توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : در مدح شهادت امام حسن مجتبی (ع)
!_Mohammad
10-17-2018, 10:54 PM
سخت است چگونه بنویسم محنت را
آتش زده این زهر تمام بدنت راآن روز دوشنبه که در خانیتان سوخت
سوزاند تمام دل و باغ و چمنت رااز بغض گلوی تو کسی نیست خبر دار
نشنیده از ان روز کسی هم سخنت رااز کودکیت سوختی و شکوه نکردی
حالا همه دیدند، ولی سوختنت راهر پاره جگر تکهای از غصهی کوچست
مادر تو کجایی که ببینی حسنت راتشیع تو هر تیر که از چله برون شد
میدوخت به تابوت نخی از کفنت رااین صحنه خودش گوشهای از کربلا شد
صد حرمله با تیر نشان کرده تنت راهرچند کفن پاره و گلگون شده،اما غارت که نکردست کسی پیرهنت راسنگین که نشد سینه ات از چکمهی شمری
پر خون که نکردست سنانی دهنت را
1https://cdn.yjc.ir/files/fa/news/1397/7/23/8801265_309.jpg
!_Mohammad
10-17-2018, 10:55 PM
این نمکـدارترین روضه نمک گیرم کرد
پسرِ فاطمه با دستِ خودش سیرم کردروضه یِ کـوچه یِ غمهایِ کـریمِ طاها
در همین اوجِ جوانی به خدا پیرم کردمادر افـتاد زمـین و پسر افتاد زمین
مـَردک پست بلافاصله تحقـیرم کردچادرِ عصمت و پاکی شده خاکی اِی وای
معجرِ خاکی و خونیشْ زمین گیرم کردآمد و زد لگد و بد زد و بد گفت و سَند…
پاره کرد و پس از آن حادثه تکفیرم کردپس از آن واقعه هر روز به من گفت: سلام
آن سلام عـاشقِ زَهـر و اَجَل و تیرم کردخواهرم داخلِ این تشت اگرخونِ دل است
روضه یِ بند و غلِ کوفه به زنجیرم کردندبه خوان باش که فرزندِ حسن میآید
جـمـعه یِ آمدنش عـاشقِ تکـبیرم کرد
https://cdn.yjc.ir/files/fa/news/1397/7/23/8801266_681.jpg
!_Mohammad
10-17-2018, 10:55 PM
حق از زلال چشم تو ساغر درست کرد
ازخاک پای تو دُر و گوهر درست کردته ماندهی پیالهی آب تو را گرفت
تا سلسبیل و چشمه کوثر درست کرداز گرد و خاک رزم تو کولاک آفرید
از شیوهی نبرد تو محشر درست کردباید برای وقت سکوتت ذبیح داد
باید هزارتا علی اکبر درست کرددل روی دل برای تو باید ضریح ساخت
باید حرم برای تو دلبر درست کردباید بجای شمع مزار تو آب شد
باید شبیه مضجع پاکت خراب شدعاشق شدن به گوشه نگاهت عجب نداشت
هرکس که دید روی تو را روز و شب نداشتای قبله مدینه و درمان دردها
جز خانه تو، شهر مدینه مطب نداشتبا روی باز بر همگان لطف میکنی
حتی به سائلی که رسید و ادب نداشتسهمش قبول توبه نشد هر که در قنوت
یا محسن و بحق حسن روی لب نداشتبین صحابه تو کسی خوش مثل نشد
حیف! از زمانهی تو که آقا! وَهَب نداشتاینجا نوادههای تو صاحب حرم شدند
یعنی ارادت عجمی را عرب نداشت؟در شهر ری مزار تو را یاد میکنم
با یاحسن وجود خود آباد میکنم
https://cdn.yjc.ir/files/fa/news/1397/7/23/8801267_555.jpg
!_Mohammad
10-17-2018, 10:56 PM
چشمهای نجیب یعنی تو
غرق در عطر سیب یعنی توالسلامای کریم آل الله
به غمِ دل طبیب یعنی توو لسان شکور یعنی تو
و نگاه منیب یعنی توای فدای مزار ویرانت
در مدینه غریب یعنی تونیمه شب چشمهای بارانی
کودک غم نصیب یعنی توو زمان گذشتن از کوچه
گریههای عجیب یعنی توبانی روضهها سلام آقا
شور ابن شبیب یعنی توخون دل بر محاسنت جاریست
شاه شیب الخضیب یعنی توروضه خوان غریب عاشورا
معنی آیههای اعطیناتو نگار مدینهای آقا
سفره دار مدینهای آقاوجناتت محمدی، نبوی
سکنات تو فاطمی، علویضرب شمشیر تو شبیه علی
یکه تازی، تو فاتح جملیوقت دیدار با خدا حالت
میشود باز تا خدا بالتیوسف اهل بیت پیغمبر
ای امام و امیر بی یاورای غریب مدینه، بر تو حسن
تهمت کفر میزند دشمنخون دل خوردی از زمانه زیاد
میکنی یاد تازیانه زیادیاد آن روزهای کودکی ات
روزهای عزای کودکی اتکوچهای تنگ و کوچهای باریک
سینهای سنگ و سینهای تاریکصحنه هایش هنوز یادت هست
راه را بی حیایِ بی دین بستکوچه را بست، ماجرا بد شد
دست نامرد از سرت رد شدمادر افتاد، گوشوار افتاد
مادری با دو چشم تار افتادجای پایی روی پرش مانده
رد خون روی معجرش ماندهلاله مویت طفی خزانی شد
بین آن کوچه قد کمانی شدگرد ماتم نشست بر رویت
در جوانی سپید شد مویت
https://cdn.yjc.ir/files/fa/news/1397/7/23/8801268_661.jpg
!_Mohammad
10-17-2018, 10:56 PM
گر چه در مظلومیت احساس غربت میکنیم
میرسد از راه، روزی که قیامت میکنیم
میرسد روزی که میسازیم، صحنت را حسن؟!
بعد از آن دربارهاش هر روز، صحبت میکنیماز مزارت گَردِ غم یک روز، جارو میشود
خاکهای روی آن را مُهر تربت میکنیمما حصارِ ظلم را از دورِ قبرت میکَنیم
زائرانت را از این دیوار، راحت میکنیمعاقبت یک روز، از درگاهِ “باب القاسمت”
پرچمِ گنبدْ طلایت را زیارت میکنیمعاقبت یک روز، رو به گنبدت میایستیم
دست بر سینه به تو عرض ارادت میکنیملذتِ بوسیدنِ دستِ ضریحت را حسن …
با تمام ساکنان عرش، قسمت میکنیمما برای روضه خوانی بین جمع زائران …
در حرم هر روز، یک مداح دعوت میکنیمدر حیاطِ صحنِ تو آنقدر، سینه میزنیم
بعد از آن در سایه سارت استراحت میکنیمدر میانِ کوچهی بغضِ تو هیئت میزنیم
در عزای مادرت ذکر مصیبت میکنیمبغض کردن از غریبی مزارت کافی است
میرسد روزی که آخر ترک عادت میکنیم
میرسد روزی که ما در سرزمین مادری
از ظهورِ حضرت مهدی حمایت میکنیم
https://cdn.yjc.ir/files/fa/news/1397/7/23/8801269_502.jpeg
!_Mohammad
10-17-2018, 10:57 PM
روضه خوان خسته نباشی مادر
روضه خواندی ز شه بی کفنم
شصت روز است حسین میگویی
امشبی روضه بخوان از حسنمروضه خوان روضه غربت سخت است
هیچکس با حسنم یار نبود
خانه هم امن نبوده بر او
همسرش یار وفادار نبودجعده زهری به حسن خورانده
که از آن فتنه و شر میریزد
روی تشتی که برایش بردند
لخته خون، پاره جگر میریزدروضه خوان روضه بخوان از حسنم
جگرش گرچه به زهر آغشته
پسرم غیرتی و مادری است
داغ کوچه حسنم را کشتهصورت من که از آن کوچه تنگ
تا دم مرگ فقط نیلی ماند
توی ذهن حسن مظلومم
تا ابد خاطره سیلی ماندحسنم هیچ نرفت از یادش
آتش و دود چه غوغا میکرد
در که افتاد روی پهلوی ام
محسنم داشت تقلّا میکرد
https://cdn.yjc.ir/files/fa/news/1397/7/23/8801270_660.jpg
!_Mohammad
10-17-2018, 10:57 PM
صحبت از خوان کریم است و تهی دستی ما
دستها گرم قنوتند، زحاجت لبریزگوش این طایفه آوای گدا نشنیده است
قبل گفتن شده کاسه ز اجابت لبریزدستهایم دم صبحی به ضریحش نرسید
مثل شمعی به تمنای حرم آب شدمبیشتر حرف حسن بود میان سخنم
اربعین نزد حسینش که شرفیاب شدمخاک گر نام حسن داشت به لب، دُر میشد
نام او را به روی سنگ یمن بنویسندبی کفن بود حسین، ورنه وصیت میکرد
تا به روی کفنش نام حسن بنویسندگرچه لایوم کیومک به روی لب دارد
گرچه او در غم غارت شدن خلخال استتن غارت زده شاه شهادت بدهد
روز هجر حسنش سختتر از گودال استطشت تنها شده از خون دل او آگاه
آه که محرم غمهای حسن چاه نبودآی کوفی که حسن را به مذلت خواندی
نقش انگشتر او عزتُ لله نبود؟جگر سنگ شود آب اگر گریه کند
شرح وقتی بدهد او جگر سوخته راروضه اش کوچه تنگی است نمیداند که
میخ را گریه کند یا که در سوخته رابیت الاحزان نگاهش شده راوی غم
قصه رد شدن آینه و کینهی سنگبا کنایه بنویسید که آیینه شکست
دست سنگین و فدکنامه و یک کوچه تنگ
https://cdn.yjc.ir/files/fa/news/1397/7/23/8801271_339.jpg
!_Mohammad
10-17-2018, 10:58 PM
ای در هوای ماتم تو عرش، سوگوار
ای در غم تو چشم سماوات، اشکباراسلام در مصیبت تو میشود یتیم
دین در فراق روی تو بی تاب، بیقرارما را در اوج گنبد خضرای خود ببر
تا روی گنبدت بنشینیم، چون غبارهرگز ز یاد حضرت زهرا نمیرود
چشمی که شد ز. ماتم تو ابر نوبهاررفتی و از مدینهی تو رفت دلخوشی
کوچید مرغ عشق و محبت از آن دیارسر زد پس از توای به همه خلق مهربان
از امت تو آنچه نمیرفت انتظارهرچند از تو غیر محبت ندیده بود.
اما به اهل بیت تو بد کرد روزگارگلچین رسید و بعد تو خشکید پشت در
یاسی که مانده بود ز. باغ تو یادگارگر میگرفت آتش کینه به خانه و
میرفت سمت پهلوی گل دستهای خارآن دست که به بازوی زهرا قلاف زد
انداخت دور گردن مولا طناب داردر بین کوچه باز همان دست آمد و
دیوار کوچه خون شد و افتاد گوشوار
https://cdn.yjc.ir/files/fa/news/1397/7/23/8801272_687.jpg
!_Mohammad
10-17-2018, 10:59 PM
پرورش یافتهی راه اویس قرنم
گرچه بی تاب و اسیر همه ى پنج تنم
همه دم ذکر من این است و همه شب سخنم
من غلامى ز. غلامان امام حسنمروزیم مى رسد از سفره ى احسان کریم
نام ما را بنویسید گدایان کریمرکن ایمان شده در بند تولاى حسن
شک ندارم به کرم کردن فرداى حسنکربلایى شده ماندیم همه پاى حسن
دل سپردیم به الطاف پسرهای حسنعقل وا مانده ز توصیف مقام و جاهش
عشق حیران شده در محضر عبداللهشلطف مولای کرم بنده نواز است هنوز
دست عالم سر این سفره دراز است هنوزخانه اش کعبه ى. حاجات و نیاز است هنوز
این در خانهی عشق است که باز است هنوزنقش باید بشود در همه جا، چون دل من
هر دری بسته شود جز در پر فیض حسنجان به قربان مقامش، چه غریب است این مرد
بى سپاه است قیامش، چه غریب است این مردغصه دار است کلامش چه غریب است این مرد
بی جواب است سلامش، چه غریب است این مردخاکساران درش بر در دیگر نروند
گریه کن هاى حسن کور به محشر نروندسفره دارى که سر سفره ى. او نعمتهاست
دل او مصحف پر صفحهای از غربتهاستسرخى کنج لبش، شرح همه محنتهاست
پاره هاى جگرش مرثیهی تهمتهاستچه شده زهر چه کرده بدنش سبز شده
تن او هم شبیه پیرهنش سبز شدهبا دو چشمتر و یک قد کمان از کوچه
روز و شب روضه گرفته است: “امان از کوچه”تب و لرز بدنش داشت نشان از کوچه
گفت: در روضهی من، باز بخوان از کوچهروضه خوان از غم ناموس و دل چاک بگو
از تکان دادن یک چادر پر خاک بگوناگهان کینه ى. یک شهر برافروخته شد
بدن و چوبه ى تابوت به هم دوخته شدخواهر پاره جگر هم جگرش سوخته شد
غصهها در دل بی طاقتش اندوخته شدپسرش پشت سرش زد به سرش آه کشید
قاسم بن الحسن آتش به دل ماه کشید
میکشد آه از این روضه ى. درد آور، طشت
چقدر داغ گذارد به دل خواهر، طشتزینبش آمده، اى واى! ببیند در طشت
صحنه ى بزم شراب و اسرا و سر، طشتاشک خون، باز هم از دیده ى. خواهر میریخت
از ته جام شرابش به روى سر میریخت
https://cdn.yjc.ir/files/fa/news/1397/7/23/8799758_880.jpg
Powered by vBulletin® Version 4.2.2 Copyright © 2024 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.