باتوام لعنتی........
........ﺑﺎ ﺗﻮﺍَﻡ ﻋﺸﻖ ﻗﺴﻢ ﺧﻮﺭﺩﻩ ﻱ ﭘﻨﻬﺎﻧﻲ ِﻣﻦ
ﺑﺎ ﺗﻮﺍَﻡ ﺑﻲ ﺧﺒﺮ ﺍﺯ ﺣﺎﻝ ﻭ ﭘﺮﻳﺸﺎﻧﻲ ِ ﻣﻦ
ﺑﺎ ﺗﻮﺍَﻡ ﻟﻌﻨﺘﻲِ ﺧﺎﻟﻲ ﺍﺯ ﺍﺣﺴﺎﺱ ﺑﻔﻬﻢ
ﺑﻲ ﻗﺮﺍﺭﺕ ﺷﺪﻩ ﺍﻡ ﺷﺎﻋﺮﻩ ﻱ ﺧﺎﺹ بفهم
❤️
باتوام لعنتی........
........ﺑﺎ ﺗﻮﺍَﻡ ﻋﺸﻖ ﻗﺴﻢ ﺧﻮﺭﺩﻩ ﻱ ﭘﻨﻬﺎﻧﻲ ِﻣﻦ
ﺑﺎ ﺗﻮﺍَﻡ ﺑﻲ ﺧﺒﺮ ﺍﺯ ﺣﺎﻝ ﻭ ﭘﺮﻳﺸﺎﻧﻲ ِ ﻣﻦ
ﺑﺎ ﺗﻮﺍَﻡ ﻟﻌﻨﺘﻲِ ﺧﺎﻟﻲ ﺍﺯ ﺍﺣﺴﺎﺱ ﺑﻔﻬﻢ
ﺑﻲ ﻗﺮﺍﺭﺕ ﺷﺪﻩ ﺍﻡ ﺷﺎﻋﺮﻩ ﻱ ﺧﺎﺹ بفهم
❤️
صلواتی نثار مادران خفته درخاک
* SaMa * (05-14-2017)
جايت خالى !
چقدر هوا
براىِ دوست داشتَنت
خوب است . . .
* SaMa * (05-14-2017)
📝
شرمنده که "بد موقع "دوستت دارم!
من هیچ وقت آدم "به موقعی" نبوده ام...
مثلا همین الان...
می دانم چه قدر سرت شلوغ است،چقدر
خوشحالی،چقدر از اینکه توی لحظه هایت
وول نمی خورم شادی! اما دل که زبان
آدمیزاد نمی فهمد حیوانی! ببخش که همین
الان این صاحب مرده تو را می خواهد!
میدانی؟
من هم گناه دارم خب...
چقدر خودم را بزنم به آن راه؟
چقدر حواسش را پرت کنم آخر؟
چقدر این آهنگ های دونفره ی لعنتی مان را رد کنم برود؟
چقدر الکی حالم از پیراهن های قرمز بهم بخورد؟
چقدر برای خودم عطر شیرین بخرم که بوی
عطر تلخ دوست داشتنیت فراموش شود مثلا؟
همه ی اینها به کنار!
فصل ها را که نمی توانم عوض کنم،می توانم؟
مثلا بنشینم به بهار لطف کن نیا،چون
اردبگویم
یبهشت بی انصافت پرتم می کند وسط یک عالمه خاطره؟؟؟
بگویم بگویم باران نبار بخدادا زورم نمی رسد..
.
من این چیزها را می بینم که دلم می خواهد
دستهایم را فشار بدهم روی گلویم و دیگر
نفس نکشم...
وقتی کاری از دستم بر نمیاید!
وقتی می خواهمت و نمی خواهی...
وقتی نمی توانم دهان دل زبان نفهمم را ببندم...
اصلا آدم هم انقدر بد موقع؟
انقدر بی خاصیت...؟
!! shagerd !! (04-20-2017),* SaMa * (05-14-2017)
ڪﺴـــے ڪـــــﻪ ﻓــــﺮﻕ ﻣﻨــــــﻮ ﺑــا ┅
ﺑـــﻘﯿــــــﻪ ﻧﻤﯿــﺪﻭﻧــــه ┅
ﻫﻤـــون ﺑﻬﺘـــــﺮ ﺑــــــا ┅
ﺑﻘﯿـــــﻪ ﺑﻤـــﻮﻧــہ
با توام لعنتی....
و یادت هست در
یک عصرــبهارے چہ هاکردے؟
مراتنهاے تنهابا
دلے غمگین رهاکردے؟!
گذشتے نرم نرمڪ
زنگاهے مانده درباران
چراباروح سرگردان
من اینگونہ تاڪردے؟
هى لعنتى!
بیا باهم بازى کنیم:
تو پاکت های خالی سیگارم را بشمار،
من هم،
“شماره غریبه هاى توى گوشى أت را”
بیا از این مردهایی باش
که کلیدشان همیشه یادشان می رود
که من هر روز مجبور شوم در را باز کنم و زیر لب غر بزنم: حواس پرت
.
و بی توجه به اخم های من صدای خنده ات تمام
خانه کوچکمان را بگیرد
از همان مردهایی باش، که دلم برای صدایش تنگ شود
که خودم را بچپانم در بغلش و آماده شنیدنش شوم
از همان هایی که حال بد آدم را از نگاهشان می خوانند
که برای آرام کردنم دلیل و منطق را کنار بگذاری، و
لجبازی هایم را خریدار باشی
قبل از هرچیز رفیق و همراه من باشی
اصلا این ها را فراموش کن
ببین جان من
تو هرطور که می خواهی باش، اما باش
با همین اخم همیشگی و غرور مردانه ات
همین جذبه و نامهربانی ات
فقط از همان مردهایی باش که هستند،
که بودن را بلدند...!!
@