ای آنکه چو آفتاب، فرد است بیابیرونِ تو برگ و باغ ، زرد است بیاعالَم بیتو ، غبار و گرد است بیااین مجلس عیش ، بیتو سرد است بیا
ای آنکه چو آفتاب، فرد است بیابیرونِ تو برگ و باغ ، زرد است بیاعالَم بیتو ، غبار و گرد است بیااین مجلس عیش ، بیتو سرد است بیا
با تو خورشید ترین ماه جهانم ! نفسم.
اول به وفا ، میِ وصالم دردادچون مست شدم جام جفا را سردادپر آب دو دیده و پر از آتش دلخاک رهِ او شدم ، به بادم برداد
با تو خورشید ترین ماه جهانم ! نفسم.
دانی که چرا سر نهان با تونگویم؟ طوطی صفتی طاقت اسرار نداری
با تو خورشید ترین ماه جهانم ! نفسم.
یک قصه بیش نیست غم عشق و این عجب کز هر زبان که می شنوم نامکرر است
با تو خورشید ترین ماه جهانم ! نفسم.
تو را آنگونه میخواهم که زندانه زلیخا را
کمک کن آه تو جانا بگیرد دامن ما را
ندارم هیچ امیدی به این دنیای تبعیدی
که من از بد بیابانی گرفتم راه دریا را دریا را
با تو خورشید ترین ماه جهانم ! نفسم.
ای دل از پست و بلند روزگار اندیشه کندر برومندی ز قحط برگ و بار اندیشه کناز نسیمی دفتر ایام برهم میخورداز ورق گردانی لیل و نهار اندیشه کن
با تو خورشید ترین ماه جهانم ! نفسم.
ندانمت به حقیقت که در جهان به که مانیجهان و هر چه در او هست صورتند و تو جانی
با تو خورشید ترین ماه جهانم ! نفسم.
Anoosh (06-12-2019)
ای پُر از شوق رهایی رَفته تا اوج ستاره
در میان کوچه ها اُفتان و خیزانت نَبینم
Anoosh (06-12-2019)
مگوی آن سخن کاندران سودنیست
کزین آتشت بهره جز دود نیست
!!yalda!! (06-13-2019)
آه ای خدا مرا به کبوتر شدن چکار ؟
وقتی که سنگ هم رحمی به بالم نمی کند
قدر اونی را بدون
که تو زندگیت باعث میشه
ازذوق وشوق اشک بریزی
نه از غصه وغم
!!yalda!! (07-08-2019)