کلاس اول دبستان وقتی می رفتم پای تخته سیاه سعی می کردم گچ را با دست راستم بگیرم تا توجه کسی را جلب نکنم و مثل بقیه همکلاسی هایم دیده بشوم، و یا دائماً به من غر میزدند که چرا با این دستت می نویسی و جایمان را تنگ میکنی، اما معلممان به من نمی گفت که این عیب من نیست فرق من با بقیه است. حتی وقتی بزرگتر شدم برای اولین بار که ساعت به دست به مدرسه رفتم با خنده همکلاسی هایم روبرو شدم که چرا ساعتم را اشتباه دست کرده ام.
دانشگاه که می روم هیچ صندلی ای برای چپ دست ها نیست، نه موقع امتحان و نه حتی سر کلاس ...
وقتی بیست و چند سالم شد، آرشه ویولون را از سراجبار و بخاطر جهت قرار گرفتن سیم های ساز با دست راست گرفتم...
ما عجیب و آزار دهنده نیستیم فقط تعدادمان کمتر است، سرمیز شام ما را دعوا نکنید، در عوض ما بخاطر برهم نخوردن نظم ارکستر آرشه را با دست راست می گیرم!