PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : سه داستان بسیار جذاب و آموزنده



Anil199
09-20-2015, 08:21 PM
سه داستان زیبا، جذاب و بسیار آموزنده را برایتان در این بخش گردآوری کرده ایم. توصیه میکنیم خواندن این داستان های مفهومی را از دست ندهید.داستان شتر دیدی، ندیدیمردی در صحرا بدنبال شترش می گشت تا اینکه به پسر با هوشی برخورد . سراغ شتر را از او گرفت . پسر گفت : شترت یک چشمش کور بود؟ مرد گفت: بله . پسر پرسید : آیا یک طرف بار شیرین و طرف دیگرش ترش بود ؟ مرد گفت : بله . حالا بگو شتر کجاست ؟‌پسر گفت من شتری ندیدم .مرد ناراحت شد و فکر کرد که شاید این پسر بلائی سر شتر او آورده و پسرک را نزد قاضی برد و ماجرا را برای قاضی تعریف کرد .قاضی از پسر پرسید . اگر تو شتر را ندیدی چطور مشخصات او را درست داده ای ؟
پسرک گفت : در راه ، روی خاک اثر پای شتری دیدم که فقط سبزه های یک طرف را خورده بود . فهمیدم که شاید شتر یک چشمش کور بود .
بعد دیدم در یک طرف راه مگس بیشتر است و یک طرف دیگر پشه بیشتر است . و چون مگس شیرینی دوست دارد و پشه ترشی را نتیجه گرفتم که شاید یک لنگه بار شتر شیرینی و یک لنگه دیگر ترشی بوده است .
قاضی از هوش پسرک خوشش آمد و گفت : درست است که تو بی گناهی ولی زبانت باعث دردسرت شد . پس از این به بعد شتر دیدی ، ندیدی !!
این مثل هنگامی کاربرد دارد که پرحرفی باعث دردسر می شود . آسودگی در کم گفتن است و چکار داری که دخالت کنی ، شتر دیدی ندیدی و خلاص

Anil199
09-20-2015, 08:21 PM
توشه ی پرهیزگاریدر یکی از روزها، پادشاه سه وزیرش را فراخواند و از آنها درخواست کرد کار عجیبی انجام دهنداز هر وزیر خواست تا کیسه ای برداشته و به باغ قصر برود و کیسه ها را برای پادشاه با میوه ها و محصولات تازه پر کنند.همچنین از آنها خواست که در این کار از هیچ کس کمکی نگیرند و آن را به شخص دیگری واگذار نکنند.وزراء از دستور شاه تعجب کرده و هر کدام کیسه ای برداشته و به سوی باغ به راه افتادند.وزیر اول که به دنبال راضی کردن شاه بود بهترین میوه ها و با کیفیت ترین محصولات را جمع آوری کرده و پیوسته بهترین را انتخاب می کرد تا اینکه کیسه اش پر شد.اما وزیر دوم با خود فکر می کرد که شاه این میوه ها را برای خود نمی خواهد و احتیاجی به آنها ندارد و درون کیسه را نیز نگاه نمی کند، پس با تنبلی و اهمال کاری شروع به جمع کردن نمود و خوب و بد را از هم جدا نمی کرد تا اینکه کیسه را با میوه ها پر کرد.و وزیر سوم که اعتقاد داشت شاه به محتویات این کیسه اصلا اهمیتی نمی دهد کیسه را با علف و برگ درخت و خاشاک پر نمود.روز بعد پادشاه دستور داد که وزیران را به همراه کیسه هایی که پر کرده اند بیاورند.وقتی وزیران نزد شاه آمدند، به سربازانش دستور داد، ﺳﻪ وزیر را گرفته و هرکدام را جداگانه با کیسه اش به مدت سه ماه زندانی کنند.در زندانی دور که هیچ کس دستش به آنجا نرسد و هیچ آب و غذایی هم به آنها نرسانند.وزیر اول پیوسته از میوه های خوبی که جمع آوری کرده بود می خورد تا اینکه سه ماه به پایان رسید.اما وزیر دوم، این سه ماه را با سختی و گرسنگی و مقدار میوه های تازه ای که جمع آوری کرده بود سپری کرد.و وزیر سوم قبل از اینکه ماه اول به پایان برسد از گرسنگی مرد.خیلی از ماها فکر میکنیم که اعمال ما چه سودی برای خدا دارد؛ و شاید با این فکر انحرافی در کارهای انسانی و اخلاقی و دینی خود اهمال کنیم.در حالی که امر و نهی خداوند برای خود ماست و او بی نیاز از اعمال ماست.حال از خود این سؤال را بپرسیم، ما از کدام گروه هستیم؟زیرا ما الآن در باغ دنیا بوده و آزادیم تا اعمال خوب یا اعمال بد و فاسد را جمع کنیم…نظرت چیست؟؟خداوند می فرماید: (وَتَزَوَّدُواْ فَإِنَّ خَیْرَ الزَّادِ التَّقْوَى وَاتَّقُونِ یَا أُوْلِی الأَلْبَابِ)البقره ۱۹۷و توشه برگیرید که بهترین توشه پرهیزگاری است و ای خردمندان! از (خشم و کیفر) من بپرهیزید.

Anil199
09-20-2015, 08:22 PM
توهم زیبایی در ذهن روزی یکی از شاگردان شیوانا از او پرسید:” استاد چگونه است که ھر انسانی یک شغل و قیافه خاصی را زیبا و قشنگ می پندارد! یکی قد بلند و ابروی باریک
را دوست دارد و دیگری ابروھای پرپشت و چشمان درشت را می پسندد و
فردی دیگر به تیپ و قیافه کاملا متفاوتی دل می بندد. دلیل این ھمه تنوع درتفسیر زیبایی چیست؟ و از کجا بدانیم که ھمسر آرمانی ما چه شکل و قیافه
ای دارد!؟”شیوانا پاسخ داد: ” موضوع اصلا شکل و قیافه نیست. موضوع خاطره خوش و
اثرگذار و مثبتی است که آن شخص در زندگی کودکی و جوانی خود داشته
است.ھمه اینھا بستگی به این دارد که آن شخص یا اشخاصی که به انسان توجه داشته اند و با او صمیمی شده اند قیافه شان چه شکلی بوده است.در واقع وقتی انسان به چھره ای خیره می شود در لابلای رنگ چشم و شکل ابرو و اندام فرد محبت و شور و شوق و مسرتی را جستجو می کند که در ذھن
خود قبل از آن از صاحب چنان ھیبتی تجربه نموده و یا در خاطره اش حک شده است. انسان ھا ھمه شبیه ھمدیگرند و ھیچ کسی زیباتر از دیگری نیست.این ذھن ماست که در لابلای شکل و قیافه و رفتار و حرکات آدم ھا به دنبال
گمشده رویاھای خود می گردد و آن را به چشم زیبا و تیر مژگان ترجمه میکند!”آنگاه شیوانا لختی سکوت کرد وسپس لبخندی زد و گفت: “خوب در اطراف خوددقیق شوید! مردی را می بینید که از سرزمینی دور ھمسری را برای خودانتخاب کرده است. در چھره آن دختر دقیق شوید! می بینید که شباھت ھایی
غیر قابل انکار با ھمشھریان و اھل خانواده و فامیل آن مرد دارد. در واقع او این شباھت ھا را در قیافه آن زن دیده است و ھمه خاطرات خوبی که در کودکی با
صاحبان چنین مشخصاتی داشته را به یکباره در چھره ان زن دیده است و به اودلباخته است.برای ھمین است که زیبایی مورد اشاره دیگران برای شما عادی جلوه می کندو اھالی یک قبیله خاص ، اشخاص با شکل و قیافه ثابت و مشخصی را زیبا وجذاب می پندارند. در واقع ھیچکس زیباتر از دیگری نیست. این خاطرات متصل به شکل و چھره و ادا و اطوار ھاست که توھم تفاوت زیبایی را در ذھن ھاایجاد می کند.