mohsen32
08-25-2015, 07:51 AM
سخنرانی دوشنبه ۲۶ مرداد آیتالله خامنهای در رسانههای فارسیزبان داخل و خارج کشور و در رسانههای غربی انعکاس گستردهای داشت. در آن سخنرانی رهبر ایران به شدت بر ادامه سیاست خارجی ایران به روال سابق، مبنی بر مخالفت با سیاستهای آمریکا و حمایت از "هر کسی که با اسرائیل مبارزه میکند و رژیم صهیونیستی را میکوبد"، تأکید کرد.
دو روز پیش از این سخنرانی، مقالهای به قلم حسین شریعتمداری با عنوان "تنها گزینه پیش روی" در روزنامه کیهان منتشر شده بود. آقای شریعتمداری در آن مقاله نوشته بود: "حضرت آقا از نارسایی و عواقب فاجعهآفرین توافق یاد شده اطلاع کامل دارند و با جرئت میتوان گفت که ایشان به هیچوجه از متن تهیه شده راضی نیستند."
به نظر بسیاری از ناظران، حسین شریعتمداری تنها یک شخصیت تندرو عادی نیست. او به عنوان نماینده رهبر ایران در کیهان انجام وظیفه میکند و لذا وی را سخنگوی غیررسمی آقای خامنهای میدانند.
عدم تکذیب ادعای کیهان توسط دفتر رهبری و اینکه آیتالله خامنهای در سخنرانی خود گفت که سرنوشت توافق نامعلوم است و "هنوز نه در ایران و نه در آمریکا تکلیفش و رد یا قبول شدنش معلوم نیست"، باعث بروز این گمانهزنی شد که سناریوی از هم پاشیدن توافقنامه از سوی ایران آغاز شده است.
ابهام به مثابه تاکتیک
واقعیت این است که در این مورد خاص، یعنی توافق هستهای که از حساسیت بسیار بالایی در جدال بین دو اردوگاه میانهروها و تندروها برخوردار است، منطقیترین موضعی که رهبر ایران میتواند اتخاذ کند، قرار گرفتن در سایه ابهام است. به این دلیل که رهبر ایران موافق توافق انجام شده است، اما بیم آن دارد که با اعلام حمایت علنی از توافق به دست آمده، پایگاه اصلی خود، یعنی محافظهکاران را که علیه توافق موضعی شدید گرفتهاند، دچار یاس و سرخوردگی کند.
اگر آقای خامنهای مخالف توافقنامه بود، نه اجازه امضای آن را به دولت ایران میداد، نه از تیم مذاکرهکننده تمجید و ستایش میکرد و نه از شخص حسن روحانی کتباً "تقدیر و تشکر" میکرد، در حالی که علیاکبر ناطق نوری، رئیس بازرسی دفتر ایشان، یکبار گفته بود که وزارت امور خارجه "سیر تا پیاز مذاکرات" را با رهبر ایران در میان میگذاشته است.
عراقچی، معاون وزیر امور خارجه و عضو ارشد تیم مذاکرهکننده، در سخنانی که روز ۱۱ مرداد بر روی سایت واحد مرکزی خبر ظاهر و سپس حذف گردید، گفته بود: "مگر میشود ایشان در مهمترین موضوع کشور که خطوط قرمز را مشخص کردند کوتاه بیایند؟ حتماً برخورد میکردند."
یک ایراد هم به این برداشت که حسین شریعتمداری سخنگوی غیررسمی رهبر ایران است وارد است. واقعیت این است که ناظران، به خصوص در غرب، بیش از حد به او وزن میدهند. در حالی که حتی در "مسائل بنیادی"، آقای خامنهای نظر وی را نقض کرده است.
بهطور مثال شریعتمداری مذاکره با آمریکا را خط قرمز انقلاب میدانست و هنوز هم میداند. وی معتقد است که "مذاکره با آمریکا دست دادن با شیطان و رقصیدن با گرگهاست". از نظر او "مقاومت جمهوری اسلامی ایران در برابر زورگوییهای آمریکا موجب شد تا ایران به پرچمدار مبارزه با نظام سلطه جهانی تبدیل شود و به عنوان یک الگوی موفق و کارآمد پیش روی نهضتهای آزادیخواه و استقلالطلب اسلامی قرار گیرد تا جایی که این نهضتها ریشه خود را بر آمده از انقلاب اسلامی میدانند."
وی معتقد است که "آمریکاییها قصد دارند از طریق مذاکره با ایران این الگو را بشکنند به این معنا که... قصد دارند... به نهضتهای جهان اسلام القا کنند که اگر جمهوری اسلامی ایران خواستگاه عقبه استراتژیک و ایدئولوژیک شماست، این ریشه و عقبه هم نهایتاً چارهای جز نشستن در کنار آمریکا و مذاکره با آمریکا ندیده است".
اما چنانکه دیدیم، آیتالله خامنهای با طرح تئوری "نرمش قهرمانانه" و سپس عملی شدن مذاکرات طولانی بین جمهوری اسلامی و آمریکا، در بالاترین سطوح دیپلماتیک، عملاً بر نظر حسین شریعتمداری که سالها با شدت از آن دفاع کرده بود خط بطلان کشید.
اما اینکه چرا آیتالله خامنهای هر بار، در کنار طرح مسئله هستهای، حمله نسبتاً شدیدی را نیز متوجه آمریکا و اسرائیل میکند میتواند یک دلیل عمده داشته باشد.
هدف، رساندن این پیام است که ایران این توافقنامه را "از موضع ضعف" نپذیرفته است. این پیام میتواند دو گروه را هدف قرار دهد.
یکی تندروها و حامیان اسرائیل در کنگره آمریکا که اوباما را زیر ضرب انتقاد گرفتهاند که با وارد آوردن فشار بیشتر بر ایران میتوان امتیازهای بیشتری گرفت. نظر این است که این تلقی که ایران در حال استیصال است و هر شرطی را قبول میکند باطل شود.
دیگری، بخش رادیکال حکومت ایران که هیمنه انقلاب و مشخصه ضد استکباری آن را بر اثر مذاکره و رسیدن به سازش با آمریکا در خطر میبینند. آقای خامنهای هم بر اثر قرابت فکری (هر چند که صد در صد همنظر با آنها نیست، از جمله چنانکه پیشتر در مورد مذاکره با آمریکا دیدیم) و هم به دلیل اینکه این گروه حامیان اصلی انقلاب و حکومت اسلامی را تشکیل میدهند، در تصمیمگیری و موضعگیریها بهطور جدی خواستهها و دیدگاههای آنان را در نظر میگیرد.
اما رهبر ایران در سخنرانی ۲۶ مرداد به موضوع دیگری هم اشاره کرد که بعد از توافق هسته ای مایه نگرانی محافظهکاران است و آن باز شدن باب مراوده و رابطه با آمریکاست.
محافظهکاران بیم آن دارند که آمریکا به نحوی تهاجمی، با غلبه بر رقبای خود از دیگر کشورهای صنعتی و قبضه بازار ایران، باعث سر برآوردن قشر جدیدی از تکنوکرات ها، سرمایهداران و یقهسفید های فرنگ رفته و خارج درس خوانده شود. این تحول از نگاه آنها میتواند به افزایش نفوذ آمریکا بینجامد و نهایتاً قدرت محافظهکاران را به چالش بگیرد.
از طرفی، زمزمه آمدن مکدونالد به ایران، که سمبل فرهنگ پاپ آمریکایی است، نگرانی محافظهکاران را تشدید کرد. فرهنگ آمریکایی که یکی از پایههای عمده قدرت نرم آن کشور محسوب میشود، میتواند بانفوذ خود پایههای ایدئولوژیک نظام جمهوری اسلامی را به مخاطره بیندازد. محمدی گلپایگانی، رئیس دفتر آقای خامنهای روز ۳۰ مرداد طی سخنانی گفت: "خطر امروز، خطر نفوذ است و دشمن این موضوع را با ظاهری مؤدب و مهربانانه از هر طریقی دنبال میکند و این در حالی است که در اقدامی مؤسسات اقتصادی خود از جمله مکدونالد را به عنوان ترویج فرهنگ منحط آمریکایی، برای ترویج فرهنگ خود فرستادهاند".
از اینرو آیتالله خامنهای در سخنرانی مزبور به این مطلب نیز پرداخته و گفت که آمریکاییها میخواهند از توافق هستهای "وسیلهای برای نفوذ در ایران بسازند، اما ما این راه را قاطعانه بستهایم و با همه توان بالای خود، اجازه نفوذ اقتصادی، سیاسی، فرهنگی یا حضور سیاسی در ایران را به آمریکاییها نمیدهیم".
در مورد تصویب توافقنامه، قرائن نشان میدهد که احتمالاً مجلس به این کار ورود پیدا نخواهد کرد و موضوع تنها در سطح شورای عالی امنیت ملی (با همکاری کمیسیونی از مجلس) مطرح و مورد تصویب قرار خواهد گرفت، که در آن صورت طبق اصل ۱۷۶ قانون اساسی، مصوبات شورای عالی امنیت ملی پس از تأیید رهبر ایران قابل اجراست. حتی در صورت طرح توافقنامه در مجلس، با توجه به حساسیت بالای موضوع، رد آن در مجلس نیز بعید به نظر میرسد.
آیا ممکن است آیتالله خامنهای بهطور ناگهانی با توافق مخالفت کند؟
اگر بر اثر تحولاتی در آمریکا اصل توافق زیر سؤال برود (که بعید است) این امکان وجود دارد که ایران پیشدستی کند و توافق را بر هم بزند.
اما، حقیقت این است که تا اینجا، موضعگیری و مخالفت شدید اسرائیل و حامیان آن در کنگره آمریکا کمک قابلتوجهی به متقاعد کردن رهبری ایران نموده که توافق موجود در جهت منافع جمهوری اسلامی است.
بین علماء دین اصل کاربردی وجود دارد که میگوید "تعرف الاشیاء باضدادها". یعنی اشیاء از طریق ضدشان شناخته میشوند. به عبارت دیگر اگر اسرائیل و حمایتکنندگان آن مخالف این توافقنامه هستند با استناد به این اصل میتوان نتیجه گرفت که توافق به نفع جمهوری اسلامی است.
دو روز پیش از این سخنرانی، مقالهای به قلم حسین شریعتمداری با عنوان "تنها گزینه پیش روی" در روزنامه کیهان منتشر شده بود. آقای شریعتمداری در آن مقاله نوشته بود: "حضرت آقا از نارسایی و عواقب فاجعهآفرین توافق یاد شده اطلاع کامل دارند و با جرئت میتوان گفت که ایشان به هیچوجه از متن تهیه شده راضی نیستند."
به نظر بسیاری از ناظران، حسین شریعتمداری تنها یک شخصیت تندرو عادی نیست. او به عنوان نماینده رهبر ایران در کیهان انجام وظیفه میکند و لذا وی را سخنگوی غیررسمی آقای خامنهای میدانند.
عدم تکذیب ادعای کیهان توسط دفتر رهبری و اینکه آیتالله خامنهای در سخنرانی خود گفت که سرنوشت توافق نامعلوم است و "هنوز نه در ایران و نه در آمریکا تکلیفش و رد یا قبول شدنش معلوم نیست"، باعث بروز این گمانهزنی شد که سناریوی از هم پاشیدن توافقنامه از سوی ایران آغاز شده است.
ابهام به مثابه تاکتیک
واقعیت این است که در این مورد خاص، یعنی توافق هستهای که از حساسیت بسیار بالایی در جدال بین دو اردوگاه میانهروها و تندروها برخوردار است، منطقیترین موضعی که رهبر ایران میتواند اتخاذ کند، قرار گرفتن در سایه ابهام است. به این دلیل که رهبر ایران موافق توافق انجام شده است، اما بیم آن دارد که با اعلام حمایت علنی از توافق به دست آمده، پایگاه اصلی خود، یعنی محافظهکاران را که علیه توافق موضعی شدید گرفتهاند، دچار یاس و سرخوردگی کند.
اگر آقای خامنهای مخالف توافقنامه بود، نه اجازه امضای آن را به دولت ایران میداد، نه از تیم مذاکرهکننده تمجید و ستایش میکرد و نه از شخص حسن روحانی کتباً "تقدیر و تشکر" میکرد، در حالی که علیاکبر ناطق نوری، رئیس بازرسی دفتر ایشان، یکبار گفته بود که وزارت امور خارجه "سیر تا پیاز مذاکرات" را با رهبر ایران در میان میگذاشته است.
عراقچی، معاون وزیر امور خارجه و عضو ارشد تیم مذاکرهکننده، در سخنانی که روز ۱۱ مرداد بر روی سایت واحد مرکزی خبر ظاهر و سپس حذف گردید، گفته بود: "مگر میشود ایشان در مهمترین موضوع کشور که خطوط قرمز را مشخص کردند کوتاه بیایند؟ حتماً برخورد میکردند."
یک ایراد هم به این برداشت که حسین شریعتمداری سخنگوی غیررسمی رهبر ایران است وارد است. واقعیت این است که ناظران، به خصوص در غرب، بیش از حد به او وزن میدهند. در حالی که حتی در "مسائل بنیادی"، آقای خامنهای نظر وی را نقض کرده است.
بهطور مثال شریعتمداری مذاکره با آمریکا را خط قرمز انقلاب میدانست و هنوز هم میداند. وی معتقد است که "مذاکره با آمریکا دست دادن با شیطان و رقصیدن با گرگهاست". از نظر او "مقاومت جمهوری اسلامی ایران در برابر زورگوییهای آمریکا موجب شد تا ایران به پرچمدار مبارزه با نظام سلطه جهانی تبدیل شود و به عنوان یک الگوی موفق و کارآمد پیش روی نهضتهای آزادیخواه و استقلالطلب اسلامی قرار گیرد تا جایی که این نهضتها ریشه خود را بر آمده از انقلاب اسلامی میدانند."
وی معتقد است که "آمریکاییها قصد دارند از طریق مذاکره با ایران این الگو را بشکنند به این معنا که... قصد دارند... به نهضتهای جهان اسلام القا کنند که اگر جمهوری اسلامی ایران خواستگاه عقبه استراتژیک و ایدئولوژیک شماست، این ریشه و عقبه هم نهایتاً چارهای جز نشستن در کنار آمریکا و مذاکره با آمریکا ندیده است".
اما چنانکه دیدیم، آیتالله خامنهای با طرح تئوری "نرمش قهرمانانه" و سپس عملی شدن مذاکرات طولانی بین جمهوری اسلامی و آمریکا، در بالاترین سطوح دیپلماتیک، عملاً بر نظر حسین شریعتمداری که سالها با شدت از آن دفاع کرده بود خط بطلان کشید.
اما اینکه چرا آیتالله خامنهای هر بار، در کنار طرح مسئله هستهای، حمله نسبتاً شدیدی را نیز متوجه آمریکا و اسرائیل میکند میتواند یک دلیل عمده داشته باشد.
هدف، رساندن این پیام است که ایران این توافقنامه را "از موضع ضعف" نپذیرفته است. این پیام میتواند دو گروه را هدف قرار دهد.
یکی تندروها و حامیان اسرائیل در کنگره آمریکا که اوباما را زیر ضرب انتقاد گرفتهاند که با وارد آوردن فشار بیشتر بر ایران میتوان امتیازهای بیشتری گرفت. نظر این است که این تلقی که ایران در حال استیصال است و هر شرطی را قبول میکند باطل شود.
دیگری، بخش رادیکال حکومت ایران که هیمنه انقلاب و مشخصه ضد استکباری آن را بر اثر مذاکره و رسیدن به سازش با آمریکا در خطر میبینند. آقای خامنهای هم بر اثر قرابت فکری (هر چند که صد در صد همنظر با آنها نیست، از جمله چنانکه پیشتر در مورد مذاکره با آمریکا دیدیم) و هم به دلیل اینکه این گروه حامیان اصلی انقلاب و حکومت اسلامی را تشکیل میدهند، در تصمیمگیری و موضعگیریها بهطور جدی خواستهها و دیدگاههای آنان را در نظر میگیرد.
اما رهبر ایران در سخنرانی ۲۶ مرداد به موضوع دیگری هم اشاره کرد که بعد از توافق هسته ای مایه نگرانی محافظهکاران است و آن باز شدن باب مراوده و رابطه با آمریکاست.
محافظهکاران بیم آن دارند که آمریکا به نحوی تهاجمی، با غلبه بر رقبای خود از دیگر کشورهای صنعتی و قبضه بازار ایران، باعث سر برآوردن قشر جدیدی از تکنوکرات ها، سرمایهداران و یقهسفید های فرنگ رفته و خارج درس خوانده شود. این تحول از نگاه آنها میتواند به افزایش نفوذ آمریکا بینجامد و نهایتاً قدرت محافظهکاران را به چالش بگیرد.
از طرفی، زمزمه آمدن مکدونالد به ایران، که سمبل فرهنگ پاپ آمریکایی است، نگرانی محافظهکاران را تشدید کرد. فرهنگ آمریکایی که یکی از پایههای عمده قدرت نرم آن کشور محسوب میشود، میتواند بانفوذ خود پایههای ایدئولوژیک نظام جمهوری اسلامی را به مخاطره بیندازد. محمدی گلپایگانی، رئیس دفتر آقای خامنهای روز ۳۰ مرداد طی سخنانی گفت: "خطر امروز، خطر نفوذ است و دشمن این موضوع را با ظاهری مؤدب و مهربانانه از هر طریقی دنبال میکند و این در حالی است که در اقدامی مؤسسات اقتصادی خود از جمله مکدونالد را به عنوان ترویج فرهنگ منحط آمریکایی، برای ترویج فرهنگ خود فرستادهاند".
از اینرو آیتالله خامنهای در سخنرانی مزبور به این مطلب نیز پرداخته و گفت که آمریکاییها میخواهند از توافق هستهای "وسیلهای برای نفوذ در ایران بسازند، اما ما این راه را قاطعانه بستهایم و با همه توان بالای خود، اجازه نفوذ اقتصادی، سیاسی، فرهنگی یا حضور سیاسی در ایران را به آمریکاییها نمیدهیم".
در مورد تصویب توافقنامه، قرائن نشان میدهد که احتمالاً مجلس به این کار ورود پیدا نخواهد کرد و موضوع تنها در سطح شورای عالی امنیت ملی (با همکاری کمیسیونی از مجلس) مطرح و مورد تصویب قرار خواهد گرفت، که در آن صورت طبق اصل ۱۷۶ قانون اساسی، مصوبات شورای عالی امنیت ملی پس از تأیید رهبر ایران قابل اجراست. حتی در صورت طرح توافقنامه در مجلس، با توجه به حساسیت بالای موضوع، رد آن در مجلس نیز بعید به نظر میرسد.
آیا ممکن است آیتالله خامنهای بهطور ناگهانی با توافق مخالفت کند؟
اگر بر اثر تحولاتی در آمریکا اصل توافق زیر سؤال برود (که بعید است) این امکان وجود دارد که ایران پیشدستی کند و توافق را بر هم بزند.
اما، حقیقت این است که تا اینجا، موضعگیری و مخالفت شدید اسرائیل و حامیان آن در کنگره آمریکا کمک قابلتوجهی به متقاعد کردن رهبری ایران نموده که توافق موجود در جهت منافع جمهوری اسلامی است.
بین علماء دین اصل کاربردی وجود دارد که میگوید "تعرف الاشیاء باضدادها". یعنی اشیاء از طریق ضدشان شناخته میشوند. به عبارت دیگر اگر اسرائیل و حمایتکنندگان آن مخالف این توافقنامه هستند با استناد به این اصل میتوان نتیجه گرفت که توافق به نفع جمهوری اسلامی است.