با تو خورشید ترین ماه جهانم ! نفسم.
با لشکرت چه حاجت
رفتن به جنگ دشمن...
تو خود به چشم و ابرو
بر هم زنی سپاهی!
با تو خورشید ترین ماه جهانم ! نفسم.
من که یک عمر شکار توام ای کاش شبی،
کبک من باشی و من قوش، چه حالی دارد؛
با تو خورشید ترین ماه جهانم ! نفسم.
با تو خورشید ترین ماه جهانم ! نفسم.
دل به دریا می سپارم
دل به دریا ، نازنین
می نشینم در خودم
تنهای تنها بعد از این
خانه ویران و بدل
حسرت مهمان داریم
دیده گریان و دلی
تشنه ی طوفان داریم
منتظر چشم به راه
دیده بدر دوخته ایم
چون بیابان عطش
حسرت باران داریم
با تو خورشید ترین ماه جهانم ! نفسم.
با تو خورشید ترین ماه جهانم ! نفسم.