PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : دیوان غزلیات شهریا ر



!!!SHAHIN!!!
07-12-2019, 03:57 PM
https://i.ganjoor.net/shahriar.gif
شهریار » گزیدهٔ غزلیات​







گذار آرد مه من گاهگاه از اشتباه اینجا

فدای اشتباهی کآرد او را گاهگاه اینجا



مگر ره گم کند کو را گذار افتد به ما یارب

فراوان کن گذار آن مه گم کرده راه اینجا



کله جا ماندش این جا و نیامد دیگرش از پی

نیاید فی المثل آری گرش افتد کلاه اینجا



نگویم جمله با من باش و ترک کامکاران کن

چو هم شاهی و هم درویش گاه آنجاو گاه اینجا



هوای ماه خرگاهی مکن ای کلبه درویش

نگنجد موکب کیوان شکوه پادشاه اینجا



توئی آن نوسفر سالک که هر شب شاهد توفیق

چراغت پیش پا دارد که راه اینجا و چاه اینجا



بیا کز دادخواهی آن دل نازک نرنجانم

کدورت را فرامش کرده با آئینه آه اینجا



سفر مپسند هرگز شهریار از مکتب حافظ

که سیر معنوی اینجا و کنج خانقاه اینجا

!!!SHAHIN!!!
07-12-2019, 03:57 PM
https://i.ganjoor.net/shahriar.gif
شهریار (https://ganjoor.net/shahriar/) » گزیدهٔ غزلیات (https://ganjoor.net/shahriar/gozidegh/)​







به چشمک اینهمه مژگان به هم مزن یارا

که این دو فتنه بهم می زنند دنیا را



چه شعبده است که در چشمکان آبی تو

نهفته اند شب ماهتاب دریا را



تو خود به جامه خوابی و ساقیان صبوح

به یاد چشم تو گیرند جام صهبا را



کمند زلف به دوش افکن و به صحرا زن

که چشم مانده به ره آهوان صحرا را



به شهر ما چه غزالان که باده پیمایند

چه جای عشوه غزالان بادپیما را



فریب عشق به دعوی اشگ و آه مخور

که درد و داغ بود عاشقان شیدا را



هنوز زین همه نقاش ماه و اختر نیست

شبیه سازتر از اشگ من ثریا را



اشاره غزل خواجه با غزاله تست

صبا به لطف بگو آن غزال رعنا را



به یار ما نتوان یافت شهریارا عیب

جز این قدر که فراموش می کند ما را

!!!SHAHIN!!!
07-12-2019, 04:11 PM
https://i.ganjoor.net/shahriar.gif
شهریار (https://ganjoor.net/shahriar/) » گزیدهٔ غزلیات (https://ganjoor.net/shahriar/gozidegh/)​







به چشمک اینهمه مژگان به هم مزن یارا

که این دو فتنه بهم می زنند دنیا را



چه شعبده است که در چشمکان آبی تو

نهفته اند شب ماهتاب دریا را



تو خود به جامه خوابی و ساقیان صبوح

به یاد چشم تو گیرند جام صهبا را



کمند زلف به دوش افکن و به صحرا زن

که چشم مانده به ره آهوان صحرا را



به شهر ما چه غزالان که باده پیمایند

چه جای عشوه غزالان بادپیما را



فریب عشق به دعوی اشگ و آه مخور

که درد و داغ بود عاشقان شیدا را



هنوز زین همه نقاش ماه و اختر نیست

شبیه سازتر از اشگ من ثریا را



اشاره غزل خواجه با غزاله تست

صبا به لطف بگو آن غزال رعنا را



به یار ما نتوان یافت شهریارا عیب

جز این قدر که فراموش می کند ما را

!!!SHAHIN!!!
07-12-2019, 04:12 PM
https://i.ganjoor.net/shahriar.gif
شهریار » گزیدهٔ غزلیات


علی ای همای رحمت تو چه آیتی خدا را

که به ماسوا فکندی همه سایه هما را


دل اگر خداشناسی همه در رخ علی بین

به علی شناختم من به خدا قسم خدا را


به خدا که در دو عالم اثر از فنا نماند

چو علی گرفته باشد سر چشمه بقا را


مگر ای سحاب رحمت تو بباری ارنه دوزخ

به شرار قهر سوزد همه جان ماسوا را


برو ای گدای مسکین در خانه علی زن

که نگین پادشاهی دهد از کرم گدا را


بجز از علی که گوید به پسر که قاتل من

چو اسیر تست اکنون به اسیر کن مدارا


بجز از علی که آرد پسری ابوالعجائب

که علم کند به عالم شهدای کربلا را


چو به دوست عهد بندد ز میان پاکبازان

چو علی که میتواند که بسر برد وفا را


نه خدا توانمش خواند نه بشر توانمش گفت

متحیرم چه نامم شه ملک لافتی را


بدو چشم خون فشانم هله ای نسیم رحمت

که ز کوی او غباری به من آر توتیا را


به امید آن که شاید برسد به خاک پایت

چه پیامها سپردم همه سوز دل صبا را


چو تویی قضای گردان به دعای مستمندان

که ز جان ما بگردان ره آفت قضا را


چه زنم چونای هردم ز نوای شوق او دم

که لسان غیب خوشتر بنوازد این نوا را


«همه شب در این امیدم که نسیم صبحگاهی

به پیام آشنائی بنوازد آشنا را»


ز نوای مرغ یا حق بشنو که در دل شب

غم دل به دوست گفتن چه خوشست شهریارا

!!!SHAHIN!!!
07-12-2019, 04:13 PM
غزل شمارهٔ ۳ - غزاله صبا (https://ganjoor.net/shahriar/gozidegh/sh3/)
https://i.ganjoor.net/shahriar.gif (https://ganjoor.net/shahriar/)
شهریار (https://ganjoor.net/shahriar/) » گزیدهٔ غزلیات (https://ganjoor.net/shahriar/gozidegh/)


به چشمک اینهمه مژگان به هم مزن یارا

که این دو فتنه بهم می زنند دنیا را


چه شعبده است که در چشمکان آبی تو

نهفته اند شب ماهتاب دریا را


تو خود به جامه خوابی و ساقیان صبوح

به یاد چشم تو گیرند جام صهبا را


کمند زلف به دوش افکن و به صحرا زن

که چشم مانده به ره آهوان صحرا را


به شهر ما چه غزالان که باده پیمایند

چه جای عشوه غزالان بادپیما را


فریب عشق به دعوی اشگ و آه مخور

که درد و داغ بود عاشقان شیدا را


هنوز زین همه نقاش ماه و اختر نیست

شبیه سازتر از اشگ من ثریا را


اشاره غزل خواجه با غزاله تست

صبا به لطف بگو آن غزال رعنا را


به یار ما نتوان یافت شهریارا عیب

جز این قدر که فراموش می کند ما را

!!!SHAHIN!!!
07-12-2019, 04:14 PM
غزل شمارهٔ ۴ - هفتاد سالگی (https://ganjoor.net/shahriar/gozidegh/sh4/)

https://i.ganjoor.net/shahriar.gif (https://ganjoor.net/shahriar/)
شهریار (https://ganjoor.net/shahriar/) » گزیدهٔ غزلیات (https://ganjoor.net/shahriar/gozidegh/)


سنین عمر به هفتاد میرسد ما را

خدای من که به فریاد میرسد ما را


گرفتم آنکه جهانی به یاد ما بودند

دگر چه فایده از یاد میرسد ما را


حدیث قصه سهراب و نوشداروی او

فسانه نیست کز اجداد میرسد ما را


اگر که دجله پر از قایق نجات شود

پس از خرابی بغداد میرسد ما را


به چاه گور دگر منعکس شود فریاد

چه جای داد که بیداد میرسد ما را


تو شهریار علی گو که در کشاکش حشر

علی و آل به امداد میرسد ما را

!!!SHAHIN!!!
07-12-2019, 04:14 PM
غزل شمارهٔ ۵ - ارباب زمستان (https://ganjoor.net/shahriar/gozidegh/sh5/)

https://i.ganjoor.net/shahriar.gif (https://ganjoor.net/shahriar/)
شهریار (https://ganjoor.net/shahriar/) » گزیدهٔ غزلیات (https://ganjoor.net/shahriar/gozidegh/)


زمستان پوستین افزود بر تن کدخدایان را

ولیکن پوست خواهد کند ما یک لا قبایان را


ره ماتم سرای ما ندانم از که می پرسد

زمستانی که نشناسد در دولت سرایان را


به دوش از برف بالاپوش خز ارباب می آید

که لرزاند تن عریان بی برگ و نوایان را


به کاخ ظلم باران هم که آید سر فرود آرد

ولیکن خانه بر سر کوفتن داند گدایان را


طبیب بی مروت کی به بالین فقیر آید

که کس در بند درمان نیست درد بی دوایان را


به تلخی جان سپردن در صفای اشک خود بهتر

که حاجت بردن ای آزاده مرد این بی صفایان را


به هر کس مشکلی بردیم و از کس مشکلی نگشود

کجا بستند یا رب دست آن مشکل گشایان را


نقاب آشنا بستند کز بیگانگان رستیم

چو بازی ختم شد بیگانه دیدیم آشنایان را


به هر فرمان آتش عالمی در خاک و خون غلطید

خدا ویران گذارد کاخ این فرمانروایان را


به کام محتکر روزی مردم دیدم وگفتم

که روزی سفره خواهدشد شکم این اژدهایان را


به عزت چون نبخشیدی به ذلت می ستانندت

چرا عاقل نیندیشد هم از آغاز پایان را


حریفی با تمسخر گفت زاری شهریارا بس

که میگیرند در شهر و دیار ما گدایان را

!!!SHAHIN!!!
07-12-2019, 04:15 PM
غزل شمارهٔ ۶ - داغ لاله (https://ganjoor.net/shahriar/gozidegh/sh6/)
https://i.ganjoor.net/shahriar.gif (https://ganjoor.net/shahriar/)
شهریار (https://ganjoor.net/shahriar/) » گزیدهٔ غزلیات (https://ganjoor.net/shahriar/gozidegh/)


بیداد رفت لاله بر باد رفته را

یا رب خزان چه بود بهار شکفته را


هر لاله ای که از دل این خاکدان دمید

نو کرد داغ ماتم یاران رفته را


جز در صفای اشک دلم وا نمی شود

باران به دامن است هوای گرفته را


وای ای مه دو هفته چه جای محاق بود

آخر محاق نیست که ماه دو هفته را


برخیز لاله بند گلوبند خود بتاب

آورده ام به دیده گهرهای سفته را


ای کاش ناله های چو من بلبلی حزین

بیدار کردی آن گل در خاک خفته را


گر سوزد استخوان جوانان شگفت نیست

تب موم سازد آهن و پولاد تفته را


یارب چها به سینه این خاکدان در است

کس نیست واقف اینهمه راز نهفته را


راه عدم نرفت کس از رهروان خاک

چون رفت خواهی اینهمه راه نرفته را


لب دوخت هر کرا که بدو راز گفت دهر

تا باز نشنود ز کس این راز گفته را


لعلی نسفت کلک در افشان شهریار

در رشته چون کشم در و لعل نسفته را

!!!SHAHIN!!!
07-12-2019, 04:15 PM
غزل شمارهٔ ۷ - طور تجلی







https://i.ganjoor.net/shahriar.gif
شهریار » گزیدهٔ غزلیات

شب به هم درشکند زلف چلیپائی را

صبحدم سردهد انفاس مسیحائی را


گر از آن طور تجلی به چراغی برسی

موسی دل طلب و سینه سینائی را


گر به آئینه سیماب سحر رشک بری

اشک سیمین طلبی آینه سیمائی را


رنگ رؤیا زده ام بر افق دیده و دل

تا تماشا کنم آن شاهد رؤیائی را


از نسیم سحر آموختم و شعله شمع

رسم شوریدگی و شیوه شیدائی را


جان چه باشد که به بازار تو آرد عاشق

قیمت ارزان نکنی گوهر زیبائی را


طوطیم گوئی از آن قند لب آموخت سخن

که به دل آب کند شکر گویائی را


دل به هجران تو عمریست شکیباست ولی

بار پیری شکند پشت شکیبائی را


شب به مهتاب رخت بلبل و پروانه وگل

شمع بزم چمنند انجمن آرائی را


صبح سرمی کشد از پشت درختان خورشید

تا تماشا کند این بزم تماشائی را


جمع کن لشکر توفیق که تسخیر کنی

شهریارا قرق عزلت و تنهائی را

!!!SHAHIN!!!
07-12-2019, 04:35 PM
غزل شمارهٔ ۸ - در راه زندگانی
https://i.ganjoor.net/shahriar.gif
شهریار » گزیدهٔ غزلیات


جوانی شمع ره کردم که جویم زندگانی را

نجستم زندگانی را و گم کردم جوانی را


کنون با بار پیری آرزومندم که برگردم

به دنبال جوانی کوره راه زندگانی را


به یاد یار دیرین کاروان گم کرده رامانم

که شب در خواب بیند همرهان کاروانی را


بهاری بود و ما را هم شبابی و شکر خوابی

چه غفلت داشتیم ای گل شبیخون جوانی را


چه بیداری تلخی بود از خواب خوش مستی

که در کامم به زهرآلود شهد شادمانی را


سخن با من نمی گوئی الا ای همزبان دل

خدایا با که گویم شکوه بی همزبانی را


نسیم زلف جانان کو که چون برگ خزان دیده

به پای سرو خود دارم هوای جانفشانی را


به چشم آسمانی گردشی داری بلای جان

خدا را بر مگردان این بلای آسمانی را


نمیری شهریار از شعر شیرین روان گفتن

که از آب بقا جویند عمر جاودانی را

!!!SHAHIN!!!
07-12-2019, 04:35 PM
غزل شمارهٔ ۹ - حالا چرا

https://i.ganjoor.net/shahriar.gif
شهریار » گزیدهٔ غزلیات


آمدی جانم به قربانت ولی حالا چرا

بی وفا حالا که من افتاده ام از پا چرا


نوشداروئی و بعد از مرگ سهراب آمدی

سنگدل این زودتر می خواستی حالا چرا


عمر ما را مهلت امروز و فردای تو نیست

من که یک امروز مهمان توام فردا چرا


نازنینا ما به ناز تو جوانی داده ایم

دیگر اکنون با جوانان نازکن با ما چرا


وه که با این عمرهای کوته بی اعتبار

این همه غافل شدن از چون منی شیدا چرا


شور فرهادم به پرسش سر به زیر افکنده بود

ای لب شیرین جواب تلخ سربالا چرا


ای شب هجران که یک دم در تو چشم من نخفت

اینقدر با بخت خواب آلود من لالا چرا


آسمان چون جمع مشتاقان پریشان می کند

در شگفتم من نمی پاشد ز هم دنیا چرا


در خزان هجر گل ای بلبل طبع حزین

خامشی شرط وفاداری بود غوغا چرا


شهریارا بی حبیب خود نمی کردی سفر

این سفر راه قیامت میروی تنها چرا

!!!SHAHIN!!!
07-12-2019, 04:36 PM
غزل شمارهٔ ۱۰ - ناکامیها

https://i.ganjoor.net/shahriar.gif
شهریار » گزیدهٔ غزلیات


زندگی شد من و یک سلسله ناکامیها

مستم از ساغر خون جگر آشامیها


بسکه با شاهد ناکامیم الفتها رفت

شادکامم دگر از الفت ناکامیها


بخت برگشته ما خیره سری آغازید

تا چه بازد دگرم تیره سرانجامیها


دیرجوشی تو در بوته هجرانم سوخت

ساختم این همه تا وارهم از خامیها


تا که نامی شدم از نام نبردم سودی

گر نمردم من و این گوشه گمنامیها


نشود رام سر زلف دل آرامم دل

ای دل از کف ندهی دامن آرامیها


باده پیمودن و راز از خط ساقی خواندن

خرم از عیش نشابورم و خیامیها


شهریارا ورق از اشک ندامت میشوی

تا که نامت نبرد در افق نامیها

!!!SHAHIN!!!
07-12-2019, 04:36 PM
غزل شمارهٔ ۱۱ - دریاچه اشک
https://i.ganjoor.net/shahriar.gif
شهریار » گزیدهٔ غزلیات


طبعم از لعل تو آموخت در افشانیها

ای رخت چشمه خورشید درخشانیها


سرو من صبح بهار است به طرف چمن آی

تا نسیمت بنوازد به گل افشانیها


گر بدین جلوه به دریاچه اشگم تابی

چشم خورشید شود خیره ز رخشانیها


دیده در ساق چو گلبرگ تو لغزد که ندید

مخمل اینگونه به کاشانه کاشانیها


دارم از زلف تو اسباب پریشانی جمع

ای سر زلف تو مجموع پریشانیها


رام دیوانه شدن آمده درشان پری

تو به جز رم نشناسی ز پریشانیها


شهریارا به درش خاک نشین افلاکند

وین کواکب همه داغند به پیشانیها

!!!SHAHIN!!!
07-12-2019, 04:37 PM
غزل شمارهٔ ۱۲ - آشیان عنقا

https://i.ganjoor.net/shahriar.gif
شهریار » گزیدهٔ غزلیات


زین همرهان همراز من تنها توئی تنها بیا

باشد که در کام صدف گوهر شوی یکتا بیا


یارب که از دریا دلی خود گوهر یکتا شوی

ای اشک چشم آسمان در دامن دریا بیا


ما ره به کوی عافیت دانیم و منزلگاه انس

ای در تکاپوی طلب گم کرده ره با ما بیا


ای ماه کنعانی ترا یاران به چاه افکنده اند

در رشته پیوند ما چنگی زن و بالا بیا


مفتون خویشم کردی از حالی که آن شب داشتی

بار دگر آن حال را کردی اگر پیدا بیا


شرط هواداری ما شیدائی و شوریدگیست

گر یار ما خواهی شدن شوریده و شیدا بیا


در کار ما پروائی از طعن بداندیشان مکن

پروانه گو در محفل این شمع بی پروا بیا


کنجی است ما را فارغ از شور و شر دنیای دون

اینجا چو فارغ گشتی از شور و شر دنیا بیا


گر شهریاری خواهی و اقلیم جان از خاکیان

چون قاف دامن باز چین زیر پر عنقا بیا

!!!SHAHIN!!!
07-12-2019, 04:37 PM
غزل شمارهٔ ۱۳ - سوز و ساز
https://i.ganjoor.net/shahriar.gif
شهریار » گزیدهٔ غزلیات


باز کن نغمه جانسوزی از آن ساز امشب

تا کنی عقده اشک از دل من باز امشب


ساز در دست تو سوز دل من می گوید

من هم از دست تو دارم گله چون ساز امشب


مرغ دل در قفس سینه من می نالد

بلبل ساز ترا دیده هم آواز امشب


زیر هر پرده ساز تو هزاران راز است

بیم آنست که از پرده فتد راز امشب


گرد شمع رخت ای شوخ من سوخته جان

پر چو پروانه کنم باز به پرواز امشب


گلبن نازی و در پای تو با دست نیاز

می کنم دامن مقصود پر از ناز امشب


کرد شوق چمن وصل تو ای مایه ناز

بلبل طبع مرا قافیه پرداز امشب


شهریار آمده با کوکبه گوهر اشک

به گدائی تو ای شاهد طناز امشب

!!!SHAHIN!!!
07-12-2019, 04:38 PM
غزل شمارهٔ ۱۴ - ساز حبیب (https://ganjoor.net/shahriar/gozidegh/sh14/)

https://i.ganjoor.net/shahriar.gif (https://ganjoor.net/shahriar/)
شهریار (https://ganjoor.net/shahriar/) » گزیدهٔ غزلیات (https://ganjoor.net/shahriar/gozidegh/)


صدای سوز دل شهریار و ساز حبیب

چه دولتی است به زندانیان خاک نصیب


به هم رسیده در این خاکدان ترانه و شعر

چو در ولایت غربت دو همزبان غریب


روان دهد به سر انگشت دلنواز به ساز

که نبض مرده جهد چون مسیح بود طبیب


صفای باغچه قلهک است و از توچال

نسیم همره بوی قرنفل آید و طیب


به گرد آیه توحید گل صحیفه باغ

ز سبزه چون خط زنگار شاهدان تذهیب


دو شاهدند بهشتی بسوی ما نگران

به لعل و گونه گلگون بهشت لاله و سیب


چو دو فرشته الهام شعر و موسیقی

روان ما شود از هر نگاهشان تهذیب


مگر فروشده از بارگاه یزدانند

که بزم ما مرسادش ز اهرمن آسیب


صفای مجلس انس است شهریارا باش

که تا حبیب به ما ننگرد به چشم رقیب

!!!SHAHIN!!!
07-12-2019, 04:38 PM
غزل شمارهٔ ۱۵ - نقش حقایق (https://ganjoor.net/shahriar/gozidegh/sh15/)

https://i.ganjoor.net/shahriar.gif (https://ganjoor.net/shahriar/)
شهریار (https://ganjoor.net/shahriar/) » گزیدهٔ غزلیات (https://ganjoor.net/shahriar/gozidegh/)


ای چشم خمارین که کشد سرمه خوابت

وی جام بلورین که خورد باده نابت


خواهم همه شب خلق به نالیدن شبگیر

از خواب برآرم که نبینند به خوابت


ای شمع که با شعله دل غرقه به اشگی

یارب توچه آتش که بشویند به آبت


ای کاخ همایون که در اقلیم عقابی

یارب نفتد ولوله وای غرابت


در پیچ و خم و تابم از آن زلف خدا را

ای زلف که داد اینهمه پیچ و خم و تابت


عکسی به خلایق فکن ای نقش حقایق

تا چند بخوانیم به اوراق کتابت


ای پیر خرابات چه افتاده که دیریست

در کنج خرابات نبینند خرابت


دیدی که چه غافل گذرد قافله عمر

بگذاشت به شب خوابت و بگذشت شبابت


آهسته که اشگی به وداعت بفشانیم

ای عمر که سیلت ببرد چیست شتابت


ای مطرب عشاق که در کون و مکان نیست

شوری به جز از غلغله چنگ و ربابت


در دیر و حرم زخمه سنتور عبادت

حاجی به حجازت زد و راهب به رهابت


ای آه پر افشان به سوی عرش الهی

خواهم که به گردی نرسد تیر شهابت


شهریست بهم یار و من یک تنه تنها

ای دل به تو باکی نه که پاکست حسابت

!!!SHAHIN!!!
07-12-2019, 04:39 PM
غزل شمارهٔ ۱۶ - مرغ زخمی

https://i.ganjoor.net/shahriar.gif
شهریار » گزیدهٔ غزلیات


ای جگر گوشه کیست دمسازت

با جگر حرف میزند سازت


تارو پودم در اهتزاز آرد

سیم ساز ترانه پردازت


حیف نای فرشتگانم نیست

تا کنم ساز دل هم آوازت


وای ازین مرغ عاشق زخمی

که بنالد به زخمه سازت


چون من ای مرغ عالم ملکوت

کی شکسته است بال پروازت


شور فرهاد و عشوه شیرین

زنده کردی به شور و شهنازت


نازنینا نیازمند توام

عمر اگر بود می کشم نازت


سوز و سازت به اشک من ماند

که کشد پرده از رخ رازت


گاهی از لطف سرفرازم کن

شکر سرو قد سرافرازت


شهریار این نه شعر حافظ بود

که به سرزد هوای شیرازت

!!!SHAHIN!!!
07-12-2019, 04:40 PM
غزل شمارهٔ ۱۷ - دل درویش نوازت

https://i.ganjoor.net/shahriar.gif
شهریار » گزیدهٔ غزلیات


ای چشم خمارین تو و افسانه نازت

وی زلف کمندین من و شبهای درازت


شبها منم و چشمک محزون ثریا

با اشک غم و زمزمه راز و نیازت


بازآمدی ای شمع که با جمع نسازی

بنشین و به پروانه بده سوز و گدازت


گنجینه رازی است به هر مویت و زان موی

هر چنبره ماری است به گنجینه رازت


در خویش زنیم آتش و خلقی به سرآریم

باشد که ببینیم بدین شعبده بازت


صد دشت و دمن صاف و تراز آمد و یک بار

ای جاده انصاف ندیدیم ترازت


شهری به تو یار است و غریب این همه محروم

ای شاه به نازم دل درویش نوازت

!!!SHAHIN!!!
07-12-2019, 04:43 PM
غزل شمارهٔ ۱۸ - خودپرستی خداپرستی



https://i.ganjoor.net/shahriar.gif
شهریار » گزیدهٔ غزلیات

تا چشم دل به طلعت آن ماه منظر است

طالع مگو که چشمه خورشید خاورست


کافر نه ایم و بر سرمان شور عاشقی است

آنرا که شور عشق به سر نیست کافر است


بر سردر عمارت مشروطه یادگار

نقش به خون نشسته عدل مظفر است


ما آرزوی عشرت فانی نمی کنیم

ما را سریر دولت باقی مسخر است


راه خداپرستی ازین دلشکستگی است

اقلیم خود پرستی از آن راه دیگر است


یک شعر عاقلی و دگر شعر عاشقی است

سعدی یکی سخنور و حافظ قلندر است


بگذار شهریار به گردون زند سریر

کز خاک پای خواجه شیرازش افسر است

!!!SHAHIN!!!
07-12-2019, 04:44 PM
غزل شمارهٔ ۱۹ - دیدار آشنا





https://i.ganjoor.net/shahriar.gif
شهریار » گزیدهٔ غزلیات

ماهم که هاله ای به رخ از دود آهش است

دائم گرفته چون دل من روی ماهش است


دیگر نگاه وصف بهاری نمی کند

شرح خزان دل به زبان نگاهش است


دیدم نهان فرشته شرم و عفاف او

آورده سر به گوش من و عذرخواهش است


بگریخته است از لب لعلش شکفتگی

دائم گرفتگی است که بر روی ماهش است


افتد گذار او به من از دور و گاهگاه

خواب خوشم همین گذر گاه گاهش است


هر چند اشتباه از او نیست لیکن او

با من هنوز هم خجل از اشتباهش است


اکنون گلی است زرد ولی از وفا هنوز

هر سرخ گل که در چمن آید گیاهش است


این برگهای زرد چمن نامه های اوست

وین بادهای سرد خزان پیک راهش است


در گوشه های غم که کند خلوتی به دل

یاد من و ترانه من تکیه گاهش است


من دلبخواه خویش نجستم ولی خدا

با هر کس آن دهد که به جان دلبخواهش است


در شهر ما گناه بود عشق و شهریار

زندانی ابد به سزای گناهش است

!!!SHAHIN!!!
07-12-2019, 04:44 PM
غزل شمارهٔ ۲۰ - بر سر خاک ایرج




https://i.ganjoor.net/shahriar.gif
شهریار » گزیدهٔ غزلیات

ایرجا سر بدرآور که امیر آمده است

چه امیری که به عشق تو اسیر آمده است


چون فرستاده سیمرغ به سهراب دلیر

نوشداروست ولی حیف که دیر آمده است


گوئی از چشم نظرباز تو بی پروانیست

چون غزالی به سر کشته شیر آمده است


خیز غوغای بهارست که پروانه شویم

غنچه شوخ پر از شکر و شیر آمده است


روح من نیز به دنبال تو گیرد پرواز

دگر از صحبت این دلشده سیر آمده است


سر برآور ز دل خاک و ببین نسل جوان

که مریدانه به پابوسی پیر آمده است


دیر اگر آمده شیر آمده عذرش بپذیر

که دل از چشم سیه عذرپذیر آمده است


گنه از دور زمان است که از چنبر او

آدمی را نه گریز و نه گزیر آمده است


گوش کن ناله این نی که چو لالای نسیم

اشکریزان به نوای بم و زیر آمده است


طبع من بلبل گلزار صفا بود و صفی

که چو مرغان بهشتی به صفیر آمده است


مکتب عشق به شاگرد قدیمت بسپار

شهریاری که درین شیوه شهیر آمده است

!!!SHAHIN!!!
07-12-2019, 04:45 PM
غزل شمارهٔ ۲۱ - یکشب با قمر




https://i.ganjoor.net/shahriar.gif
شهریار » گزیدهٔ غزلیات

از کوری چشم فلک امشب قمر اینجاست

آری قمر امشب به خدا تا سحر اینجاست


آهسته به گوش فلک از بنده بگوئید

چشمت ندود این همه یک شب قمر اینجاست


آری قمر آن قمری خوشخوان طبیعت

آن نغمه سرا بلبل باغ هنر اینجاست


شمعی که به سویش من جانسوخته از شوق

پروانه صفت باز کنم بال و پر اینجاست


تنها نه من از شوق سر از پا نشناسم

یک دسته چو من عاشق بی پا و سر اینجاست


هر ناله که داری بکن ای عاشق شیدا

جائی که کند ناله عاشق اثر اینجاست


مهمان عزیزی که پی دیدن رویش

همسایه همه سرکشد از بام و در اینجاست


ساز خوش و آواز خوش و باده دلکش

آی بیخبر آخر چه نشستی خبر اینجاست


ای عاشق روی قمر ای ایرج ناکام

برخیز که باز آن بت بیداد گر اینجاست


آن زلف که چون هاله به رخسار قمر بود

بازآمده چون فتنه دور قمر اینجاست


ای کاش سحر ناید و خورشید نزاید

کامشب قمر این جا قمر این جا قمر اینجاست

!!!SHAHIN!!!
07-12-2019, 04:45 PM
غزل شمارهٔ ۲۲ - همت ای پیر




https://i.ganjoor.net/shahriar.gif
شهریار » گزیدهٔ غزلیات

پاشو ای مست که دنیا همه دیوانه تست

همه آفاق پر از نعره مستانه تست


در دکان همه باده فروشان تخته است

آن که باز است همیشه در میخانه تست


دست مشاطه طبع تو بنازم که هنوز

زیور زلف عروسان سخن شانه تست


ای زیارتگه رندان قلندر برخیز

توشه من همه در گوشه انبانه تست


همت ای پیر که کشکول گدائی در کف

رندم و حاجتم آن همت رندانه تست


ای کلید در گنجینه اسرار ازل

عقل دیوانه گنجی که به ویرانه تست


شمع من دور تو گردم به کاخ شب وصل

هر که توفیق پری یافته پروانه تست


همه غواص ادب بودم و هر جا صدفیست

همه بازش دهن از حیرت دردانه تست


زهره گو تا دم صبح ابد افسون بدمد

چشمک نرگس مخمور به افسانه تست


ای گدای سرخوانت همه شاهان جهان

شهریار آمده دربان در خانه تست

!!!SHAHIN!!!
07-12-2019, 04:47 PM
غزل شمارهٔ ۲۳ - زکات زندگی



https://i.ganjoor.net/shahriar.gif
شهریار » گزیدهٔ غزلیات

شب همه بی تو کار من شکوه به ماه کردنست

روز ستاره تا سحر تیره به آه کردنست


متن خبر که یک قلم بی تو سیاه شد جهان

حاشیه رفتنم دگر نامه سیاه کردنست


چون تو نه در مقابلی عکس تو پیش رونهیم

اینهم از آب و آینه خواهش ماه کردنست


نو گل نازنین من تا تو نگاه می کنی

لطف بهار عارفان در تو نگاه کردنست


ماه عباد تست و من با لب روزه دار ازین

قول و غزل نوشتنم بیم گناه کردنست


لیک چراغ ذوق هم این همه کشته داشتن

چشمه به گل گرفتن و ماه به چاه کردنست


غفلت کائنات را جنبش سایه ها همه

سجده به کاخ کبریا خواه نخواه کردنست


از غم خود بپرس کو با دل ما چه می کند

این هم اگر چه شکوه شحنه به شاه کردنست


عهد تو سایه و صبا گو بشکن که راه من

رو به حریم کعبه لطف اله کردنست


گاه به گاه پرسشی کن که زکات زندگی

پرسش حال دوستان گاه به گاه کردنست


بوسه تو به کام من کوه نورد تشنه را

کوزه آب زندگی توشه راه کردنست


خود برسان به شهریار ای که در این محیط غم

بی تو نفس کشیدنم عمر تباه کردنست

!!!SHAHIN!!!
07-12-2019, 04:47 PM
غزل شمارهٔ ۲۴ - سپاه من




https://i.ganjoor.net/shahriar.gif
شهریار » گزیدهٔ غزلیات

منم که شعر و تغزل پناهگاه من است

چنانکه قول و غزل نیز در پناه من است


صفای گلشن دلها به ابر و باران نیست

که این وظیفه محول به اشک و آه من است


صلای صبح تو دادم به نالهٔ شبگیر

چه روزها که سپید از شب سیاه من است


به عالمی که در او دشمنی به جان بخرند

عجب مدار اگر عاشقی گناه من است


اگر نمانده کس از دوستان من بر جا

وفای عهد مرا دشمنان گواه من است


هر آن گیاه که بر خاک ما دمیده ببوی

اگر که بوی وفا می دهد گیاه من است


کنون که رو به غروب آفتاب مهر و وفاست

هر آنکه شمع دلی برفروخت ماه من است


تو هرکه را که چپ و راست تاخت فرزین گوی

پیاده گر به خط مستقیم شاه من است


نگاه من نتواند جمال جانان جست

جمال اوست که جوینده نگاه من است


من از تو هیچ نخواهم جز آنچه بپسندی

که دلپسند تو ای دوست دل بخواه من است


چه جای ناله گر آغوشم از سه تار تهی است

که نغمه قلمم شور و چارگاه من است


خطوط دفتر من سیم ساز را ماند

قلم معاینه مضراب سر به راه من است


کلاه فقر بسی هست در جهان لیکن

نگین تاج شهان در پر کلاه من است


شکستن صف من کار بی صفایان نیست

که “شهریارم” و صاحبدلان سپاه من است

!!!SHAHIN!!!
07-12-2019, 04:49 PM
غزل شمارهٔ ۲۵ - چراغ هدایت




https://i.ganjoor.net/shahriar.gif
شهریار » گزیدهٔ غزلیات

کنون که فتنه فرا رفت و فرصتست ای دوست

بیا که نوبت انس است و الفتست ای دوست


دلم به حال گل و سرو و لاله می سوزد

ز بسکه باغ طبیعت پرآفتست ای دوست


مگر تاسفی از رفتگان نخواهی داشت

بیا که صحبت یاران غنیمتست ای دوست


عزیز دار محبت که خارزار جهان

گرش گلی است همانا محبتست ای دوست


به کام دشمن دون دست دوستان بستن

به دوستی که نه شرط مروتست ای دوست


فلک همیشه به کام یکی نمیگردد

که آسیای طبیعت به نوبتست ای دوست


بیا که پرده پاییز خاطرات انگیز

گشوده اند و عجب لوح عبرتست ای دوست


مآل کار جهان و جهانیان خواهی

بیا ببین که خزان طبیعتست ای دوست


گرت به صحبت من روی رغبتی باشد

بیا که با تو مرا حق صحبت است ای دوست


به چشم باز توان شب شناخت راه از چاه

که شهریار چراغ هدایت است ای دوست

!!!SHAHIN!!!
07-12-2019, 04:50 PM
غزل شمارهٔ ۲۶ - کاروان بی‌خبر





https://i.ganjoor.net/shahriar.gif
شهریار » گزیدهٔ غزلیات

کاروان آمد و دلخواه به همراهش نیست

با دل این قصه نگویم که به دلخواهش نیست


کاروان آمد و از یوسف من نیست خبر

این چه راهیست که بیرون شدن از چاهش نیست


ماه من نیست در این قافله راهش ندهید

کاروان بار نبندد شب اگر ماهش نیست


ما هم از آه دل سوختگان بی خبر است

مگر آئینه شوق و دل آگاهش نیست


تخت سلطان هنر بر افق چشم و دل است

خسرو خاوری این خیمه و خرگاهش نیست


خواهم اندر عقبش رفت و بیاران عزیز

باری این مژده که چاهی بسر راهش نیست


شهریارا عقب قافله کوی امید

گو کسی رو که چو من طالع گمراهش نیست

!!!SHAHIN!!!
07-12-2019, 04:51 PM
غزل شمارهٔ ۲۷ - چشم انتظار




https://i.ganjoor.net/shahriar.gif
شهریار » گزیدهٔ غزلیات

ندار عشقم و با دل سر قمارم نیست

که تاب و طاقت آن مستی و خمارم نیست


دگر قمار محبت نمی برد دل من

که دست بردی از این بخت بدبیارم نیست


من اختیار نکردم پس از تو یار دگر

به غیر گریه که آن هم به اختیارم نیست


به رهگذار تو چشم انتظار خاکم و بس

که جز مزار تو چشمی در انتظارم نیست


تو میرسی به عزیزان سلام من برسان

که من هنوز بدان رهگذر گذارم نیست


چه عالمی که دلی هست و دلنوازی نه

چه زندگی که غمم هست و غمگسارم نیست


به لاله های چمن چشم بسته می گذرم

که تاب دیدن دلهای داغدارم نیست

!!!SHAHIN!!!
07-12-2019, 04:53 PM
غزل شمارهٔ ۲۸ - فریده




https://i.ganjoor.net/shahriar.gif
شهریار » گزیدهٔ غزلیات

هیچ آفریده ئی به جمال فریده نیست

این لطف و این عفاف به هیچ آفریده نیست


آن سروناز هم که به باغ ارم در است

فرد و فرید هست و لیکن فریده نیست


نرگس دریده چشم به دیدار او ولی

دیدار آفتاب به چشم دریده نیست


در بزم او که خفته فرو پلک چشمها

غیر از دل تپیده و رنگ پریده نیست


هر آهوئی به هر چمنی می چرد ولی

آن آهوئی که در چمن او چریده نیست


زلفش بریده رشته پیوند دل ولی

خود رشته ای که دل دمی از وی بریده نیست


از شهریار غیر گناه مجردی

یک نقطه سیاه دگر در جریده نیست

!!!SHAHIN!!!
07-12-2019, 04:54 PM
غزل شمارهٔ ۲۹ - انتحار تدریجی





https://i.ganjoor.net/shahriar.gif
شهریار » گزیدهٔ غزلیات

خجل شدم ز جوانی که زندگانی نیست

به زندگانی من فرصت جوانی نیست


من از دو روزه هستی به جان شدم بیزار

خدای شکر که این عمر جاودانی نیست


همه بگریه ابر سیه گشودم چشم

دراین افق که فروغی ز شادمانی نیست


به غصه بلکه به تدریج انتحار کنم

دریغ و درد که این انتحار آنی نیست


نه من به سیلی خود سرخ میکنم رخ و بس

به بزم ما رخی از باده ارغوانی نیست


ببین به جلد سگ پاسبان چه گرگانند

به جان خواجه که این شیوه شبانی نیست


ز بلبل چمن طبع شهریار افسوس

که از خزان گلشن شور نغمه خوانی نیست

!!!SHAHIN!!!
07-12-2019, 04:57 PM
غزل شمارهٔ ۳۰ - کنج فنا




https://i.ganjoor.net/shahriar.gif
شهریار » گزیدهٔ غزلیات

سری به سینه خود تا صفا توانی یافت

خلاف خواهش خود تا خدا توانی یافت


در حقایق و گنجینه ادب قفل است

کلید فتح به کنج فنا توانی یافت


به هوش باش که با عقل و حکمت محدود

کمال مطلق گیتی کجا توانی یافت


جمال معرفت از خواب جهل بیداریست

بجوی جوهر خود تا جلا توانی یافت


تحولی است که از رنجها پدید آید

نه قصه ای که به چون و چرا توانی یافت


تو حلقه بردر راز قضا ندانی زد

مگر که ره به حریم رضا توانی یافت


ز قعر چاه توان دید در ستاره و ماه

گر این فنا بپذیری بقا توانی یافت


کمال ذوق و هنر شهریار در معنی است

تو پیش و پس کن لفظی کجا توانی یافت

!!!SHAHIN!!!
07-12-2019, 04:58 PM
غزل شمارهٔ ۳۱ - چشم مست



https://i.ganjoor.net/shahriar.gif
شهریار » گزیدهٔ غزلیات

برداشت پرده شمعم و پروانه پرگرفت

بازار شوق پردگیان باز درگرفت


شمع طرب شکفت در آغوش اشک و آه

ابری به هم برآمد و ماهی به برگرفت


زین خوشترت کجا خبری در زند که دوست

سر بی خبر به ما زد و از ما خبر گرفت


بار غمی که شانه تهی کرد از او فلک

این زلف و شانه خواهدم از دوش برگرفت


یک تار موی او به دو عالم نمیدهند

با عشقش این معامله گفتیم و سرگرفت


چشمک زند ستاره صفت با نسیم صبح

شمع دلی که دامن آه سحر گرفت


چون شعر خواجه تازه و تر بود شهریار

شعر توهم که درس خود از چشم تر گرفت

!!!SHAHIN!!!
07-12-2019, 04:58 PM
غزل شمارهٔ ۳۲ - مسافر مجنون


https://i.ganjoor.net/shahriar.gif
شهریار » گزیدهٔ غزلیات

رفتم و بیشم نبود روی اقامت

وعده دیدار گو بمان به قیامت


گر تو قیامت به وعده دور نخواهی

یک نظرم جلوه کن بدان قد و قامت


بانگ اذان است و چشم مست تو بینم

در خم محراب ابروان به امامت


قصر نمازت چه ای مسافر مجنون

کعبه لیلی است قصد کن به اقامت


در همه عالم علم به عشق و جنونی

گو بشناسندت از جبین به علامت


آنچه به غفلت گذشت عمر نخواندم

عمر دگر خواهم از خدا به غرامت


پیرم و بر دوشم از ندیم جوانی

از تو چه پنهان همیشه بار ندامت


خرمن گل ها به باد رفت و به دل ها

نیش ندامت خلید و خار ملامت


شحنه شهری تو دست یاز به شمشیر

باری اگر شیر می کشی به شهامت


من به سلام و وداع کعبه و صحرا

صحیه زنانم که بارکن به سلامت


شمع دل شهریار شعله آخر

زد به سراپا که سوختن به تمامت

!!!SHAHIN!!!
07-12-2019, 05:00 PM
غزل شمارهٔ ۳۳ - اشک شوق


https://i.ganjoor.net/shahriar.gif
شهریار » گزیدهٔ غزلیات


دیر آمدی که دست ز دامن ندارمت

جان مژده داده ام که چوجان در برارمت


تا شویمت از آن گل عارض غبار راه

ابری شدم ز شوق که اشگی ببارمت


عمری دلم به سینه فشردی در انتظار

تا درکشم به سینه و در بر فشارمت


این سان که دارمت چو لئیمان نهان ز خلق

ترسم بمیرم و به رقیبان گذارمت


داغ فراق بین که طربنامه وصال

ای لاله رخ به خون جگر می نگارمت


چند است نرخ بوسه به شهر شما که من

عمری است کز دو دیده گهر می شمارمت


دستی که در فراق تو میکوفتم به سر

باور نداشتم که به گردن درآرمت


ای غم که حق صحبت دیرینه داشتی

باری چو می روی به خدا می سپارمت


روزی که رفتی از بر بالین شهریار

گفتم که ناله ای کنم و بر سر آرمت

!!!SHAHIN!!!
07-12-2019, 05:01 PM
غزل شمارهٔ ۳۴ - ملال محبت




https://i.ganjoor.net/shahriar.gif
شهریار » گزیدهٔ غزلیات

گاهی گر از ملال محبت بخوانمت

دوری چنان مکن که به شیون برانمت


چون آه من به راه کدورت مرو که اشک

پیک شفاعتی است که از پی دوانمت


تو گوهر سرشکی و دردانه صفا

مژگان فشانمت که به دامن نشانمت


سرو بلند من که به دادم نمی رسی

دستم اگر رسد به خدا می رسانمت


پیوند جان جدا شدنی نیست ماه من

تن نیستی که جان دهم و وارهانمت


ماتم سرای عشق به آتش چه می کشی

فردا به خاک سوختگان می کشانمت


تو ترک آبخورد محبت نمی کنی

اینقدر بی حقوق هم ای دل ندانمت


ای غنچه گلی که لب از خنده بسته ای

بازآ که چون صبا به دمی بشکفانمت


یک شب به رغم صبح به زندان من بتاب

تا من به رغم شمع سر و جان فشانمت


چوپان دشت عشقم و نای غزل به لب

دارم غزال چشم سیه می چرانمت


لبخند کن معاوضه با جان شهریار

تا من به شوق این دهم و آن ستانمت

!!!SHAHIN!!!
07-12-2019, 05:02 PM
غزل شمارهٔ ۳۵ - دستم به دامانت


https://i.ganjoor.net/shahriar.gif
شهریار » گزیدهٔ غزلیات


نه وصلت دیده بودم کاشکی ای گل نه هجرانت

که جانم در جوانی سوخت ای جانم به قربانت


تحمل گفتی و من هم که کردم سال ها اما

چقدر آخر تحمل بلکه یادت رفته پیمانت


چو بلبل نغمه خوانم تا تو چون گل پاکدامانی

حذر از خار دامنگیر کن دستم به دامانت


تمنای وصالم نیست عشق من مگیر از من

به دردت خو گرفتم نیستم در بند درمانت


امید خسته ام تا چند گیرد با اجل کشتی

بمیرم یا بمانم پادشاها چیست فرمانت


شبی با دل به هجران تو ای سلطان ملک دل

میان گریه می گفتم که کو ای ملک سلطانت


چه شبهایی که چون سایه خزیدم پای قصر تو

به امیدی که مهتاب رخت بینم در ایوانت


به گردنبند لعلی داشتی چون چشم من خونین

نباشد خون مظلومان؟ که می گیرد گریبانت


دل تنگم حریف درد و اندوه فراوان نیست

امان ای سنگدل از درد و اندوه فراوانت


به شعرت شهریارا بیدلان تا عشق میورزند

نسیم وصل را ماند نوید طبع دیوانت

!!!SHAHIN!!!
07-12-2019, 05:28 PM
غزل شمارهٔ ۳۵ - دستم به دامانت




https://i.ganjoor.net/shahriar.gif
شهریار » گزیدهٔ غزلیات


نه وصلت دیده بودم کاشکی ای گل نه هجرانت

که جانم در جوانی سوخت ای جانم به قربانت


تحمل گفتی و من هم که کردم سال ها اما

چقدر آخر تحمل بلکه یادت رفته پیمانت


چو بلبل نغمه خوانم تا تو چون گل پاکدامانی

حذر از خار دامنگیر کن دستم به دامانت


تمنای وصالم نیست عشق من مگیر از من

به دردت خو گرفتم نیستم در بند درمانت


امید خسته ام تا چند گیرد با اجل کشتی

بمیرم یا بمانم پادشاها چیست فرمانت


شبی با دل به هجران تو ای سلطان ملک دل

میان گریه می گفتم که کو ای ملک سلطانت


چه شبهایی که چون سایه خزیدم پای قصر تو

به امیدی که مهتاب رخت بینم در ایوانت


به گردنبند لعلی داشتی چون چشم من خونین

نباشد خون مظلومان؟ که می گیرد گریبانت


دل تنگم حریف درد و اندوه فراوان نیست

امان ای سنگدل از درد و اندوه فراوانت


به شعرت شهریارا بیدلان تا عشق میورزند

نسیم وصل را ماند نوید طبع دیوانت