بــی مـعـرفــتــــــ...
تـو اون ڪسـی بـودی ڪه اومـدی زیـر چتـرم
نه برای هـمـراهــی با من
بلـڪه فقط برای اینڪه خیـس نشـی
بارون ڪه بنـد اومـد رفتـی ڪه رفتـــی
بــی مـعـرفــتــــــ...
تـو اون ڪسـی بـودی ڪه اومـدی زیـر چتـرم
نه برای هـمـراهــی با من
بلـڪه فقط برای اینڪه خیـس نشـی
بارون ڪه بنـد اومـد رفتـی ڪه رفتـــی
مارال (02-20-2018)
چشم بر چشمان من مى زد گره بر روسرى
بودنش يك خواب بود و رفتنش ناباورى
من نگاهش مى كنم او هم نگاهم مى كند
او براى دل_بريدن ، من براى دلبرى
واژه ها را از دهانم يك به يك دزديد و رفت
سهم من از عشق شعرى شد بنام ديگرى
عشق يعنى تار موهاى تنت مى ايستد
هركجا كه نام او را روى لب مى آورى
در سرم بيهوده روياى پريدن با تو بود
چيست دنيا جز قفس وقتى كه بى بال و پرى
این چه عشقی است که در دل دارم
من از این عشق چه حاصل دارم
میگریزی ز من و در طلبت
باز هم کوشش باطل دارم
مارال (02-22-2018)
مارال (02-22-2018)
میدانی ؟!
به رویت نیاوردم !
از همان زمانی که به جای ” تو ”
به ” من ”
گفتی ” شما ”
فهمیدم پای ” او ” در میان است…
مارال (02-22-2018)