PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : دلیل ترس از بچه دار شدن چیست؟



*Ava*
08-31-2015, 09:16 AM
http://www.mihanfal.com/wp-content/uploads/2015/08/Elternzeit_Krankenversicherung.jpg

دکتر رزگار قادرپور، مشاور ازدواج و خانواده: این روزها در مراکز مشاوره شاهد مراجعه زوج‌هایی هستیم که یکی از آنها حاضر به بچه‌دار شدن نیست. جالب اینکه قبلا این خواسته بیشتر از طرف آقایان مطرح می‌شد اما امروزه خانم‌هایی نیز هستند که تمایلی به بچه‌دار شدن ندارند. حتی برخی شرط ازدواجشان را فرزنددار نشدن قرار می‌دهند. خیلی‌ها معتقدند شرایط زندگی کنونی پیچید‌ه‌ و سخت‌تر شده است اما به نظر من، به‌‌عنوان متخصص در حوزه مشاوره ازدواج و خانواده، این‌‌گونه نیست؛ زندگی سخت‌تر نشده چون امروزه امکانات و رفاه بیشتر است اما پیچیده‌تر شده، به این معنا که زندگی خانوادگی از حالت سنتی و ساده خود فاصله گرفته و پیش به سوی مدرنیته و پیچیدگی‌های ناشی از آن در حرکت است بنابراین لزوما برای استحکام و رضایتمندی در زندگی مشترک، باید مهارت‌هایی داشته باشیم و آنها را به کار بگیریم.
پدیده به تعویق انداختن فرزندآوری و همچنین نداشتن تمایل به داشتن فرزند، به تازگی در جامعه ما شیوع پیدا کرده و احتمال اینکه آسیب جدی به بدنه خانواده و سیستم جامعه وارد کند، وجود دارد. در ادامه به بررسی علل و همچنین توصیه‌های برخورد صحیح با این پدیده می‌پردازم. ساختار خانواده تغییر یافته
یکی از علل شیوع این پدیده را می‌توان در تغییر ساختار خانواده‌های امروزی یافت. در گذشته خانواده‌ها شکل گسترده‌ای‌ داشتند؛ یعنی عروس‌ها و دامادها در کنار بزرگ‌ترها زندگی می‌کردند ولی این حالت از زندگی به دلیل شرایط کنونی غیرممکن شده و زندگی‌ها به شکل هسته‌ای درآمده، یعنی زن و شوهر به دور از خانواده‌هایشان زندگی می‌کنند. در نتیجه امکان یاد گرفتن مهارت‌های زندگی مشترک از بزرگ‌ترها و مَجال حل مسالمت‌آمیز اختلافاتشان به‌وسیله آنها را از دست داده‌اند. البته در کنار از دست دادن این مزایا، از عوارض آن که گاهی کاهش رضایتمندی از زندگی زناشویی را به دنبال داشت نیز به دورند. موضوع قابل‌تامل دیگر در شیوه سنتی، مشخص بودن نقش‌ها و وظایف همسران بود اما در زندگی‌های امروزی نقش‌ها و وظایف تغییر یافته و همین امر باعث استرس زوج می‌شود. استرسی که باعث شده زن و شوهر تصمیم بگیرند فرزندآوری را به تاخیر بیندازند که به هیچ‌وجه در شیوه سنتی پسندیده نبود.
فرزند، مانع رضایت است؟
دو موضوع مهم در یک زندگی مشترک، دوام و رضایتمندی است که بسیار اهمیت دارند. قبلا دوام زندگی مشترک اولویت داشت و شعار «بساز و بسوز» ترویج می‌شد، اما امروزه با توجه به اینکه آگاهی‌های عمومی افزایش یافته، به کیفیت زندگی مشترک و رضایتمندی از آن بیشتر بها داده می‌شود و به نوعی در اولویت قرار گرفته است. شاهد این مدعا هم افزایش سرسام‌آور آمار طلاق است. این رویکرد زمانی آسیب‌گونه می‌شود که به شکل افراطی به آن نگریسته ‌شود. به‌طوری که زوج‌ها با پیشگیری از فرزنددار شدن ‌بخواهند سطح رضایتمندی‌شان بالا نگه داشته شود. این تفکر از نوعی فوبیا (ترس بیمارگونه و مبالغه‌آمیز) نشأت می‌گیرد که گاهی ناشی از اختلالات روانی و نداشتن مهارت‌های لازم در فرزندپروری و اعتماد به‌نفس پایین است.
چشم و هم‌چشمی‌ای که مانع فرزنددار شدن می‌شود
در جامعه کنونی، متاسفانه گاهی چشم و هم‌چشمی‌ها نیز باعث می‌شود افراد از فرزنددارشدن امتناع کنند؛ مثلا چون فکر می‌کنند فلان زوج فرزندی ندارند و زندگی‌شان (در ظاهر!) خوب است، پس آنها هم بهتر است فرزندی نداشته باشند و این چرخه معیوب ادامه پیدا می‌کند. علاوه بر اینها، سیستم آموزش و پرورش هم متاسفانه تمهیدی جدی و کارآمد برای آموختن‌ مهارت‌های زندگی فردی و زوجی به دانش‌آموزان و دانشجویان نیندیشیده تا در آینده بتوانند تعامل مثبتی با زندگی و شرایط آن برقرار کنند در حالی که نیاموختن مهارت‌های لازم در شرایط پیچیده‌ زندگی کنونی، باعث می‌شود افراد جامعه یا بر اساس آزمون و خطا پیش بروند یا با نادیده‌گرفتن اخلاقیات و ارزش‌های انسانی برای رسیدن به خواسته‌هایشان گام بردارند. هر دوی این روش‌ها باعث می‌شود سطح ناکامی‌ها و تعارض‌های درونی بیشتر شود و کار به دچار شدن به اختلال‌های روانی، مشکل در فرزندپروری و حتی فرزندآوری و در نهایت سست شدن پایه‌های زندگی مشترک بکشد. خیلی مهم است بدانیم که نداشتن مهارت برای انتخاب همسر، زندگی زناشویی و فرزندآوری و فرزندپروری، باعث می‌شود نگرانی و ترس‌هایی در افراد به وجود بیاید که قبلا در زندگی‌ها کمتر معنا داشته‌اند.
نداشتن امنیت اقتصادی، ترس قابل‌تامل
برخی از زوج‌های امروزی از نداشتن امنیت اقتصادی و اینکه فردای خود و فرزندشان چه خواهد بود، نگران هستند. نبود ثبات اقتصادی خیلی وقت‌ها باعث می‌شود زوج بترسند اوضاع نابسامانی پیدا کنند و نتوانند از عهده آن برآیند و فکر کنند در این صورت اگر پای بچه‌ای در میان باشد، وضعیت سخت‌تر و بغرنج‌تر خواهد شد.
نداشتن امنیت شغلی و ترس از آینده نداشتن ثبات و امنیت شغلی هم گاهی دغدغه‌های ذهنی‌ای در افراد ایجاد می‌کند و زندگی‌شان را دچار فراز و نشیب‌هایی می‌کند که به آنها القا می‌کنند برای فرزندآوری ابتدا باید از این فراز و نشیب‌ها رها شوند تا در آینده فرزندشان دچار مشکل نشود. نبود سیستم جامع و هماهنگ حمایت از نظام خانواده
یک نقص است و ای‌کاش روزی در دولت، وزارتخانه‌ای به نام «وزارتخانه خانواده» داشته باشیم. درست است که در حال حاضر وزارت ورزش و جوانان داریم که به ظاهر گوشه‌ای از کار را برعهده گرفته است، اما این وزارتخانه بیشتر به عرصه ورزش توجه دارد و عملکرد آن در عرصه خانواده و جوانان کمرنگ است. اگر وزارت خانواده وجود داشته باشد، می‌تواند سیستم جامع و هماهنگی را برای حمایت از نظام خانواده طرح‌ریزی کند تا از نگرانی‌ها، آسیب‌ها و درصد طلاق‌ها کاسته شود. در شرایط کنونی جامعه ما، یکی از مشکلات، ناهماهنگی و نامتناسب بودن سیستم آموزش و پرورش با شرایط روز است. در نظر بگیرید مادر شاغلی را که مدام این دغدغه فکری در ذهنش جولان می‌دهد که اگر فرزندی بیاورم و صبح تا ظهر یا عصر سرکار باشم، چه کنم؟ سیستم آموزش و پرورش هم نهایتا تا ظهر فرزند او را نگه می‌دارد. بقیه روز چه باید بکند؟
سیستم آموزش و پرورش باید با شرایط کنونی و امروزه هماهنگ و منطبق باشد. از طرفی، بالا بودن هزینه تحصیل و آموزش هم مزید بر علت شده. هر چند که ادعای رایگان بودن تحصیل وجود دارد اما والدین مجبورند هزینه‌های گزافی را به بهانه‌های مختلف مثلا برای مکمل‌های درسی فرزندشان بپردازند و مشکل تامین این هزینه‌ها و نداشتن امنیت اقتصادی که به آن پیشتر اشاره شد، زوج‌ها را از بچه داشتن منصرف می‌کند. قوانین نامناسب برای فرزندآوری خانم‌های شاغل
امروزه باید پذیرفت که خانم‌های زیادی شاغل هستند و درآمد آنها برای خانواده‌های زیادی لازم است ولی قوانین وضع شده برای مادران شاغل و خصوصا آنهایی که تازه فرزنددار شده‌اند، برای سیستم خانواده و زندگی مشترک بسیار نامناسب و آسیب‌زاست و مسئولان امر باید به این نکته قابل‌تامل توجه ویژه‌ای داشته باشند. براساس نتایج تحقیقات قابل‌استناد، طبق روال معمولی رشد کودک، برای پرهیز از ایجاد دلبستگی ناایمن و دیگر اختلالات روانی و رشد سالم، به حضور مستمر مادر در کنار کودک تا ۲ سالگی نیاز است اما متاسفانه قوانین ما با این پیش‌شرط فرزندآوری مغایرت دارند و همین امر باعث ترس از فرزندآوری همسران، مخصوصا خانم‌ها شده به‌طوری که ممکن است تصمیم بگیرند هرگز فرزندی نداشته باشند. در واقع آنها صورت مساله را پاک می‌کنند چراکه حل مساله در توان آنها نیست. به عقیده من، به بازنگری در قوانین مربوط به خانواده بر اساس مبانی علمی نیاز است.
نداشتن محلی مناسب برای سکونت و تربیت فرزند نیز دغدغه‌ای دیگر برای زوج است. در کنار مساله تامین مسکن، موضوع سیستم شهرسازی امروزه ایران، خصوصا در کلانشهرها که در آنها فضاهای کافی برای تفریح و سرگرمی فرزندان در حد لازم وجود ندارد، یکی دیگر از منشأهای نگرانی می‌تواند باشد. برخی والدین به زوج‌های جوان توصیه می‌کنند صبر کنید طعم زندگی دو نفره را در کنار هم بچشید و بعد برای بچه‌دار شدن اقدام کنید اما امروزه این توصیه با بالا رفتن سن ازدواج (میانگین سن ازدواج در آقایان به ۳۴ سال و در خانم‌ها به ۲۷ سال رسیده)، چندان مطلوب نیست چون سال‌های بعد، تصمیم‌گیری برای این کار سخت‌تر می‌شود و آنها را در تردید می‌اندازد و مدام این کار به تعویق می‌افتد. گاهی هم برادران و خواهران و دوستان متاهلی که فرزند دارند، به زوج جوان از سختی بچه‌دار شدن، شرایط بغرنج و مشکلات زیادی که با کودک یا نوجوانشان دارند می‌گویند که ترس‌ها و نگرانی‌هایی در وجود آنها ایجاد می‌کند. این در حالی است که هر زندگی مشترکی منحصر به خودش است و زوج باید به جای توجه به این توصیه‌ها، موضوع را عالمانه نزد مشاور خانواده بررسی کنند. نداشتن مهارت فرزندپروری گاهی زوج‌ به گذشته و شیوه تربیتی والدینشان و آسیب‌هایی که به‌دلیل ناآگاهی آنها از شیوه فرزندپروری دیده‌اند، فکر می‌کنند و چون نمی‌خواهند این اتفاق برای فرزندانشان تکرار شود، ترجیح می‌دهند هرگز فرزندی نداشته باشند. معمولا این افراد الگوی خاصی از افراد موفق در این زمینه نداشته‌اند و به همین دلیل به شدت می‌ترسند و به خود اعتماد لازم در تربیت و پروراندن صحیح فرزند ندارند در حالی که علم تا آنجا پیشرفت کرده که بتوانند با مراجعه به مشاور خانواده مهارت‌های لازم برای فرزندپروری صحیح را آموزش ببینند و آنها را در خود پرورش دهند. بالا بودن سطح تعارض‌ها و اختلاف‌های زناشویی
آمارها نشان می‌دهد ۵۵ درصد طلاق‌ها در ۶ سال اول زندگی مشترک اتفاق می‌افتد، سال اول بیشترین میزان طلاق را به خود اختصاص می‌دهد (۱۴٫۲ درصد)، سال دوم ۱۲ درصد، سال سوم ۹٫۲ درصد، سال چهارم ۷٫۴ درصد، سال پنجم ۶٫۵ درصد و سال ششم ۵٫۷ درصد و پس از آن تقریبا زندگی مشترک به یک وضعیت ثبات می‌رسد و عموما تغییرات و ناپایداری در آن مشاهده نمی‌شود. این آمارها حاکی از آن است که اختلاف‌ها و تعارض‌هایی که در زندگی مشترک در سال‌های اولیه زندگی بروز می‌کند، کار را به جایی می‌رساند که زوج نتوانند به نقطه آرامش و ثباتی برسند که بتوانند تصمیم بگیرند فرزندی داشته باشند. یکی از دلایلی که آمار طلاق در سال اول زندگی به ۱۴٫۲ درصد می‌رسد، این است که زن و مرد مهارت‌های لازم برای زندگی مشترک را بلد نیستند و نمی‌دانند چطور باید آنچه آموخته‌اند، به کار گیرند بنابراین باوجود هزینه‌های بسیار زیاد مادی و روانی، کارشان به طلاق می‌کشد. چنین شرایطی بی‌شک زهر چشمی از زوج‌های جوان امروزی گرفته که باعث شده تا مدت‌ها فرزند داشتن را به تعویق بیندازند یا عطای آن را به لقایش ببخشند! توصیه‌ام به‌عنوان مشاور خانواده آموزش دیدن مهارت‌های انتخاب صحیح همسر و مهارت‌های زندگی مشترک است که رسیدن به قله ثبات و رضایتمندی زندگی زناشویی را آسان و پایدار می‌کند. علاوه بر آنچه در مورد تعارض‌ها و اختلاف‌ها و نداشتن مهارت برخورد با آنها بیان کردیم، اینکه بعد از فرزنددار شدن کار به طلاق بکشد نیز ترس زوج‌‌ها را افزایش می‌دهد. در جامعه، برای بچه‌های طلاق برچسب‌های ناگواری وجود دارد و حتی بارها دیده‌ایم برخی والدین از اینکه فرزندشان با فرزند طلاق معاشرت داشته باشد، واهمه دارند. متاسفانه سیستم دولتی هم اقدام‌های لازم را برای شکستن این تابو انجام نداده‌ است.
امنیت روانی با بچه می‌رود یا می‌آید؟ همه این نگرانی‌ها زوج را به این نتیجه می‌رساند که آرامش درونی و امنیت روانی‌شان ممکن است با بچه‌دار شدن به خطر بیفتد. البته اگر بخواهیم واقع‌بینانه به قضیه نگاه کنیم، می‌بینیم بسیاری از این نگرانی‌ها (در حد واقع‌بینانه آنها) بحق‌اند و باید مسئولان امر تدابیری برای رفع آنها بیندیشند. تاکید می‌کنم پیشنهاد من تشکیل وزارتخانه خانواده است اما نگرانی‌های افراط‌گونه را باید به کمک متخصص مشاور خانواده حل کرد. برخی از اختلال‌ها و این واقعیت مهم را هم نباید نادیده گرفت که بچه‌دار نشدن برخی از افراد که دچار نوع‌های خاصی از اختلالات روانی هستند، به نفع آنها و جامعه است که تشخیص آن برعهده متخصصان مربوط (کمیسیون روان‌شناس بالینی و روان‌پزشک) است. چه می توان کرد؟ • امکان دارد زوج بر اثر این تصمیم در صورت مشورت‌نکردن با متخصصان مربوط، دچار انواع اختلال‌های جسمی، روانی و حتی اجتماعی شوند که مشکلاتی را برایشان ایجاد می‌کند و حل این مشکل‌ها هزینه‌های گزافی را نسبت به هزینه‌های داشتن فرزند در زمان مناسب خواهد داشت بنابراین بهتر است برای فرزند‌آوری با مشاور خانواده مشورت کنند که اوضاع را به دقت بررسی کند و در روشن کردن وضعیت زندگی‌شان کمک کند تا در زمان مناسب، عاقلانه و آگاهانه برای بچه‌دار شدن تصمیم بگیرند؛ حتی اگر تصمیمشان مبنی بر به تعویق انداختن موقت بچه‌دار شدن باشد. • با وجود همه حسن‌های داشتن فرزند، آوردن بچه لزوما به رفع مشکلات و اختلاف‌های زناشویی کمک نخواهد کرد و این توصیه قدیمی و ناکارآمد را فراموش کنید که: «اگر بچه‌ای به دنیا بیاورید، همه اختلاف‌هایتان حل می‌شود.» این سفارش به هیچ‌وجه علمی نیست و تا زندگی به یک ثبات واقع‌‌بینانه (نه کمال‌طلبی) نرسیده، اقدام به فرزندآوری می‌تواند آسیب‌زا باشد و حتی مشکلات عدیده‌ای به وجود آورد. تشخیص رسیدن به این ثبات برعهده مشاور خانواده است. • توصیه و پیشنهاد نهایی من این است که هر فردی که بخواهد ازدواج کند یا فرزندی به دنیا بیاورد، دوره‌های پیش از ازدواج (شامل آموزش مهارت‌های یافتن و انتخاب صحیح همسر و نیز دوره‌های ایجاد و پرورش مهارت‌های زندگی زوجی و مهارت‌های فرزندپروری و داشتن خانواده سالم) را بگذراند.
نگاه جامعه‌شناس

دکتر سعید معدنی، عضو هیات علمی دانشگاه آزاد اسلامی
در «تله جمعیتی» نیفتیم!
یکی از مسائلی که دنیای امروز با آن دست و پنجه نرم می‌کند، کاهش تمایل به فرزندآوری تقریبا در سراسر جهان است. به‌طور کلی، از زمانی که زندگی شهرنشینی و مهاجرت به شهرهای بزرگ گسترش یافت، شیوه زندگی مردم هم تغییر کرد و تمایل به فرزندآوری هم کمتر شد. برخلاف باور بسیاری از مردم که گمان می‌کنند مشکلات اقتصادی و اجتماعی، مهم‌ترین عامل کاهش میزان رشد جمعیت در کشور است، عوامل مهم‌تری مانند افزایش سطح سواد زوج‌ها (مخصوصا خانم‌ها) و اشتغال خانم‌ها، در کاهش نرخ فرزندآوری، سهم بزرگ‌تری نسبت به مشکلات اقتصادی داشته‌اند. گواه این مساله هم آنکه اگر نگاهی به اطرافمان بیندازیم، خانواده‌های بسیار متمول و شهرنشینی را می‌بینیم که یک یا دو فرزند دارند و در مقابل، خانواده‌هایی با درآمد پایین‌تر یا خانواده‌های روستایی با بیش از ۲ یا ۳ فرزند. تفاوتی که در این میان برای افزایش و کاهش تمایل به فرزندآوری وجود دارد، اختلاف سطح تحصیلات و شاغل بودن یا نبودن مادران است.
این روزها نرخ رشد جمعیت در بسیاری از کشورهای صنعتی و پیشرفته جهان، به زیر یک، صفر و حتی منفی رسیده است و در مقابل، میزان رشد جمعیت در کشورهای درحال توسعه، همچنان بالاست. این مساله هم می‌تواند نشان‌دهنده آن باشد که پیشرفت‌های تحصیلی، شغلی و گسترش شهرنشینی، باعث ایجاد فرهنگ و تغییراتی در الگوی فرزندآوری زوج‌ها شده است. در کشو ما هم رفته‌رفته با افزایش مهاجرت از روستاها به شهرها، بالا رفتن سطح سواد زنان و اشتغال خانم‌ها بیرون از منزل،‌ نرخ رشد جمعیت با کاهش چشمگیری مواجه شد و از حدود ۶٫۴ فرزند در دهه ۶۰ به حدود ۱٫۸ در سال‌های اخیر رسید. ما نمی‌توانیم از این مساله چشم‌پوشی کنیم که مادران قدیمی‌تر، بیشتر وقتشان را در خانه سپری می‌کردند و تقریبا کار و اشتغال ذهنی چندانی جز فرزندآوری و تربیت اولاد نداشتند در حالی که شرایط زن شهرنشین امروزی، به کلی تغییر کرده است. بیشتر مادران امروز ما، تحصیلکرده و شاغل هستند و دوست دارند در کنار همسر و فرزندان خود، به تفریح، استراحت، مسافرت و خوشگذرانی هم بپردازند. مادران امروز، بیشتر از مادران دیروز به فکر پیشرفت و موفقیت در تحصیل، پایگاه اجتماعی و کار خود هستند و برای دست یافتن به این موفقیت و پیشرفت، نمی‌توانند فرزندان زیادی داشته باشند. به‌عبارت ساده‌تر، زوج‌های جوان امروز ما دوست دارند که زندگی کنند و طعم خوشی‌های زندگی را بچشند و برای رسیدن به این اهداف، بچه‌های زیاد را سد راهشان می‌بینند. از طرف دیگر، در گذشته کمتر به تحصیلات و پایگاه اجتماعی فرزندان بها داده می‌شد اما بسیاری از والدین تحصیلکرده امروزی، ترجیح می‌دهند که به‌جای ۴ یا ۵ فرزند متوسط، یک یا دو فرزند موفق و در رفاه داشته باشند.
نکته دیگر در زمینه کاهش میل به فرزندآوری، تغییرات شیوه زندگی و الگوی تامین نیازهای اقتصادی خانوار است. در گذشته، فرزندان (به‌خصوص فرزندان پسر)، بازوی اقتصادی خانواده‌ها محسوب می‌شدند و از سنین پایین با فعالیت در مزارع یا سایر امور خانواده، باعث افزایش رونق اقتصادی در خانوار می‌شدند اما فرزند جامعه امروز، نه‌تنها هیچ بار مالی‌ای را از روی دوش خانواده‌اش برنمی‌دارد، بلکه گاهی والدین مجبور می‌شوند تا ۳۰ سالگی هم خرج او را بدهند تا درس بخواند و کار مناسبی پیدا کند. امروزه در سطح ملی هم مشخص شده است که نمی‌توان فقط به رشد جمعیت برای افزایش اقتدار یک کشور اکتفا کرد. در گذشته، بیشتر جنگ‌ها تن به تن بوده است و از این رو، بالا بودن جمعیت یک کشور به خودی خود، عاملی برای قدرتمند‌تر شدن آن محسوب می‌شد اما این روزها، قدرت یک کشور به افزایش سطح تحصیلات مردم و پیشرفت تکنولوژی در آن بستگی دارد. نمونه بارز این ادعا هم آنکه در حال حاضر، کشور هند چند برابر ژاپن یا کره جنوبی جمعیت دارد اما الزاما کشور قدرتمندتری نسبت به آنها نیست.

نگرانی در مورد کاهش میزان رشد جمعیت، آنجا مطرح می‌شود که دولت‌ها نگران ایجاد گسست جمعیتی می‌شوند. گسست جمعیتی، زمانی اتفاق می‌افتد که تعداد سالمندان (افراد بالای ۶۵ سال) بسیار بیشتر از تعداد کودکان (افراد زیر ۱۵ سال) یک کشور باشد. نگرانی بیشتر کشورهای غربی و اروپایی، از ایجاد همین گسست در جوامعشان است و با طرح‌های تشویقی بسیار زیاد، ‌می‌خواهند جلوی منفی‌شدن نرخ رشد جمعیت را بگیرند. در علم جمعیت‌شناسی، اصطلاحی به نام «تله جمعیتی» وجود دارد. هرگاه نرخ رشد جمعیت در کشوری به زیر ۱٫۴ برسد، یعنی کشور در تله جمعیتی افتاده است و تقریبا دیگر نمی‌توان کار چندانی برای افزایش نرخ جمعیت در آن کشور انجام داد. نگرانی از افتادن در این تله در کشور ما هم وجود دارد و دولت قصد دارد تا با آگاهی‌بخشی، باعث شود که رشد جمعیت در ایران به این میزان کاهش پیدا نکند. ما در جامعه کنونی با «پنجره جمعیتی» مواجه هستیم. یعنی جمعیت در سن فعالیت ما (۱۵ تا ۶۵ سال) بیش از دوسوم جمعیت کل کشور را تشکیل داده‌اند که این می‌تواند فرصتی برای توسعه باشد. باید حواسمان باشد که مشکلات دوران پنجره جمعیتی، کشور را با معضل تله‌جمعیتی مواجه نکند. زمانی که تعداد سالمندان یک جامعه افزایش می‌یابد، هزینه‌های درمانی و نگهداری از آنها هم بیشتر می‌شود و کمبود نیروی کار، کشور را مهاجرپذیر می‌کند. با این حال، سیاست‌های تشویقی در راستای افزایش فرزندآوری باید غیرمستقیم و زیرپوستی باشد. بدترین راه در زمینه تشویق به افزایش جمعیت، انتخاب راه مستقیم در قالب نصیحت‌های کلامی یا تشویق‌های مالی است. بهترین روش هم روش‌های غیرمستقیم است. مثلا فیلم‌های هالیوودی اخیر، برخلاف الگوهای پیشین خود، با نشان دادن اینکه زوج‌های موفق و شخصیت‌های مثبت دارای چند فرزند هستند، به‌صورت کاملا زیرپوستی برای افزایش نرخ باروری تبلیغ می‌کنند.