* asal *
08-26-2015, 03:20 PM
از خداپرسیدم:خداوندا چرا مرا آفریدی؟
گفت :تو را آفریدم تا به کمالت برسانم..واوصاف خود را در تو زنده کنم
گفتم:کدام اوصاف ای پروردگارم؟
گفت:عشق ..محبت..صداقت..صبر و وفا..پاکی ولیاقت..دلسوزی ..بی کینه بودن ..بخشیدن..ودیگر....
گفتم:چه چیزهای زیبایی من اینها را دوست دارم
گفت:چون خود خواستم که همه آدمیان این صفات را دوست داشته باشند..
گفتم :خدایا ..اما کسانی هستند که دوستشان ندارند..
گفت:بله آنان دشمنان قسم خورده ی من هستند..
گفتم:بارالها..من جزءکدام دسته از آدمیانم؟
گفت:تو از غافلین هستی..
گفتم :خدایا غافلین گناه کارند..با این حال تو دوستشان داری؟
گفت:بله..ای عبد من..چون امید وارم که برگردند..وتا آخرین لحظه از زندگیشان رهایشان نمی کنم..
گفتم :خداوندا..چگونه برگناه غافلین صبر میکنی؟
گفت:صبر میکنم چون می دانم گناهشان از سر غفلت است..نه به خاطر دشمنی با من..
گفتم چه کسانی دشمنان قسم خورده ی توهستند؟
گفت:آنان که از سر دشمنی با من گناه میکنند.....
گفتم:دوستم داری با اینکه میدانی حضورت را نادیده میگیرم...ودر برابر عظمت کبریایی ات به گناه آلوده میشوم..؟
گفت:با اینکه در لحظه گناه کردن خشم مرا نادیده میگیری...واز عذابی که برای گناهت در وادی دیگر معین کرده ام چشم می پوشی..با این حال دوستت دارم چون میدانم کسی را جز من نداری که بعد از پشیمانی از گناه به او پناه ببری
گریه سر دادم وگفتم:پروردگاره من گناه میکنم وآن وقت تو نگران منی که بعد از پشیمانی از گناه..پناهی برای خود نداشته باشم..چه قدر تو مهربانی..
گفت :میدانی ..آن زمان که مرابه مهربانی یاد میکنی چه قدر لذت میبرم..دوستت دارم چون مرا آن لحظه که به خاطر گناهت استغفار میکنی راضی وخوشنود میسازی..
سر به سجده بردم و حرف دل را گفتم:الهی تو تنها شایسته ی معشوق بودنی ..دلم خانه توست..مرا به صراط مستقیمت هدایت کن..تا عشق های دروغین را هرگز وهرگز با عشق پاک تو معامله نکنم..
گفت :تو را آفریدم تا به کمالت برسانم..واوصاف خود را در تو زنده کنم
گفتم:کدام اوصاف ای پروردگارم؟
گفت:عشق ..محبت..صداقت..صبر و وفا..پاکی ولیاقت..دلسوزی ..بی کینه بودن ..بخشیدن..ودیگر....
گفتم:چه چیزهای زیبایی من اینها را دوست دارم
گفت:چون خود خواستم که همه آدمیان این صفات را دوست داشته باشند..
گفتم :خدایا ..اما کسانی هستند که دوستشان ندارند..
گفت:بله آنان دشمنان قسم خورده ی من هستند..
گفتم:بارالها..من جزءکدام دسته از آدمیانم؟
گفت:تو از غافلین هستی..
گفتم :خدایا غافلین گناه کارند..با این حال تو دوستشان داری؟
گفت:بله..ای عبد من..چون امید وارم که برگردند..وتا آخرین لحظه از زندگیشان رهایشان نمی کنم..
گفتم :خداوندا..چگونه برگناه غافلین صبر میکنی؟
گفت:صبر میکنم چون می دانم گناهشان از سر غفلت است..نه به خاطر دشمنی با من..
گفتم چه کسانی دشمنان قسم خورده ی توهستند؟
گفت:آنان که از سر دشمنی با من گناه میکنند.....
گفتم:دوستم داری با اینکه میدانی حضورت را نادیده میگیرم...ودر برابر عظمت کبریایی ات به گناه آلوده میشوم..؟
گفت:با اینکه در لحظه گناه کردن خشم مرا نادیده میگیری...واز عذابی که برای گناهت در وادی دیگر معین کرده ام چشم می پوشی..با این حال دوستت دارم چون میدانم کسی را جز من نداری که بعد از پشیمانی از گناه به او پناه ببری
گریه سر دادم وگفتم:پروردگاره من گناه میکنم وآن وقت تو نگران منی که بعد از پشیمانی از گناه..پناهی برای خود نداشته باشم..چه قدر تو مهربانی..
گفت :میدانی ..آن زمان که مرابه مهربانی یاد میکنی چه قدر لذت میبرم..دوستت دارم چون مرا آن لحظه که به خاطر گناهت استغفار میکنی راضی وخوشنود میسازی..
سر به سجده بردم و حرف دل را گفتم:الهی تو تنها شایسته ی معشوق بودنی ..دلم خانه توست..مرا به صراط مستقیمت هدایت کن..تا عشق های دروغین را هرگز وهرگز با عشق پاک تو معامله نکنم..