صبح سرمی کشد از پشت درختان خورشید
تا تماشا کند این بزم تماشـائی را
ساقیا صبح است می از شیشه در پیمانه کن حشر خواب آلودگان از نعره ی مستانه کن
صبح سرمی کشد از پشت درختان خورشید
تا تماشا کند این بزم تماشـائی را
ساقیا صبح است می از شیشه در پیمانه کن حشر خواب آلودگان از نعره ی مستانه کن
با تو خورشید ترین ماه جهانم ! نفسم.