PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : جالبه ...



* asal *
08-25-2015, 03:02 PM
یه روز پادشاهی 1مردی رو بخاطر اینکه پول نداشته مالیاتشو بده،
زندانی میکنه..زن اون مرد بیچاره در فراق شوهرش مریض میشه..
پسر اون مرد هم مجبور میشه درس و مدرسه رو ول کنه تا بتونه خرج خونه رو
دربیاره..ولی هرچی پول درمیاورده خرج دوا و درمون مادرش میکنه..
خلاصه تموم زندگیشون بهم میریزه..
سالها میگذره تا اینکه 1روز پادشاه اعلام میکنه هرکس هرچی میخواد بیاد بگه،
من بهش میدم..این پسر هم میره..به پادشاه میگه: 2تا چیز میخوام:
اول اینکه 1دکتر خوب محیا کنید تا مادرم رو درمون کنه..
دوم اینکه به من مقدار خیلی زیادی پول بدید..پادشاه میگه:
چیز دیگه ای نمیخوای؟؟؟؟پسر میگه:نه..پادشاه باز تکرار میکنه:
چیزی نمیخوای؟؟؟پسر دوباره میگه: نه پادشاه،از لطفتون ممنون..
پسر که میره،مشاور پادشاه صداش میکنه و میگه
:1سوال ازت دارم:مشکلات شما از کی شروع شد؟؟؟پسر که تازه یادش میاد،
نگاهی میکنه و میبینه پدرش از تو زندان داره نگاش میکنه و از اینکه پسر فراموشش
کرده،ناراحته و داره اشک میریزه..