PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : خدايا كفر نميگويم پريشانم :(((



Scheitern
05-23-2015, 12:22 AM
​کفر نامه کارو

خدايا كفر نمي گويم /پریشانم
چه می‌خواهی‌ تو از جانم؟!
مرا بی ‌آنکه خود خواهم اسیر زندگی ‌کردی

خداوندا!
اگر روزی‌ بشر گردی‌
ز حال بندگانت با خبر گردی‌
پشیمان می‌شوی‌ از قصه خلقت از این بودن، از این بدعت
خداوندا!
اگر روزی ‌ز عرش خود به زیر آیی
لباس فقر پوشی
غرورت را برای ‌تکه نانی
‌به زیر پای‌ نامردان بیاندازی‌
و شب آهسته و خسته
تهی‌ دست و زبان بسته
به سوی ‌خانه باز آیی
زمین و آسمان را کفر می‌گویی
نمی‌گویی؟!

خداوندا!
اگر در روز گرما خیز تابستان
تنت بر سایه‌ی ‌دیوار بگشایی
لبت بر کاسه‌ی‌ مسی‌ قیر اندود بگذاری
و قدری آن طرف‌تر
عمارت‌های ‌مرمرین بینی‌
و اعصابت برای‌ سکه‌ای‌ این‌سو و آن‌سو در روان باشد

و شايد هر رهگذر هم از درونت با خبر باشد

زمین و آسمان را کفر می‌گویی

نمی‌گویی؟!

خداوندا000اگر با مردم آميزي

شتابان در پي روزي

ز پيشاني عرق ريزي

شب آزرده ودل خسته

تهي دست و زبان بسته

به سوي خانه باز آيي

زمين آسمان را کفر مي گويي000 نمي گويي؟

خدايا خالقا بس کن جنايت را/ تو ظلمت را000

تو خود سلطان تبعيضي

تو خود يک فتنه انگيزي

يکي را همچون من بدبخت

يکي را بي دليل آقا نمي کردي

جهاني را چنين غوغا نمي کردي

دگر فرياد ها در سينه ي تنگم نمي گنجد

دگر آهم نمي گيرد

دگر اين سازها شادم نمي سازد

دگر از فرط مي نوشي

مي هم مستي نمي بخشد

دگر در جام چشمم باده شادي نمي رقصد

نه دست گرم نجوائي به گوشم پنجه مي سايد

نه سنگ سينه ي غم چنگ صدها ناله مي کوبد0

اگر فريادهايي از دل ديوانه برخيزد

براي نا مرادي هاي دل باشد

خدايا گنبد صياد يعني چه ؟

فروزان اختران ثابت سيار يعني چه ؟

اگر عدل است اين پس ظلم ناهنجار يعني چه؟

به حدي درد تنهايي دلم را رنج مي دارد

که با آواي دل خواهم کشم فرياد و برگويم

خدايي که فغان آتشينم در دل سرد او بي اثر باشد خدا نيست ؟!

شما اي مولياني که مي گوييد خدا هست و براي او صفتهاي توانا هم روا داريد!

بگوييد تا بفهمم

چرا اشک مرا هرگز نمي بيند؟

چرا بر ناله پر خواهشم پاسخ نمي گويد؟

چرا او اين چنين کور و کر و لال است؟

و يا شايد دگر پر گشته است آن طاقت و صبرش

کنون از دست داده آن صفتها را

چرا در پرده مي گويم

خدا هرگز نمي باشد

من امشب ناله ني را خدا دانم

من امشب ساغر مي را خدا دانم

خداي من دگر ترياک و گرس و بنگ مي باشد

خداي من شراب خون رنگ مي باشد

خدا هيچ است0

خدا پوچ است0

خدا جسمي است بي معني

خدا يک لفظ شيرين است

خدا رويايي رنگين است

Scheitern
05-23-2015, 12:23 AM
​شب است و ماه ميرقصد

ستاره نقره مي پاشد

و گنجشک از لبان شهوت آلوده ي زنبق بوسه مي گيرد

من اما سرد و خاموشم!

من اما در سکوت خلوتت آهسته مي گريم

اگر حق است زدم زير خدايي000 !!!

عجب بي پرده امشب من سخن گفتم

خداوندا000

اگر در نعشه ي افيون از من مست گناهي سر زد ببخشيدم

ولي نه؟!

چرا من روسيه باشم؟

چرا غلاده ي تهمت مرا در گردن آويزد؟

خداوندا000

تو در قرآن جاويدت هزاران وعده ها دادي

تو مي گفتي که نامردان بهشتت را نمي بينند

ولي من با دو چشم خويشتن ديدم

که نامردان به از مردان

ز خون پاک مردانت هزاران کاخها ساختند

خداوندا بيا بنگر بهشت کاخ نامردان را0

خدايا ! خالقا ! بس کن جنايت را

بس کن تو ظلمت را

تو خود گفتي اگر اهرمن شهوتبر انسان حکم فرمايد

تو او را با صليب عصيانت مصلوب خواهي کرد

ولي من با دو چشم خويشتن ديدم پدر با نورسته خويش گرم ميگيرد

برادر شبانگاهان مستانه از آغوش خواهر کام ميگيرد

نگاه شهوت انگيز پسر دزدانه بر اندام مادر مي لرزد

قدم ها در بستر فحشا مي لغزد

چه شد...قولت!؟

اگر مردانگي اين است

به نامردي نامردان قسم

نامرد نامردم اگر دستي به قرآنت بيالايم 000 !

خداوندا تو مسئولی

خداوندا تو می‌دانی‌ که انسان بودن و ماندن

در این دنیا چه دشوار است

چه رنجی ‌می‌کشد آنکس که انسان است و از احساس سرشار است!

Scheitern
05-23-2015, 12:26 AM
خدايا خودت ميدانى دردم را پس ..............