PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : درد دل یه سوسک با خدا...



* asal *
08-25-2015, 02:58 PM
یک سوسک غمگین به خدا گفت : کسی دوستم ندارد .
می دانی که چه قدر سخت است ،
این که کسی دوستت نداشته باشد ؟

تو برای دوست داشتن بود که جهان را ساختی .
حتی تو هم بدون دوست داشتن …
خدا هیچ نگفت . گفت : به پاهایم نگاه کن ! ببین چقدر چندش آور است .

چشم ها را آزار می دهم . دنیا را کثیف می کنم .
آدم هایت از من می ترسند . مرا می کشند .
برای این که زشتم . زشتی جرم من است .

خدا هیچ نگفت . گفت : این دنیا فقط مال قشنگ هاست .
مال گل ها و پروانه ها . مال قاصدک ها . مال من نیست .

خدا گفت : چرا ، مال تو هم هست . خدا گفت :
دوست داشتن یک گل ، دوست داشتن یک پروانه یا قاصدک کار چندانی نیست .

اما دوست داشتن یک سوسک ، دوست داشتن
" تو " کاری دشوار است . دوست داشتن ، کاری ست آموختنی و همه کس ،
رنج آموختن را نمی برد .
ببخش ، کسی را که تو را دوست ندارد ، زیرا که هنوز مومن نیست ،
زیرا که هنوز دوست داشتن را نیاموخته ،

او ابتدای راه است . مومن دوست می دارد .
همه را دوست می دارد . زیرا همه از من است و من زیبایم ،
چشم های مومن جز زیبا نمی بیند . زشتی در چشم هاست .

در این دایره ، هر چه که هست ، نیکوست .
آن که بین آفریده های من خط کشید شیطان بود .

شیطان مسئول فاصله هاست .
حالا قشنگ کوچکم ! نزدیک تر بیا و غمگین نباش .
قشنگ کوچک نزد خدا رفت و دیگر هیچ گاه نیندیشید که نازیباست