در زندگی ام مساعلی هست که همیشه به انها فکر میکنم..به چیزهایی ک در گذشته بوده در حال و چیزهایی ک قرار است برایم اتفاق بیافتد...
من به همه ی اینها در خلوت خودم فکر میکنم..فکر بخشی از زندگی انسان است..فکر است دیگر..ناگهان می اید..ناگهان میرود..
و درحالی ک به چیزی عمیق فکر میکنی یک تلنگر به گوشت میخورد که از فکر کردن به آن منصرف میشوی...
آری ..فکر پشت فکری دیگر..
فکرهای من خاطره های من اند..خاطره های شیرینی که با مهمترین افراد زندگی تجربه کرده ام..
همیشه خاطره ها برایم ماندگار میمانند..مثل یک دوست..نفس..هوا..مثل یک نگاه..نگاهی که ناگهانی تو را به خاطرات تلخ و شیرین دعوت میکند..و تو مهمان لحظات فکر کردن به انها میشوی..
یکی از خاصیت ذهنی من این است که فکر کردن به خاطره هایم بی هوا به سراغم میایند و حالم را عوض میکندد...
مثل خاطرات با هم بودن