با تو خورشید ترین ماه جهانم ! نفسم.
Sahra (04-03-2018)
با تو خورشید ترین ماه جهانم ! نفسم.
فقط تاریکی می داند
ماه چقدر روشن است
فقط خاک می داند
دست های آب
چقدر مهربان!معنی دقیق نان را
فقط آدم گرسنه می داند
فقط من می دانم
تو چقدر زیبایی!
با تو خورشید ترین ماه جهانم ! نفسم.
آن گل زودرس چو چشم گشود
به لب رودخانه تنها بود
گفت دهقان سالخورده که:
حیف که چنین یکه بر شکفتی زود
لب گشادی کنون بدین هنگام
که ز تو خاطری نیابد سود
گل زیبای من ولی مشکن
کور نشناسد از سفید کبود
نشود کم ز من بدو گل گفت
نه به بی موقع آمدم پی جود
کم شود از کسی که خفت و به راه
دیر جنبید و رخ به من ننمود
آن که نشناخت قدر وقت درستزیرا این طاس لاجورد چه جست
با تو خورشید ترین ماه جهانم ! نفسم.
تو هرجای جهان باشی برات از دور می میرم.
با تو خورشید ترین ماه جهانم ! نفسم.
کمکم کن چمدانم را ببندم
لبخندم را جمع و جور کنم
خیالاتم را تا بزنم
صدایم را در گوشه ای از این چمدان موچاله کنم
میخواهم با این زمستان بروم
لطفا یادم را پس بده
از وقتی تو نیستی من هم میخواهم بروم
از خیلی وقت پیش ها تو رفته ای
من نبودت را باور نداشتم
اینبار می روم
تا مطمئن شوی
چیزی از تو در من جا نماده
فقط کمکم کن
برای آخرین بار چمدانم را ببندم
با تو خورشید ترین ماه جهانم ! نفسم.
روزهای آخر اسفند می تواند یادم بیندازد که زندگی همین است.
همین روزهای تند و تند دویدن ها ...
بشورها و بساب ها ...
از نو، نو شدن ها!
با تو خورشید ترین ماه جهانم ! نفسم.
خبر آمد!
خبری در راه است
قاصدک رقص کنان می آید
او ز راز دل من آگاه است
می دانم
خبری خوش ز سفر آورده
قدمت خیر گلم ،قاصدکم !
قدمت خیر!
بهار در راه است
با تو خورشید ترین ماه جهانم ! نفسم.
با تو خورشید ترین ماه جهانم ! نفسم.
با تو خورشید ترین ماه جهانم ! نفسم.
Sahra (04-03-2018)