گفتگویی که هیچ جا نخوانده و ندیده اید / قاتلی که دم از ناموس میزند اما به ناموس دیگران نظر داشت




رکنا: فیلم های این گفتگو را حتما به ترتیب ببیند. خبر این 2 جنایت را پیش از این خوانده اید اما امروز قاتل به سوالاتی پاسخ داده است که برای که عبرت آموز و دانستنی است . کسی نمی دانست کارگر شرکت خدماتی ای با اینکه پسرجوان خانم مدیر را کشته است،عاشق خانم مدیر شده است. این مرد در شب حادثه در حالی که قصد آغاز تغرض به خانم مدیر را داشته در برابر اعتراض این زن را نیز کشته بود.




رکنا: فیلم های این گفتگو را حتما به ترتیب ببیند. خبر این 2 جنایت را پیش از این خوانده اید اما امروز قاتل به سوالاتی پاسخ داده است که برای که عبرت آموز و دانستنی است . کسی نمی دانست کارگر شرکت خدماتی ای با اینکه پسرجوان خانم مدیر را کشته است،عاشق خانم مدیر شده است. این مرد در شب حادثه در حالی که قصد آغاز تغرض به خانم مدیر را داشته در برابر اعتراض این زن را نیز کشته بودن می دهد.
قاتل مادر و پسرمی گوید شخصی قابل اعتماد و پایبند اصول انسانیت است!!اما او مادر و پسری را کشته که بیش از7 سال با آنها کار می کردو به نوعی دوست صمیمی و معتمد آنها بود.
ناموس برای شما چقدر مهمه؟
خیلی
یعنی همسر دختر یا احیانا دختران فامیل؟
فرقی نمی کند، ناموس مردم را هم مثل ناموس خودم می دونم.
شما دو قتل انجام داده اید که خیلی بی ربط با این قضیه ی ناموس نیست حالا این سوال مطرح است که شما راستگو هستید؟
بله، فرق نمی کند ناموس مردم با ناموس خودم چون دلیل و شاهد دارم. من در کار خدماتی با مشتریان زیادی در ارتباط هستم که 99 درصد آنها زن هستند اگر آدم نا پاکی بودم مدیر شرکت خدماتی هیچ وقت مرا در مهمانی های خصوصی شان دعوت نمی کرد و با من رابطه صمیمامه برقرار نمی کرد.
چند سال است در تهران و در شرکت خدماتی کار می کنید؟
دقیقا نمی دانم چون مرتب در رفت و آمد بودم ولی خیلی وقت است در تهران هستم.
چند سال است که ازدواج کردید؟
تقریبا 17 یا 18 سالی است که ازدواج کردم.
چند تا فرزند دارید؟
2 تا فرزند دارم ،دختر 16 ساله و یک پسر 8 ساله.
سابقه زندان داری؟
بله، دو مرتبه زندان افتاده ام.
چرا؟
اولین باربه جرم دعوا به زندان افتادم که جرم برادرم را به گردن گرفته بودم.
چرا تو گردن گرفتی؟
به خاطر اینکه از من کوچک تر بود و نمی خواستم پایش به زندان باز شود.
شما در اعتراف هایتان گفته اید که خیلی به مدیرشرکت و پسرش نزدیک بودید وحتی به مدیر شرکتی که در آنجا کار می کردید علاقه مند شده بودید درسته؟
علاقه مندی من به خانم مدیر از زمانی شکل گرفت که میلاد به زندان افتاده بود.

قبلا گفته بودید که هر کسی که آنجا می خواست شروع به کار کند باید ابتدا 10 هزارتومان اولش پرداخت می کرد شما هم پرداخت کرده بودید؟
بله پرداخت کردم و شروع به کار کردم
به نظر شما این آغاز یک کلاهبرداری نبود؟
چرا بود.
شما ابتدا پسر خانم مدیر را می شناختید یا خود مریم را؟
بیشتر با مریم خانم درارتباط بودم و اومرا استخدام کرد.
در آن زمان مریم از همسرشان جدا شده بود؟
بله .
پسر مریم چند ساله بودند؟
میلاد 25 ساله بود.
میلاد اعتیاد هم داشت؟
بله
چه موادی مصرف می کرد؟
تریاک و شیشه.
از چند سال پیش؟
قبل از اینکه با میلاد آشنا شوم مواد مصرف می کرد و من هم بعدها متوجه شدم.
فکر می کنید چه ویژگی در شما بود که مریم و پسرش که به قول شما کلاهبرداری هم می کردند به شما گرایش پیدا کردند؟
صداقت کاری.
بقیه که درشرکت مشغول کار بودند صداقت کاری نداشتند؟
خیلی ها نداشتند.
از سابقه ی زندان شما با خبر بودند؟
بله ،از دومین سابقه ام با خبر بودند که به جرم سرقت در زندان افتادم.
با این وجود باز قبول کردند که شما در شرکت کار کنید؟
بله.
چه چیزی به عنوان ضمانت به آنها دادید که قبول کردند شما کار کنید؟
شناسنامه ام را به عنوان ضمانت در آنجا گذاشته بودم که هر وقت هم می خواستم به من می دادند.
موقعی که شما خانم مدیر را کشتی مدت زیادی را دنبال مدارک خودت گشتی؟
بله.
پس صرف اینکه طرف به شما اعتماد داشته نبوده اگر اعتماد در کار بود لزومی نداشت از شما مدارک بگیرد؟
بله درست می گویید.
از دوستی با میلاد برای ما بگویید؟
مدتی بود که از کار کردن من در آنجا می گذشت که مصرف مواد میلاد خیلی زیاد شد و مادر ش از من خواست که کمک شان کنم تا میلاد را به کمپ ترک اعتیاد ببرند ومن هم کمک کردم و میلاد را به کمپ بردند اما میلاد از کمپ که برگشت بلافاصله شروع به مصرف مواد کرد. میلاد 3یا 4 میلیون در دستش داشت که مادر میلاد به من گفت اگر این مبلغ پول دست میلاد بماند باز دودش می کند و حیف می شود چون میلاد حرف مرا خیلی گوش می کرد مادر میلاد از من خواست که مراقب پول های پسرش باشم تا حیف ومیلش نکند.
چرا میلاد حرف شما را گوش می کرد؟
به خاطر اینکه رفیق بودیم و صداقتی که تو این مدت از من دیده بود.
شما چه نقطه اشتراکی با میلاد داشتید که این همه با هم رفیق بودید؟
هیچ نقطه اشتراکی با هم نداشتیم.
میلاد می دانست که مادرشان با شما رابطه صمیمانه دارد؟
بله می دانست.
هیچ وقت اعتراضی به این قضیه نداشت؟
خیر،به خاطر اینکه من هیچ وقت به چشم ناپاک به مادر میلاد نگاه نکردم و از اولین روز حسم نسبت به او عاشقانه نبود.
شما پایتان سال 94 به خانه ی خانم مدیر شرکتی که در آنجا کار می کردید باز شد می توانم بپرسم که رابطه شما با وی در چه سطحی بود؟
من مثل میهمان دعوت شده و به خانه ی مریم می رفتم و رابطه بمان آن موقع درسطح همکاری بود.
فقط پسر و مادر در آن خانه زندگی می کردند؟
بله.
شب هم شده بود که در خانه آنها بمانید؟
بله، بارها.
آیا همسر و فرزندتان را هم به آنجا برده بودید؟
خیر.
همسرتان از این ارتباط خبر داشت؟
بله .
اعتراضی به این قضیه ام کرده بودند؟
خیر،6 ماه قبل اینکه مریم را به قتل برسانم عکس هایش را توسط عروس خانم مدیر دیده بوده اند.
میلاد مگر ازدواج کرده بود؟
بله ،همسر موقت داشت.
همسر موقت میلاد هم معتاد بود؟
بله، ایشان هم اعتیاد داشتند و یکی از دلایلی که مریم با من در ارتباط برقرارکرد به این خاطر بود که می خواست من کاری کنم که میلاد از همسرش جدا شود.
شما که به گفته خودتان رفیق ودوست صمیمی این خانواده بودید چه اتفاقی افتاد که این رابطه به هم خورد؟
این رابطه وقتی خدشه دار شد که متاسفانه میلاد تحت تاثیر موادمخدر با شخصی درگیر شده و منجر به شکستن چانه آن شخص شد ومن هم آن موقع تهران نبودم و مریم از دست من ناراحت شد که چرا مراقب میلاد نبودی.
صمیمیت شما با مریم درچه سطحی بود؟
در حد این بود که مثلا میلاد کار شری انجام می داد و زنگ می زد به من ومی خواست که دنبال کار های میلاد بروم.
تا حالا بین شما حرف عاطفی رد و بدل شده بود؟
بله .
کی این اتفاق افتاد؟
در واقع یک ماه قبل از قتل میلاد.
به مریم پیشنهاد ازدواج داده بودی؟
پیشنهاد داده بودم که روابطمون صمیمی تر شود.
پس ناموس چه می شد؟
قصد خیانت نداشتم. من می خواستم به ایشان پیشنهاد ازدواج موقت بدهم.
چرا مگر شما خودتان زن و بچه ندارید؟
زن وبچه ام شهرستان بودند من هم کارم در تهران بود.
پس چرا خانواده تان را به تهران نیاورده اید؟
نمی توانستم، موقعیتش برایم فراهم نمی شد.
او تمایلی داشت؟
بله .
چرا میلاد را کشتی؟
میلاد و همسرش می خواستند غیر قانونی به عراق و بعد به اروپا سفر کنند بر این قضیه ام تاکید داشتند. آنها به خانه ی من در شهرستان آمدند فردای آن روز برای رفتن به عراق قصد سوارشدن بر اتوبوس را داشتند همسرش گفت تا من پاسپورتم را نگیرم نمیایم او برای برگشت به تهران سوار اتوبوس شد. شب همان روز برای خوردن شام به خانه ی من برگشتیم بعد از شام میلاد می خواست به خانه ای که در شهرستان برایش اجاره کرده بودم برود شب وقتی از ماشین من پیاده شدیم که به خانه برویم اوخواست که یک نخ سیگار بکشد بعد به خانه بیاید ومن هم تصمیم گرفتم در این فرصت به برادرم که در طبقه ی دوم خانه ما زندگی می کند سری بزنم در آن لحظه که من می خواستم به خانه برادرم بروم دخترم هم برای گذاشتن زباله ها از جلوی میلاد رد شد میلاد که دست راستش سیگار بود با دست چپش کار غیر اخلاقی را با دخترم انجام داد، اون لحظه شوکه شدم دخترم هم برگشت و من را روی پله ها دید.
در این لحظه میلاد شیشه مصرف کرده بود؟
بله، یک ساعت قبل از اینکه به خانه من بیاید شیشه مصرف کرده بود.
در حقیقت شما یک آدم معتاد و دارای رفتار های خشونت آمیز را درخانه تان به عنوان میهمان راه دادید !
بله، واقعا پشیمان هستم که چنین آدمی را به خانه ای که ناموس خودم در آن خانه زندگی می کند راه داده ام.
و بعد؟
می خواستم به پایین از پله بروم و با او درگیر شوم ولی دیدم هم از لحاظ جثه از من قوی تر است و هم قبل از اعتیاد به شیشه ورزشکار رزمی و دارای مقام قهرمانی بود،ما هم در خانه میهمان داشتیم و این کار زیاد صحیح نبود.
چطور شد که میلاد را کشتی؟
فردای آن روز به بهانه خرید به مریوان رفتیم ،من روز پیش از آن شب به پیشنهاد میلاد یک تفنگ شکاری خریده بودم . من هم شب قبلش موقع خواب تا صبح به فکر انتقام از میلاد بودم ولی قصد کشتنش را نداشتم فقط می خواستم آن دستی که به ناموس من بی حرمتی کرده را از کار بیندازم.
بعد ازخرید کردن به سقز رفتیم در آنجا به این فکر افتادم که میلاد برای همیشه از ایران می رود و درست هم نیست میلاد مهمان من هست و اینکه مادرش او را به من سپرده ،خواستم از این کار منصرف شوم اما هرچقدر تقلا کردم نتوانستم. به بهانه شکار به خارج از شهر رفتیم تقریبا یک کیلو متر از جاده اصلی دور شده بودیم و کسی ما را نمی دید روی یک تخته سنگی برای استراحت نشستیم. میلاد سمت چپ من نشسته بود و از قبل اسلحه را که 6 فشنگ داشت سه تا برای خودم و سه تا هم برای میلاد اسلحه را به میلاد دادم که شلیک کند و میلاد هم شلیک کرد من هم یک گلوله داخل اسلحه گذاشتم و از میلاد پرسیدم که اگر کسی به شما خیانت کند چه می کنید میلاد هم برای من کسی را یادآور شد که قبلا به خاطر مادرش با او درگیر شده بود من هم دستم را به سوی اسلحه بردم و اسلحه را به سوی شانه میلاد نشانه رفتم می خواستم کتف میلاد را از کار بیندازم تیر را شلیک کردم در همان لحظه میلاد صورتش را برگرداند سمت من یک آن دیدم میلاد روی تخته سنگ افتاده سر وصورتش خونریزی می کند چند باری میلاد را صدا زدم ولی جوابی نداد ( در حالی که گریه می کند) همان لحظه فهمیدم که میلاد کشته شده است.
چرا الان ناراحت میلاد هستی؟
(در حالی که اشک می ریزد) به خاطر اینکه حقش مرگ نبود.
شما میلاد را همانجا رها کردی؟
خواستم کمکش کنم ولی توان اینکه این کار را انجام بدهم نداشتم و همانجا رهایش کردم و اسلحه را هم برداشتم انداختم داخل رودخانه.
در آن لحظه ای که می خواستی قتل را انجام بدهی فکر این را نکردی که مادر میلاد سراغ پسرش را از شما می گیرد؟
به این قضیه فکر کردم پیش خودم گفتم که به مادر میلاد می گویم که پسرش به عراق رفته و از او خبری نیست.
مادر میلاد باید کشته می شد؟
خیر مادر میلاد هم حقش نبود.
آیا یکی از دلایلی که شما مادر میلاد را کشتی این نبود که می خواستی ردی از خود بر جای نگذاری و کل این پرونده بسته شود؟
خیر.
میلاد از احساسی که شما به مادر او داشتید خبر داشت ؟
خیر
پس اگر از این رابطه خبر داشت یک بلایی سر شما می آورد؟
صد در صد من را می کشت.
آیا یکی از دلایلی که میلاد را به خارج از کشور فرستادید این نبود که به مادر میلاد نزدیک تر شوید ؟
از نظر من نه.
از نظر مادر میلاد چطور؟
شاید.
از این نمی ترسیدی که مریم سراغ میلاد را از شما بگیرد؟
چرا می ترسیدم اما گوشی میلاد در ماشین من بود از گوشی میلاد یک اس ام اس به مریم دادم گفتم که من رفتم مادر خداحافظ مادر میلاد زنگ زد جوابش را ندادم اس ام اس داد به گوشی میلاد که اگر با اون دختر رفتی دیگربرنگرد اگر تنها رفتی خداحافظ من هم اس ام اس دادم که نه مادر من تنها رفتم خداحافظ.
گوشی میلاد را هم به همین نیت نگه داشته اید؟
خیر، من ومیلاد که می خواستیم برویم شکار به میلاد پیشنهاد دادم که هر چیزی که در جیبش هست خالی کند تا گم وگور نشود حتی خودم هم هرچیزی که داشتم در ماشین گذاشتم.
شما به مریم چه مدت بعد از قتل میلاد پیشنهاد ازدواج داده اید؟
10 روز بعد از قتل میلاد به مریم پیشنهاد ازدواج موقت دادم.
جواب مریم چه بود؟
وقت خواست که فکر کند و گفت می خواهد از دخترش مشورت بگیرد.
چطور شد که آن شب به خانه مریم رفتی؟
آن شب مریم زنگ زد به من که برویم سمت خیابان پارک وی کمدی را ببریم به خانه اش من به همراه مریم راه افتادیم ساعت 12 شب بود که رسیدیم به خیابان پارک وی وقتی کمد را دیدیم از دیدگاه مریم ارزش آوردن را نداشت برگشتیم به سمت خیابان انقلاب ساعت نزدیک یک بامداد بود از من خواست به خانه اش بروم تا شام را با هم بخوریم من قبول نکردم پرسید چرا، گفتم که من پیشنهادی داده ام هنوز جوابم را نگرفته ام به من گفت برویم بالا در موردش صحبت می کنیم من هم فکر کردم پیشنهادم را قبول کرده وهمراهش رفتم.
چه شد که مریم را کشتی؟
چون اطراف آنجا خوابگاه کارگران بود رفتم بالا نشستم مریم شام را آورد سر میز شام که نشستیم گفتم خوب بیا در مورد پیشنهادم صحبت کنیم مریم گفت من می خواهم با کسی ازدواج کنم که در رفاه باشم و از این وضع خلاص شوم گفت که از موقعیت من راضی نیست به خاطر اینکه وضع مالی خوبی نداشتم و گفت نه می توانم به شما جواب منفی بدهم نه می توانم جواب مثبت! درمورد ازدواجمان شک داشت. از میلاد می ترسید می گفت شاید برگردد من هم می دانستم که میلاد دیگر بر نمی گردد خیالش را از این بابت راحت کردم و دوباره عدم موافقت از خود نشان داد. من هم دیگر پذیرفتم، شام را که خوردیم مریم سیر نشد رفت برای خودش باز هم شام بیاورد اما ترشی انار را یادش رفت به آشپز خانه رفت که ترشی را بردارد کنارظرف شویی که در حال ترشی ریختن در پیاله بود من هم به آشپز خانه رفتم تا ظرف شامم را بشورم در حال شستن ظرفم بودم که ناگهان دستم به بدن مریم خورد نه اینکه هدفی از این کار داشته باشم کاملا غیر عمدی بود ناگهان مریم شروع به داد و فریاد کرد که چه کار می کنی بعد از این که چند تا ناسزا گفت ظرف غذایش را به صورت من کوبید. چون نمی خواستم همسایه ها از این دعوا با خبر شوند دستم را جلوی دهان مریم گذاشتم که ساکت شود مریم هم انگشتان من را گاز گرفت. قبلا هم شده بود که با مریم تنها باشم. اگر قصد تجاوز یا کار بدی داشتم آن موقع هم موقعیت این کار را داشتم، بعد از این که دستم را گاز گرفت. از روی ظرفشویی چاقویی را برداشتم یک لحظه خون به مغزم نرسید و مریم هم با دست به سر وصورت من می کوبید با چاقو دو ضربه به پهلوی او وارد کردم و وی به زمین افتاد و داشت جیغ وناله می کرد. دستم را جلوی دهانش گذاشتم و با روسری خودش دهانش را بستم مریم بی هوش شد ومن هم پا به فرار گذاشتم.
چرا یک ساعت بعد به خانه مقتول برگشتید؟
اول خواستم ببینم چه اتفاقی افتاده و دلیل دیگرش هم این بود که می خواستم مدارکم را بردارم و با ترس وارد خانه شدم بالای سر جنازه رفتم مریم ناله می کرد خواستم کمکش کنم ولی ترسیدم می خواستم از واقعیت فرارکنم کمکش نکردم چاقو را برداشته واز آنجا که می دانستم کلید گاوصندوق کجاست وقتی در گاوصندوق را باز کردم هر چقدر جست و جو کردم مدارک را پیدا نکردم.
فردای آن روز که قتل را انجام دادی کجا رفتی؟
رفتم سرکار، به خاطر اینکه چندین سال هست برای آن خانواده کار می کردم مشتری های خودم را داشتم بعد کار هم به شهرستان خودمان رفتم.
شما در محله سعادت آباد دستگیر شدید آنجا چه کار می کردی؟
من همان روزی که از شهرستان برگشتم چون شناخته شده بودم در شرکت خدماتی دیگری که در سعادت آباد مشغول کار شدم.
شما 2 نفر آدم را کشتی و برگشتی سر کار به همین راحتی!
به همین راحتی نبود من از لحاظ روحی واقعا به هم ریخته بودم.
الان تکلیف فرزند و همسرتان چه می شود؟
(در حالی که دارد اشک می ریزد) جوابی نمی دهد.
خانوادهتان برای دیدنتان آمده اند؟
خیر، نیامده ان.د
کسی از طرف میلاد و مادرش آمده ؟
خیر، ولی بعد از بازسازی صحنه اول پدر میلاد زنگ زده که قصد دارد رضایت بدهد.
دختر مریم چطور رضایت می دهد؟
در جریان نیستم.
از شما دیه می خواهند؟
حتما.
دارید که بدهید؟
نه ندارم و باید قصاص شوم ( در حالی که اشک می ریزد)

این گفتگو با همکاری رادیو جوان انجام گرفته است.




ی