از حموم عمومی شهر در اومدیم و نم نم بارون می زد . خانومی جوون و محجبه بساط لیف و جوراب و ... جلوش پهن بود . رفت جلو و آروم سلام کرد و نصف بیشتره لیف و جوراباشو خرید . تعجب کردم و پرسیدم : داداش واسه کی می خری ؟ما که تازه از حموم در اومدیم . اونم این همه ؟!#گفت : تو این سرما از سر غیرتشه که با دستفروشی خرجشو در میاره وگرنه می تونست الآن تو یه بغل نرم و یه جای گرم تن فروشی و فاحشگی کنه !پس بخر و بخریم تا شرف و ناموس مملکتمون حفظ بشه ! برگشت تو حموم و صدا زد :نصرت اینارو بذار دم دست مردم و بگو صلواتیه!