.
" پدر "
آغوشِ پر حمایتت را
چه کودکانه دل دل می کنم هنوز
و چه سخت می خواهمت
نه به سادگی ای مهربان پدر
.
" پدر "
آغوشِ پر حمایتت را
چه کودکانه دل دل می کنم هنوز
و چه سخت می خواهمت
نه به سادگی ای مهربان پدر
شناسنامه رو بی خیال !محلِ تولد من ، آغوش گرم و پر محبت توئه مـــــادر …
#پدر
از نبودنت
خانه سَر گيجه مي گيرد
پلك هاي پنجره مي پرد
ملحفه ها سفيد نمي شوند
گرد،دل به خاك مي بندد
طوفان ريز گرد
خانه را به سرفه مي كشاند
زلزله ايست نبودنت
با ريشتر بي نهايت
برگرد!
شناسنامه رو بی خیال !محلِ تولد من ، آغوش گرم و پر محبت توئه مـــــادر …
پدرم...
میان این همه نامردی روزگار
تمام دلخوشی من تو هستی...
از همه عالم و آدم بریده باشم
تو تنها کسی هستی که وجودم را
فدایش میکنم..
آخ اگر بدانی اشک ریختن در آغوش تو چه صفایی دارد...
پدرم...
خدا را صد هزار مرتبه شکر که دارمت
دوستت دارم پدر
دوستت دارم.
شناسنامه رو بی خیال !محلِ تولد من ، آغوش گرم و پر محبت توئه مـــــادر …
میگن دخترا عزیز دوردونه بابان
میگن دخترا بابایی ان
" بـــابـــا "
بابا یعنی قشنگترین کلمه دنیا که
هیچ مترادفی نمیتونی براش پیدا کنی
شناسنامه رو بی خیال !محلِ تولد من ، آغوش گرم و پر محبت توئه مـــــادر …
دست همیشه به معنای آغوش نیست !گاهی فقط امنیت است . . .فقط مثل «دست پـــــــــــدر » !!!*به سلامتی اون پدری که شادیشو با زن و بچش تقسیم میکنه اما غصه شو با سیگار و دود سیگارش .*به سلامتی پدری که کف تموم شهرو جارو میزنه که زن و بچش کف خونه کسی رو جارو نزنن .*به سلامتیه پدرم که هربار عصبانیش میکنم میگه این دفعه ، آخرین باریه که می بخشمت *به سلامتی پدری که نمی توانم را در چشمانش زیاد دیدیم ولی از زبانش هرگز نشنیدم .*به سلامتی پدری که طعم پدر داشتن رو نچشید ، اما واسه خیلی ها پدری کرد .*سفیدی رویم را در ازای سپیدی مویت نمی خواستم پدرم .*پدرم تنها کسی است که باعث میشهبدون شک بفهمم فرشته ها هم میتوانند مرد باشند ! به سلامتی هرچی پدره !*به سلامتی پدری که لباس خاکی و کثیف میپوشه میره کارگری برای سیر کردن شکم بچه اش ، اما بچه ش بعضی وقتا خجالت میکشه به دوستاش بگه این پدرمه !پدر و مادر تنها کسانی هستن که وقتی دیگه نداریمشون قدرشون رو میدونیم… برای شادی روح تموم پدر ومادرا ی صلوات ک فکر نکنم زیاد باشه
شناسنامه رو بی خیال !محلِ تولد من ، آغوش گرم و پر محبت توئه مـــــادر …
دختر است دیگر
بابایش نباشد
زمین میخورد
شناسنامه رو بی خیال !محلِ تولد من ، آغوش گرم و پر محبت توئه مـــــادر …
من نبودم و تو بودی پدر .....
بود شدم و تو تمام بودنت را به پایم ریختی ،
حالا سالهاست که با بودنت زندگی می کنم ،
هر روز، هر لحظه، هر آن و دم به دم هستی .
ببخش که گاهی آنقدر هستی که نمی بینمت ،
ببخش تمام نادانیها و نفهمی ها و کج فهمی هایم را،
اعتراض ها و درشتیهایم را ، و هر آنچه را که آزارت داد .
دستانت را می بوسم و پیشانیت را ،
که چراغ راه زندگیم بودی و هستی و خواهی بود ،
خاک پایت هستم تا هست و نیست هست .
به حرمت شرافتت می ایستم و تعظیم می کنم .
شناسنامه رو بی خیال !محلِ تولد من ، آغوش گرم و پر محبت توئه مـــــادر …
مواظب دل پدرهاباشید
دل پدر که بشکنه
متوجه نمیشی
مثل مادر نیست که
از بارونی شدن چشماش
بفهمی دلشو شکستی
اما اگه دقت کنی
شکسته شدن قامتش و
اضافه شدن چین و چروک
صورتش آتیشت میزنه
شناسنامه رو بی خیال !محلِ تولد من ، آغوش گرم و پر محبت توئه مـــــادر …
خواب دیدم پدرم میاید ...
باهمان صورت محبوب پر از لبخندش ...
صورتش بود پر از نور خدا ...
دست بردم که عصایش گیرم ...
گفت باشی تو عصایم فرزند ...
دل من تاب نیاورد ؛ و من بوسه زدم بر دستش ...
که نگاهش همان لحظه به چشمم لغزید ....
اشک در چشم دوتایی جوشید ...
دست پر مهرش را بر سرم باز کشید ...
گفتمش ای پدرم ...
ما کجا ؟...وتو کجا ؟...
ما که دلتنگ توهستیم ... پدر ...
پدرم لذت دیدار تو را کم دارم ...
سالها می گذرد ...
دستی از مهر ندارم به سرم ...
وچنان غرق توام که ندارم باور ...
گفتمش باز... پدر ...
اشکی از گوشه چشمش افتاد ...
وندیدم که چه سان رفت پدر ...
و دگر باز نگشت ...
شناسنامه رو بی خیال !محلِ تولد من ، آغوش گرم و پر محبت توئه مـــــادر …
پدر..
همون کسی که لرزش دستش
دیگه چیزی ازچای توی استکان باقی نگذاشته...
ولی بهت میگه« به من تکیه کن»
وتو انگار
کوه رو پشتت داری...
شناسنامه رو بی خیال !محلِ تولد من ، آغوش گرم و پر محبت توئه مـــــادر …