چهره خاصی در فوتبال محسوب می شود، خاص از این لحاظ که حضورش با توجه به پیشینه ادبی که دارد در این حیطه عجیب است.


مدتی پیش بود که حضور یک شاعر به عنوان مدیرعامل یک باشگاه فوتبال در لیگ برتر امید را شنیدیم. دکتر علی آبان از شاعران مطرح کشور مدتی است که در عرصه لیگ برتر امید تیمداری می کند اما این تیمداری هرگز باعث نشده تا از شعر و شاعری و البته ادبیات دور بیفتد. او که کتاب های شعر و تالیفات متعددی دارد اکنون تنها شاعر فوتبال ایران است. آبان مدیرعامل باشگاه اتحاد سالار تهران است و علاوه بر آن بخشی از سهام این باشگاه را در اختیار دارد. اما شاعر چگونه از فوتبال سردرآورد؟ چگونه فوتبال با طبع لطیف یک شاعر کنار می آید؟ اصلا چه اتفاقی افتاد که یکی از شاعران بنام کشور وارد تیمداری شد؟ پاسخ به این سوالات را در گفت و گوی جام جم آنلاین با این شاعر فوتبال بخوانید:
خودتان را بیشتر معرفی کنید؟
من علی آبان هستم، شاعر، محقق، نویسنده و منتقد ادبی. دکترای ادبیات فارسی دارم و تاکنون شش کتاب شعر به چاپ رسانده ام. پنج کتاب تالیفی نیز دارم. اکنون نیز در دانشگاه هم تدریس می کنم.چه اتفاقی افتاد که یک شاعر سر از فوتبال درآورد؟مسبوق به سابقه است. من از گذشته طرفدار فوتبال بودم. به ورزش های رزمی، کشتی و والیبال هم علاقه داشتم. از زمان نوجوانی و جوانی در استان خودم (مازندران) پا به توپ می شدم. در تیم راه آهن منطقه بهشهر و گلوگاه نیز به میدان رفتم. علاقه به فوتبال بودم و البته علاقه مند به تماشای آن. بعد از دانشگاه شعر و شاعری کار اصلی تر من شد اما همچنان در کنار فوتبال نیز حضور داشتم. اکنون تیمی به نام تیم شاعران و هنرمندان ایران زمین را سرپرستی می کنم. این تیم را خودم تشکیل دادم و هفته ای یک روز هم برای تمرین کردن دور هم جمع می شویم.از چه زمانی وارد تیمداری شدید؟حدود شش ماه پیش. رسیدگی به کارهای این تیم 70 درصد وقت من را می گیرد.



واقعا فوتبال با روحیات یک شاعر سازگار است؟

من از قدیم فوتبال را به عنوان ورزشی می بینم که جنبه سر و سلوک در آن مطرح است. باید هفت خوان طی شود تا یک تیم به پیروزی برسد. گل زدن با شیوه های درست و قانون مند در حقیقت همان رسیدن به هدف نهایی است. 11 بازیکن در زمین با وحدت، همفکری و دوستی با هم در فکر رسیدن به هدف نهایی هستند. یک شاعر در شعر و کلام خودش دنبال موفقیت است. چطور یک شاعر می تواند در فوتبال دوام بیاورد؟ ما در فوتبال پاس های کوتاه و بلند و البته تکنیک و تاکتیک داریم، همه اینها در شعر هم وجود دارد. یک شاعر هم تاکتیک زبانی را باید اجرا کند. در واقع می خواهم بگویم این دو به هم شبیه هستند. همانطور که بازیکنان پس از گلزنی به شادی می پردازند یک شاعر نیز با حسن ختام می تواند همان شادی را برای خودش به وجود بیاورد. دنیای شعر و شاعری ظریف و لطیف است اما دنیای فوتبال بی رحم تر و خشن تر.برد و باخت در فوتبال برای یک شاعر چقدر اهمیت دارد؟ما پنج شنبه ها که برای فوتسال دور هم جمع می شویم برد و باخت اهمیتی ندارد اما برای تیم اتحاد سالار که در لیگ برتر امید حضور دارد همه چیز متفاوت است. تیمی که در لیگ برتر امید حضور دارد 200 الی 300 میلیون ارزش دارد اما اگر این تیم سقوط کند ارزش آن به یک پنجم کاهش پیدا می کند. رقابت در رده امید شدید و فضا گاهی خشن و آزاردهنده است. اما من لطافت شعر و خشونت فوتبال را با هم جمع کردم. ما سعی می کنیم به گونه ای عمل کنیم که متفاوت باشیم. باید بگویم یکی از اهداف من این است که با حضور خودم تاثیری روی افراد دیگر بگذارم. وقتی همه متوجه بشوند که مدیرعامل یک باشگاه شاعر است همه چیز برایشان جالب می شود. ادبیات بازیکنان ، ادبیات جداگانه ای است. بالاخره نحوه صحبت کردن من با داور و دیگر افراد فرق دارد. برخی از مربیان، سرپرستان درتیم های دیگر بودند که سابقه پرخاش داشتند اما وقتی مقابل تیم ما قرار می گرفتند سعی می کردند رفتار متفاوتی داشته باشند. در اینجا لازم است اسامی دیگر مجموعه متفاوتی که هستیم را ذکر کنم. محمد رضایی سرپرست تیم. البته حسین صالح که از مربیان باتجربه کشور است نیز مدتی در معیت تیم ما بود. در هر حال تیم ما رفتاری نکرد که حداقل از لحاظ اخلاقی بازنده باشد. نکته دیگری که باید بگویم این است که دلیل اصلی من برای وارد شدن به فوتبال این است که واقعا عاشق فوتبال بودم و از آن لذت می برم اما عامل دیگری که کمک کرد به فوتبال وارد شوم پسرم سیاوش است. او در پست فوروارد بازی می کند و هم اکنون بازیکن تیم اتحاد سالار تهران است. دلم می خواهد او در سال های بعد در رده های بالاتر فوتبال حضور داشته باشد. زمانی که پیگیر نتایج پسرم بودم زیاد به تیم سر می زدم . همان جا به من پیشنهاد شد که کلا کنار تیم حضور داشته باشم. من هم که کلا منتظر چراغ سبز بودم.تا به حال درباره فوتبال شعر گفته اید؟در این 30 سالی که شعر می گویم هرگز به طرف شعر مناسبتی نرفتم. اگر مثلا زمانی یکی از کتاب های شعرم را تقدیم به جانبازان کردم نه سفارشی که فقط به دلیل عشق من به جانبازان بود. برای تریبون و درآمد شعر نگفتم. اصلا دنبال این موضوعات نیستم. هرگز ساحت شعر را وارد فوتبال نمی کنم و شعر و شاعری را بالاتر از این داستان ها می دانم. هرگز درباره فوتبال شعر نگفتم و فکر نمیکنم از این پس هم بگویم. شعر تقدسی دارد که هر جای نباید وارد شود.شعر را بیشتر دوست دارید یا فوتبال را؟مسلما شعر.



تا چه زمانی حضور شما در فوتبال ادامه خواهد داشت؟

نمیدانم. فوتبال دنیای عجیبی است. فوتبال در عین آزاردهنده بودن لذتی هم دارد که نمی خواهم آن را از دست بدهم. اولین لذت این است که کنار جوانان هستم. من با بچه های تیم خودم انگار زندگی می کنم. با دردها و غم هایشان زندگی می کنم. در شادی هایشان شریکم. گاهی رازهای مگوی خود را فقط به من می گویند. اگر الان به من بگویند چند فرزند داری می گویم 42 تا. قبلا فقط دو فرزند داشتم اما الان خیلی بیشتر. فوتبال را واقعا دوست دارم. کسی که فضای فوتبال را لمس می کند احساس تداوم زندگی در او زنده می شود. دائم در فوتبال اتفاقات جدید می افتد. مدام بازی، تمرین، تست و اصلا هر لحظه تولد یک اتفاق جدید. اتفاق پشت اتفاق رقم میخورد. خب همه اینها یعنی تولد دوباره خود ماد. محمود خوردبین اکنون سالیان سال است که سرپرستی پرسپولیس را بر عهده دارد.اگر او اکنون از پرسپولیس جدا شد زندگی او تمام می شود. فوتبال در من پویایی ایجاد می کند و همه این عوامل دست به دست هم داد تا من فوتبال را رها نکنم. در این چند ماه نیز از تیم های مختلفی پیشنهاد برای مدیرعاملی دریافت کردم. زندگی من اکنون قلم به اضافه فوتبال است.


به تیمداری در لیگ برتر فوتبال بزرگسالان هم فکر می کنید؟

بعید به نظر نمی رسد. دوست دارم کاری را که شروع کردم به ایده آل برسانم. هیجان فوتبال را دوست دارم. البته نیازی به دیده شدن نیست. هدفم فقط کمک است و خدمت به جوانان کشور. خیلی از بازیکنان نواحی دور افتاده و روستاها راهی برای پیشرفت ندارند. بخشی از کار من باز کردن راه برای این افراد است. می خواهم تاثیری ولو مختصر بر روی فوتبال داشته باشم. شاید روزی برسد که به لیگ برتر هم برسم، تصورش ممنوع نیست.آرزوی فوتبالی شما چیست؟فرزندم به نهایت موفقیت برسد و از سویی فوتبال کشورم به سمت سلامت، صداقت، دوستی و پاک شدن از آلودگی ها پیش برود.در لیگ های پایه ای یک اتفاق تکراری وجود دارد. والدین متمول می آیند پول می دهند تا فرزندشان به ترکیب اصلی فلان تیم راه یابد. برای شما پیش آمده که پیشنهاد مالی بدهند تا بازیکنی بتواند به ترکیب اصلی برسد؟این چنین پیشنهادها همیشه هست به ویژه در لیگ برتر. بازیکن شاغل در این لیگ یکی دو سال بعد به لیگ های بالاتر و در نهایت لیگ برتر بزرگسالان می رسد. بازیکن می خواهد دیده شود. ممکن است که پیشنهادهایی دراینباره وجود داشته باشد اما نه به صورت مستقیم. ما این اجازه را به کسی ندادیم و نخواهیم داد. البته این را هم باید بگویم تیم ها عموما خصوصی هستند و از جایی به آنها بودجه نمی رسد. سهام داران یا باید آنقدر بودجه داشته باشند که نیاز به اسپانسر احساس نکنند و یا از اسپانسر استفاده کنند. در این میان گاهی اوقات کمک های مالی اولیا بازیکنان به حیات باشگاه کمک می کند.یعنی مساله پرداخت پول از سوی والدین بازیکنان به باشگاه ها را نفی نمی کنید؟نه اما از نظر فدارسیون این کارها ممنوع است. باید خطاب به فدراسیون بگویم این قانون باید برای کشوری باشد که بازیکنان از سن کم وقتی وارد فوتبال می شوند از طرف سازمان خاصی مورد حمایت مالی قرار میگیرند. چطور یک خانواده برای موفقیت تحصیلی فرزندش هزینه های متعددی در کلاس های کنکور می کند اما صرف هزینه در فوتبال اشتباه تلقی می شود؟! برای فوتبال هم باید چنین شرایطی در نظر گرفت.حرف پایانی؟مردم ما فکر نکنند شاعر امروز ما همانند شاعر دهه 50 و 60 است که در گوشه ای بنشیند و با یک ظاهر ژولیده و در حالی که از جامعه بریده است شعر بگوید. شاعر امروز ما در میان مردم زندگی می کند و می تواند ورزشکار، سیاستمدار و ... باشد. نباید تصوری غیر از این از شاعر داشته باشیم.