PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : زندگی نامه شهید هاشم محمودی



!_Mohammad
09-08-2018, 10:25 PM
حماسه دفاع مقدس روز به روز بالنده‌تر شد و جوانان ما چونان کوهی استوار در برابر تهاجم دشمن ایستادند. مقدس‌ترین و با ارزش‌ترین استقامت، دفاع از عقیده است و بدون شک دوران هشت ساله جنگ تحمیلی عراق علیه ایران از افتخارات بزرگ و بی‌نظیر ایران اسلامی است. شهادت زندگانی جاودانه یافتن است؛ اوج و عروج تعالی است.
شهادت تکامل ایمان و نهایت خلوص قلب‌هاست. شهادت مردن تحمیلی نیست بلکه انتخاب آزادانه و آگاهانه و خلوت عاشق و معشوق است.
شما می‌توانید در ادامه شرح کوتاه زندگی شهید هاشم محمودی یکی از شهدای دوران دفاع مقدس را بخوانید:
شهید هاشم محمودی سال 1330 روستای زرمانلو(از توابع شهرستان ارومیه) در یک خانواده مذهبی به دنیا آمد، دوران ابتدایی را در همان روستا مشغول به تحصیل بود و بعد از اتمام دوران ابتدایی دیگر ادامه تحصیل نداد.
شهید از همان دوران کودکی بچه آرام و سر به زیری بود، کمک به دیگران را دوست داشت و از اینکار لذت می برد. در تمام کارها به خصوص کشاورزی عصای دست پدر و مادرش بود، تااینکه در سن هیجده سالگی برای خدمت سربازی اعزام شد و بعد از اتمام دروان سربازی اش تشکیل خانواده داد و سپس به ارومیه آمد. توانست در شهرداری استخدام شود با اراده قوی که داشت در تمام کارها موفق بود.
چند سال نگذشته بود که انقلاب اسلامی در سال 1357 به پیروزی رسید شهید نیز مثل بقیه مردم همیشه در راهپیمایی ها و سخنرانی ها در مساجد شرکت می کرد تا اینکه جنگ شروع و دشمن از هرسو به میهن عزیزمان حمله و با هواپیماهای خود تمام شهرهای ایران را بمباران می کرد.

شهید هاشم محمودی که از طرف اداره چندین بار داوطلبانه در این جنگ حق علیه باطل شرکت نموده بود، در یکی از مأموریتهایی که از طریق اداره به او محول شده بود در منطقه سردشت از پا مجروح شده بود. چندی که از مأموریت او نگذشته بازهم داوطلبانه به منطقه پیرانشهر رفت که در منطقه پیرانشهر توسط افراد حزب دمکرات که برای محل مجروحین بود شهید شد.قبل از اینکه به ماموریت برود در منزل از شهید شدن صحبت می کرد و می گفت من که به این مأموریت می روم دیگر برنمیگردم ، من یادم است که در موقع خداحافظی در منزل ایشان بودیم که به پسر بزرگش گفت که مواظب مادرم باشد مادر شهید نیز در آنجا مهمان بود یعنی آمده بود برود دکتر، گفت پسرم مواظب مادرم باش من دیگر می روم برنمیگردم.این حرف شهید خیلی تأثیر در من گذاشت که شهید شدن به وی الهام شده بود. سرانجام در سال 64 در پیرانشهر به شهادت رسید.




https://cdn.yjc.ir/files/fa/news/1397/6/17/8607505_630.jpg

collage
09-08-2018, 10:58 PM
خداوند قرین رحمت کند...