزنم و...
شکوفه ها را متر کنم،
ببینم که نگاهم می کنی و میخندی،کافیست...!
برای دوست داشتنت...
چیز زیادی لازم ندارم...!
چون فقط میخواهم دوستت داشته باشم...
مثل همین ارتفاع...!
مثل چراغ های روشنِ بی کسی شهرم...
تو فقط با همه ی نداشتن ها و دور بودن هایت بخند...
تو ساده ترین اتفاق زندگی ام هستی...!
نمی خواهم داشته باشمت...
فقط می خواهم دوستت بدارم...!
تو واقعی ترین انتخاب من بودی...
در تمام سال های منطقی بودنم...
انگار این بهار آمد...
که فقط تو را دوست بدارم...
دوستت دارم...
مثل بارانی که بی وقفه بارید...
مثل بهار و شکوفه هایش...
مثل قدم هایت وقتی از من دور می شدی...
دوستت دارم...!
همین...!

"ساینا سلمانی"

SarGol
06-01-2017, 07:07 PM
من اما عاشق بودم
من اگر نویسنده بودم
نویسنده خوبی می‌شدم
اگر شاعر، شاعری هِی کم بد نبودم
اگر کار گر بودم
خوب آجر پرت می‌کردم
خوب آچار بلد می‌شدم
اگر من نقاش بودم
نقاشی‌هایی خوب می‌کشیدم،
خوب رنگ می‌کردم
بوم‌ها را قشنگ وُ
خانه‌ها را پُره رنگ وُ رنگ می‌کردم
اگر شاد بودم
می‌رقصیدم
مجلس‌ها گرم می‌کردم
خواننده بودم، می‌خواندم
مرگ بودم، می‌مردم
خدا بودم، زنده می‌کردم
زندگی می‌دادم
من اما عاشق بودم
بلد نبودم!

"افشین صالحی"

SarGol
06-02-2017, 12:16 AM
دستت را به من بده
دلت را، وجودت را، قلبت را
به من بسپار
دستت را به من بده
به دست‌هایی که همیشه برای تو باز است
در من عشقی‌ است
که به نام تو شعله می‌‌کشد
عزیزم
عزیز همیشه ام
چقدر دوستت دارم
و در نبودنت
دوست داشتن را درد می‌‌کشم
بگو کجای جهان ایستاده ای
که لحظه لحظه‌های نوشتنم هم دچار تو شده
تو در میان واژهای ذهن من
همیشه شعر می‌‌شوی
تو را نه آنگونه که تصور می‌‌کنی‌
که به آب شدن یک شمع
که درونش راز منوری ست
دوست می‌‌دارم.

"امیر وجود"

SarGol
06-02-2017, 12:19 AM
جای تو خالی ست
جای تو خالی ست!
در تنهایی هایی که مرا
تا عمیق ترین دره های بی قراری
می کشانند
جای تو خالی ست
در سردترین شبهایی
که لبخند های مهربانی را به تبعید می برند...
جای تو خالی ست
در دریغ نا مکرری
که به پایان رسیدن را فریاد می کنند
جای تو خالی ست
در هر آن نا کجایی!
که منم ...

"حمید مصدق"

SarGol
06-02-2017, 12:22 AM
یک زن؛ مگر چقدر قدرت دارد!؟
یک زن؛
مگر چقدر قدرت دارد
در بزند،
و کسی در را
برایش باز نکند...؟!
یک در مگر
چقدر قدرت دارد
بسته بماند،
وقتی زنی عاشق
در می زند ... ؟!!

"چیستا یثربی"

SarGol
06-02-2017, 12:23 AM
بخند
خنده های تو
ترکیدن شاهوار کوهستان های انار است
و چشمه های خون دلم که روح مرا خیس می کند

بخند
و کشتی سرگشته را
به جزیره ای رهنمون شو
که جز برای تو کالایی ندارد

فرو شو
در آب دریاچه فرو شو و آب را بشوی
در شعله زار تشنه فرو شو و آتش را گرم کن
دهان بر دهان زمین بگذار
و جان تازه به این مرده بخش.

در آب دریاچه فرو شو
و مرا
در اتش خاموشت
شست و شو ده.

"محمد شمس لنگرودی"

SarGol
06-02-2017, 12:24 AM
لطفا بغلم کن
الان
فقط نیاز دارم
بغلم کنی،
حرکتی به قدمتِ خودِ بشریت
که معنایش خیلی فراتر از تماس دو بدن است...
در آغــــوش گرفتن
یعنی
از حضورِ تو اِحساس تهدید نمی کنم،
نمی ترسم این قدر نزدیک باشم،
می توانم آرام بگیرم،
در خانه یِ خودمم،
اِحساسِ امنیت می کنم
و کنارِ کسی هستم که درکم می کند...
می گویند هر بار کسی را گرم در آغوش می گیریم،
یک روز به عمرمان اضافه می شود!
پس لطفا مرا بغــــل کـــن...

"پائولو کوئلیو"

SarGol
06-02-2017, 12:31 AM
رهایم نکن
تن پوشی ندارم به غیر از دستهایت
تمام تنم را بپوشان
رهایم نکن
این عریانی بدون دستهای تو حرام است
معصیتی ست که مجازاتش مرگ است
تمام تنم را بپوشان
موهایم
تنم
پاهایم
نمی خواهم چشمان نامحرمی تنم را ببیند
خودت را درون من بیانداز
به اندامم در آمیز
تا زنده ام رهایم نکن
تن پوشی ندارم
این عریانی معصیتی ست
که مجازاتش مرگ است .

"جمانه حداد"
مترجم: بابک شاکر

SarGol
06-02-2017, 12:36 AM
تندیس تو ...
از این همه ماه
که در آسمانت ریخته است
مگر که سه آفتاب به هم فشرده
از پس زیبایی هایت برآیند.

چشمانت
دو رودخانه ی تشنه اند
که از پس نیزارهایش
محموله ی ممنوعی حمل می شود.

از این همه برف
که دندانت را سفید کرده است
چه برف گرانی
آسمان به زمستان مدیون است.

دست‌هایت
شکل و شمایل بخشیدن‌اند
گوش‌ات
دو نقشه پیچاپیچ
برای پنهان کردن رازها، رویاها.

مگر اشتیاق بی سببی
خطوط تنت را
چنین کشیده که تکرارش ممکن نیست.

خدایا!
نکند طوفان سر رسد
که تندیس شنی ام را
به خاک اندازد!

"شمس لنگرودی"

SarGol
06-02-2017, 12:43 AM
چشم های تو ...
چشم های تو ...
خواه در زندان به دیدارم بیایی خواه در مریض خانه
چشم های تو هماره در آفتابند
آنسان که کشتزاران اطراف آنتالیا
در صبحگاهان اواخر ماه مِی

چشم های تو ...
بارها در برابرم گریستند
خالی شدند
چونان چشم های درشت کودکی شش ماهه
اما یک روز هم بی آفتاب نماندند

چشم های تو ...
بگذار خمار آلوده و خوشبخت بنگرند، چشم های تو
و تا جایی که در می یابند،
دلبستگی انسان ها را به دنیا ببینند
که چگونه افسانه ای می شوند و زبان به زبان می چرخند.

چشم های تو ...
بلوط زاران "بورصه" اند در پاییز
برگ های درختانند بعد از باران تابستان
و "استانبول" اند ـ در هر فصل و هر ساعت ـ

چشم های تو ...
گل من! روزی خواهد رسید
روزی خواهد رسید که
انسان های برادر
با چشم های تو همدیگر را خواهند نگریست
با چشم های تو خواهند نگریست ...

"ناظم حکمت"

SarGol
06-02-2017, 12:44 AM
روزی اگر ببینم آمده ای
روزی اگر ببینم آمده ای
بسان کبوتری خسته از دیاران دورست، یار!
با زیبایی بی پایانی در چشمهایت
و بهاری در گیسوانت...

روزی اگر ببینم آمده ای
با نسیمی خنک در لبخنده ات
و دست هایی زیبا، به اندازه گذشته ها زیبا
شکوفه می دهند تمام درهایی که کوفته ای ...

روزی اگر ببینم آمده ای
با حسرت بی حسابت در درونم
به ناگهانی که خویش را گم کرده ام
به ناگهانی که چاره ای ندارم
تمام ستارگان آسمان در دلم سرازیر می شوند...

روزی اگر ببینم آمده ای
نه بر رخساره ات سایه ای نشسته
نه بر زبانت گلایه ای
غبار کفش‌هایت را به دیده می کشم
و دنیا از آن من می شود.

"یاووز بولنت باکیلر"
(شاعر معاصر ترک)

ترجمه: قادر دلاورنژاد

SarGol
06-02-2017, 12:46 AM
تو معشوق باش
تو معشوق باش
همین‌گونه ستبر
همین‌گونه سپید
همین‌گونه که چشمهات تپه دارد و دشت
و دستهات که دور
دور دست های تمناست
همین‌گونه که از میان لب‌های ترد تو
حروف اسم من جاری
و جهانم مشوش می شود
و پیشانی تو عرصه کودکی کردن است و
زمین بازی خیال
و پیشانی تو قطعا بوی به می دهد
یا بوی نم دیوار حیاط
تا عطر حیات بپیچد در مشام کلمه ها
کلمه های پرنده
کلمه هایی که تایپ نمی شوند و
به زبان من نمی نشینند
تو معشوق باش
همین‌گونه که هستی
من با تو نیستم و هستم
همین‌گونه سرد و بی قرار
مثل ماه بالای آلاچیق
که بر تو می تابد و از تو بر نمی تابد.

"الهام حیدری"

SarGol
06-06-2017, 11:54 PM
خدایا ...

هیچ میدانی که همیشه به موقع به داد دلم ...تو میرسی؟

آنجا که خسته ام ...

آنجا که دل شکسته ام ...

آنجا که از همه عالم و آدم گسسته ام ...

همیشه تو همان دستی هستی که میگیری از دلم غبار غم ها را ،

خدایا سپاس ... :)

SarGol
06-06-2017, 11:55 PM
آن چیزی که تنگ شده دل است برای تو و جهان است
برای من جایی باید باشد غیر از این کنج تنهایی تا آدم گاهی آنجا جان بدهد
مثلا آغوش تو جان می دهد برای جان دادن …

SarGol
06-06-2017, 11:55 PM

نم کشیده ام بر دیوار اتاق
بس که لحظه های دور بودنت را
قطره هایی از باران دلتنگی باریده ام روی آن به یادگار

!__Miss__!
10-10-2017, 01:48 PM
http://pic.photo-aks.com/photo/images/fantasy/large/%D9%81%D8%A7%D9%86%D8%AA%D8%B2%DB%8C-%D8%B9%D8%A7%D8%B4%D9%82%D8%A7%D9%86%D9%87-%D8%AF%D8%AE%D8%AA%D8%B1%D9%88%D9%BE%D8%B3%D8%B1.j pg

!__Miss__!
10-10-2017, 01:49 PM
http://arga-mag.com/file/img/2015/11/love-picture-19.jpg

!__Miss__!
10-10-2017, 01:49 PM
http://suratiha.com/wp-content/uploads/2017/02/122.jpg

!__Miss__!
10-10-2017, 07:44 PM
http://up.yekpars.com/do.php?img=279 (http://up.yekpars.com/)

!__Miss__!
10-10-2017, 07:45 PM
http://up.yekpars.com/do.php?img=280 (http://up.yekpars.com/)

!__Miss__!
10-15-2017, 01:25 PM
http://cdn.wisgoon.com/?b=dlir-s3&f=10531432015100564684.jpg

!__Miss__!
11-14-2017, 05:21 PM
تا وقتی کسی وارد زندگیت نشده خیالت تخته که دست هیچ آدم دنیایی به دنیات نمی رسه
توی قلبت به اندازه یه اسم هم جایی واسه هیچکی نیست
خودتی و خودت و دنیای خودت
تنهاییات به پای خودت
غم و غصه هات به پای خودت
شادیهات مال خودت....
شاید دوستان و آدمای زیادی دور و برت رو گرفته باشن
اما حضورشون واست لحظه ایه
کنارت هستن، کنارشون هستی
اما لحظه به لحظه و ثانیه به ثانیه به فکرشون نیستی، به فکر تو نیستن
اما یه روز می رسه
یکی میاد تو زندگیت
آروم..بی صدا... بی اینکه بدونی
خودشو تو دلت جا می کنه
دوستش داری مدام
شاید اول ترکیب صورتشه که ترتیب دلتو می ده
می گه عاشقته، عاشقت می کنه، عاشقش می شی
میشه همه دلخوشیت، میشه دلیل خنده هات، دلیل نفس کشیدنات
خیال می کنی دیگه تنهاییهات تموم شده
لحظه هات پر می شه از یادش، از خیالش، از خاطراتش
قلبت واسه یه لحظه دیدینش ، واسه یه لحظه گرفتن دستاش پرپر می زنه
شنیدن صداش بهت آرامش می ده
نمی دونی که لحظه به لحظه عاشقی داره چی به سر دل و روزگارت میاره
روزا و شبای قشنگیه اما....خیلی زود می گذره....
انگار ناف تمام عاشقانه ها رو به دوری بریدند!
عاشق تر می شی، حسود می شی، آخه مگه عاشقی بی حسادت هم می شه
مگه می شه عاشق باشی، به دور و بریاش حسود نباشی؟
آخه اسم همه این نگرانیا شده گیر
به قول خودش گیر دادنت دور می کنه تو رو ازش، آخه دست و پاشو بستی
می گه آلرژی عشق گرفتی، حسادتت بچگانه است، بی اعتمادی، حرفت حرف زوره
خب اونم مغروره ، غرورش حرف زور برنمیداره، لجبازه مثل خودت، شاید خیلی هم بیشتر
دعوا می کنی، قهر می کنی...
کوتاه میاد، به خاطر تو و عشقت می گذره، طردش می کنه، آروم می گیری....
دوباره داره بهت جون می ده
می دونی که داشتنش فقط یه آرزوی محاله، اما این سد راه علاقه ات نیست
همین از دور داشتنشم دوست داری....
اماباز ...
اون تازه وارد دست بردار نیست
دست از سر تو و عشقت برنمی داره
دوستش داره، شاید بیشتر از تو، شاید بی دردسرتر از تو، شاید عاشق تر از تو، دوباره پاپی می شی
اما این بار این تویی که طرد می شی
بهت می گه نمی تونی بمونی برو!!!!
نمی خوادت
خسته اش کردی
می گه تو هم مثل بقیه
مستأصل میشی
نه پای رفتن داری، نه دل موندن
شده بعضی وقت ها دلت براش پر بکشه
شده آرزو کنی یکبار فقط یکبار زنگ بزنه
شده برای برگشتنش نذر کنی
اصلا شده به امید دیدن دوبارش صدها بار از جایی رد بشی که قبلا اونجا باهاش خاطره داشتی ...
شده عاصی بشی ، گریه کنی ، داد بزنی
شده به خاطرش افسردگی بگیری و شب و روز آه بکشی
.
.
.
آره
حتما برای شما هم اتفاق افتاده….
احساس می کنی از قبل تنهاتر شدی
قید همه چیو می زنی
دیگه دستت به نوشتن عاشقانه هم نمیره
احساس می کنی تموم غربت دینا رو شونه هاته
حس یه پرنده ای که تو قفسه و به اسارت عادت کرده
بال بال می زنی
در قفسو برات باز می کنه که بری
اما ....
دیگه صداتو نمی شنوه
می گه عاشقی هم دوره داره،یه روز تموم می شه
می خزی یه گوشه
بال و پرت می ریزه
دوسش داری اما....
دیگه جایی واسه موندنت نمی بینی
........................................
عشق من!
علاقه ام!
فقط تو چیزی بگو عزیز
بمان و بگو
بگو باز چرت نوشتی و پر غلط و غلوط
چرت گفتن ها را به حساب دلتنگی های من بگذار
نه چرتِ نخواستنِ تو
می خواهمت آنگونه ای که خداانسان را
میانِ لبهایمان
می بوسمت عزیز
به زبانِ انسان
می بوسمت...
بی فاصله و مدام....
تو با چشمان باز... در خوابی

من با چشمان بسته ... در حال فرار

محال است ... رسیدنمان به هم

حتی اگر بهانه... عشق باشد.......

"دوستت دارم"

!__Miss__!
11-16-2017, 07:29 PM
دوستت دارم ❤️چون تنها ترین فکر تنهایی منی.
دوستت دارم❤️ چون زیباترین لحظات زندگی منی.
دوستت دارم❤️ چون زیباترین رویای خواب منی.
دوستت دارم ❤️چون زیباترین خاطرات منی.
دوستت دارم ❤️چون زایید ه ی احساس پاک منی
دوستت دارم❤️ چون به یک نگاه،عشق منی
دوستت دارم❤️ چون تنهاترین ستاره زندگی منی
دوستت دارم❤️ چون تنها ترین مصراع شعر منی
دوستت دارم❤️ چون تنها ترین فکر تنهایی منی
دوستت دارم❤️ چون زیباترین لحظات زندگی منی
دوستت دارم ❤️چون زیباترین رویای منی
دوستت دارم❤️ چون زیباترین خاطرات منی
دوستت دارم❤️ چون به یک نگاه عشق منی
دوستت دارم❤️ چون دوستت دارم…
دوستت دارم❤️ چون دوست داشتنت نه دلیلی دارد و نه قانونی....
دوستت دارم❤️ تا آخرین لحظه ی بودنم...

!!yalda!!
11-16-2017, 07:52 PM
جالب بود​:12:

!__Miss__!
11-17-2017, 06:25 PM
گل در رخ تو
چو بنگرد خارشود

خورشید نشیند
برت انکارشود

پروانه چوگرمای
تو احساس کند

ازشعله ی افروخته
بیزار شود...

!__Miss__!
11-21-2017, 11:31 PM
در "دست" تو این "دل "که اسیر است مدام!

"آرام"نگیردکه تویی شرط"دوام"!

"می خواهمت" اندازه بودن با "عشق"!

"می آیی" و این عمر ،" بلند" است به دام

!__Miss__!
11-21-2017, 11:32 PM
یک" نَفَسٖی عنان بِکَـش "

تیز مـرو ز پیشِ من !

تا بِـفُـروزد ایـن" دلـم "

تـا بـه تـو سـیـر بنگرم !

!!yalda!!
11-22-2017, 03:42 PM
http://cdn-tehran.wisgoon.com/dlir-s3/1053500x500_1511350490467923.jpg
چه ازدحامـــی ....

به پـا کــــرده ای ...؟

در مَـــــن ....

همین "تُــو" یک نــفر ...!!

!__Miss__!
11-22-2017, 04:07 PM
خــوب ِ مــن ،
همین جا درون شعرهایم بمان
تا وسوسه یِ دوستت دارم هایِ دروغینِ آدمها مرا با خود نبرد
به سرزمین هایِ دورِ احساس ؛
من اینجا هر روز با تـو عاشقی می کنم بی انتها
شعرِ من بهانه ایست برای مـا شدن دستهایمان
تا تکرارِ غریبانه یِ جدایی را شکست دهیم

!__Miss__!
11-22-2017, 06:07 PM
http://up.yekpars.com/uploads/151136131683941.jpg (http://up.yekpars.com/)

من دلم پیش کسی نیست خیالت راحت....
منم و یک دل دیوانه خاطرخواهت...

!__Miss__!
11-24-2017, 03:34 AM
راه کـه می‌روی عقـب می‌مــانـم … نـه بــرای اینکــه نخواهـم با تو هم قــــدم باشـم … می‌خواهـم پا جـــای پاهــایــت بگـــذارم … می‌خواهـم رد پــایــت را هــیچ خــیابــانی در آغوش نکشـَـد …!!! تــو تمـامـا” برای منی شمردن ستاره ها سخت نیست اگر تو بگویی به اندازه ی ستاره های آسمان دوستم داری … احتیاجی به تسبیح نیست دستانت را که به من بدهی با انگشتانت ذکر “دوست داشتن” می دهم ! تـــــــــــو” تنها یکیست آن هم تویی من دیگران را “شما” خطاب می کنم ! عشق یعنی طوری نگاهت می کنم که انگار تنها آدم دنیا هستی ! هیس !!! ﺑﯿﻦ ﺧﻮﺩﻣﺎﻥ ﺑﺎﺷﺪ … من ﻫﻨﻮﺯ ﺗﻮ ﺭﺍ ﯾﻮﺍﺷﮑﯽ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺭﻡ !

!__Miss__!
11-28-2017, 01:49 PM
http://up.yekpars.com/uploads/151186422096631.jpg (http://up.yekpars.com/)

!__Miss__!
11-28-2017, 04:26 PM
http://up.yekpars.com/uploads/151187374565171.jpg (http://up.yekpars.com/)

!__Miss__!
12-04-2017, 03:25 PM
بجز غم خوردن عشقت غمی دیگر نمی‌دانم
که شادی در همه عالم ازین خوشتر نمی‌دانم
گر از عشقت برون آیم به ما و من فرو نایم
ولیکن ما و من گفتن به عشقت در نمی‌دانم

!__Miss__!
12-05-2017, 11:08 AM
http://up.yekpars.com/uploads/151245923761762.jpg (http://up.yekpars.com/)

دیده را فایده آن است که دلبر بیند....
ورنبیند چه بود فایده بینایی را...

!__Miss__!
12-05-2017, 11:30 AM
http://up.yekpars.com/uploads/151246062172891.jpg (http://up.yekpars.com/)

ای به خیال آمده در گذرازسفر که من...
زنده کنم به هرنفس چشم تو درخیال تو...

pdf
12-15-2017, 09:27 PM
3347
چه عاشقانه به رویت لبخند زدم

و تو چه مهربانانه لبخندم را پاسخ گفتی

و این شد عاشقانه ی من و تو

pdf
12-15-2017, 09:27 PM
اینجا خلوتکده ی دل من است؛برای دلم مینویسم

آنگاه که حجم خانه ی دلم تنگ میشود.اینجا خط خطی های میکنم تا آرامش یابم.

می نویسم تا بدانی یاد تودر لحظه لحظه ی من جاریست,باز

pdf
12-15-2017, 09:29 PM
3348چنان مشتاقم اي دلبــــــــــر
به ديـــــــدارت که از دوري


بــــر آیـــد از دلـــــــم آهـــی
بــــســـوزد هـــفـــت دريا را

pdf
12-15-2017, 09:29 PM
من هوا را بی نفسهای "تو"
حاشا می کنم

تار و پود عشق را
در "تو" تماشا می کنم

بیقراری دل من
خنده ی شیرین "تو"....

بیستون سهل است
من فرهاد رسوا می کنم

pdf
12-15-2017, 09:29 PM
با تو کفشهایم در دست،

پا برهنه!

با وضوی عاشقی خواهم آمد!

دستهایت را به من بده،

تو که باشی،

تمام آغوشم اشیانه ی توست.

pdf
12-15-2017, 09:30 PM
ز بامداد سعادت سه بوسه داد مرا

که بامداد عنایت خجسته باد مرا

به یاد آر دلا تا چه خواب دیدی دوش

که بامداد سعادت دری گشاد مرا

pdf
12-15-2017, 09:30 PM
اسیر بوسہ اے
هستم ڪه از رویت طلب دارم

تمام بوسہ هایــم
را نبوسیده به لب دارم

طبیبے
ناخوش احوالم حبیبم گشتہ بیمارم

به شوق عافیت
عمرے در این وادے مطب دارم

pdf
12-15-2017, 09:30 PM
در قمــــار عــشق تو
با تک دلم، بد باختم

بیخبر بودے ولی
با رفتن تو، ساختم

یادگارے از تو یک دل
بود و یک دلواپسے

کندمش از سینه
و در پاے جان انداختم...

pdf
12-15-2017, 09:31 PM
غروب و ساحل و تنها منم که تنهایم

هجوم غصه و غم ها که غرق غمهایم

هوای بی تو هوای سکوت شب زدگیست

نشسته ام لب دریا و مات دریایم

pdf
12-15-2017, 09:31 PM
من همانم
که تو بایست کنارش باشی

من همانم
که تو بایست به یادش باشی

تو همان زمزمه ی قلب پر احساس منی

تو همان نبض و نوایِ دلِ بی تاب منی

pdf
12-15-2017, 09:31 PM
من که هستم
تو کجایی که نگاهم بکنی؟

نفست گرم ،
اگر گاه دعایم بکنی

من که آغوش
خودم باز نمودم اما

تو کجایی که
مرا گاه صدایم بکنی؟

pdf
12-15-2017, 09:32 PM
پیر اگر باشم چه غم عشقم جوان است ای پری!
وین جوانی هم هنوزش عنفوان است ای پری!

هر چه عاشق پیرتر عشقش جوانتر ای عجب
دل دهد تاوان اگر تن ناتوان است ای پری!

!__Miss__!
12-19-2017, 06:15 PM
https://hammihan.com/users/users2017b/status/thumbs/thumb_HamMihan-201716529113978348751513694401.8614.jpg


از موسيقي سر در نمي آورم اما خيلي خوب ميدانم ريتميك ترين و عاشقانه ترين ملوديِ دنيا صداي ضربان قلب كسي استــ كه دوستش داريم ╔══๑ღƵღ๑══╗

!__Miss__!
12-19-2017, 06:26 PM
https://hammihan.com/users/users2017b/status/thumbs/thumb_HamMihan-201716529112914932281513694585.4099.jpg

عاشقم باش هر چند همه بگویند... که رسیدنمان بهم محال ترین اتفاقِ تاریخ است عاشقم باش و بگذار که به همه ثابت شود ما همان ممکن ترین محالِ دنیا خواهیم بود.. ╔══๑ღƵღ๑══╗

!__Miss__!
12-19-2017, 06:31 PM
https://hammihan.com/users/users2017b/status/thumbs/thumb_HamMihan-20171652912186565901513694916.258.jpg

ﻟﺤـﻈﻪ ﯼ ﻗﺸﻨﮕﯿـﻪ! ﻭﻗﺘـــﯽ ﺍﻭﻧــﯽ ﮐﻪ ﺩﻭﺳﺶ❤️ ﺩﺍﺭﯼ... ﺍﺯ ﭘﺸﺖ ﺑﻐﻠﺖ ﻣﯽ ﮐﻨﻪ ﺩﺳﺘﺎﺷﻮ ﺣﻠﻘﻪ ﻣﯽ ﮐﻨﻪ ﺩﻭﺭﺕ ﻧﻔﺴﺎﯼ ﮔﺮﻣﺶ ﻣﯽ ﺧﻮﺭﻩ ﺑﻪ ﮔﺮﺩنت... ﺁﺭﻭﻡ ﺯﯾﺮ ﮔﻮﺷﺖ ﺯﻣﺰﻣﻪ ﻣﯽ ﮐﻨﻪ: تـو فقط سهم خـودمی! ╔══๑ღƵღ๑══╗

!__Miss__!
12-22-2017, 06:39 PM
http://up.yekpars.com/uploads/151395515091341.jpg (http://up.yekpars.com/)

گویا خدا لحظه خلقت تو عاشق بود...
تمام هنرش صرف تو شد...

!__Miss__!
12-24-2017, 12:13 AM
http://up.yekpars.com/uploads/151406165690921.jpg (http://up.yekpars.com/)

احساست را نفس میکشم...
نگاهت را میخوانم...
قلبت را مینوازم...
سکوتت را میشنوم...
من تورا عاشقانه دوست دارم...

!__Miss__!
12-24-2017, 12:23 AM
http://up.yekpars.com/uploads/151406217908371.jpg (http://up.yekpars.com/)

بی دلان را عیب کردم لاجرم بی دل شدم...
آن گنه را این عقوبت همچنان بسیاراست..

!sh@yl!n!
02-20-2018, 10:02 AM
http://s6.picofile.com/file/8284289142/photo_2017_01_29_20_41_48.jpg


از راه دوری آمدم
آغوش خود را باز کن

چرخی بزن دور و بَرَم
قدری برایم ناز کن

بنشین کنارم،خسته ام!
دستی بکش بر گونه ام

میلِ شدیدِ بوسه را
پنهان چرا؟ابراز کن

!sh@yl!n!
02-20-2018, 10:05 AM
http://s3.picofile.com/file/8284943326/photo_2017_02_03_20_21_21.jpg


برف هم دلیلِ عاشقانه ای ست

برای سفر به آغوشت ؛

عشق راهش را پیدا میکند ...