نمایش نتایج: از 1 به 4 از 4

موضوع: برای تو شعر می‌نوشتم

  1. Top | #1

    عنوان کاربر
    کاربر عضو
    تاریخ عضویت
    Feb 2018
    شماره عضویت
    6060
    نوشته ها
    4,444
    پسندیده
    47
    مورد پسند : 701 بار در 533 پست
    Windows NT 10.0 Firefox 58.0

    برای تو شعر می‌نوشتم



    روزها پشت کتاب جغرافیا
    برای تو شعر می‌نوشتم
    و شب‌ها روی دیوارها
    به اندازه‌ای که برای نجات وطنم
    بنویسم: مرگ بر... بزرگ شده بودم
    اما نه تو از شعرهایم باخبر بودی
    نه کسی از نوشته‌هایم بر دیوارهای شهر
    خشمگین می‌شد.. .

  2. Top | #2

    عنوان کاربر
    کاربر عضو
    تاریخ عضویت
    Feb 2018
    شماره عضویت
    6060
    نوشته ها
    4,444
    پسندیده
    47
    مورد پسند : 701 بار در 533 پست
    Windows NT 10.0 Firefox 58.0
    در خیالات خودم در زیر بارانی که نیست
    می رسم با تو به خانه،از خیابانی که نیست
    می نشینی روبه رویم خستگی در میکنی
    چای می ریزم برایت توی فنجانی که نیست
    باز میخندی و میپرسی که حالت بهتر است؟
    باز میخندم که خیلی...!گرچه میدانی که نیست
    شعر میخوانم برایت واژه ها گل می کنند
    یاس و مریم می گذارم توی گلدانی که نیست
    چشم می دوزم به چشمت،می شود آیا کمی
    دست هایم را بگیری بین دستانی که نیست؟
    وقت رفتن می شود با بغض می گویم نرو
    پشت پایت اشک می ریزم در ایوانی که نیست
    میروی و خانه لبریز از نبودت میشود
    باز تنها میشوم با یاد مهمانی که نیست
    رفته ای و بعد تو این کار هر روز من است
    باور اینکه نباشی کار آسانی که نیست

  3. Top | #3

    عنوان کاربر
    کاربر عضو
    تاریخ عضویت
    Feb 2018
    شماره عضویت
    6060
    نوشته ها
    4,444
    پسندیده
    47
    مورد پسند : 701 بار در 533 پست
    Windows NT 10.0 Firefox 59.0
    من حسادت می کنم حتی به تنها بودنت
    من به فرد رو به رویی، لحظه ی خندیدنت


    من به بارانی که با لذت نگاهش می کنی
    یا نسیمی که رها می چرخد اطراف تنت ...

    من حسادت می کنم حتی به دست گرم آن،
    شال خوشرنگی که می پیچد به دور گردنت


    وقتی انگشتان تو در گیسوانت می دود
    من به رد مانده از اینجور سامان دادنت ...

    اینکه چیزی نیست ، گاهی دل حسادت کرده به
    عطر پاشیده از آغوش تو بر پیراهنت


    هیچکس ای کاش در دنیا به تو حسی نداشت
    من حسادت می کنم حتی به قلب دشمنت

    کاش هرکس غیر من، ای کاش حتی آینه
    پلک هایش روی هم می رفت وقت دیدنت

  4. Top | #4

    عنوان کاربر
    کاربر عضو
    تاریخ عضویت
    Feb 2018
    شماره عضویت
    6060
    نوشته ها
    4,444
    پسندیده
    47
    مورد پسند : 701 بار در 533 پست
    Windows NT 10.0 Firefox 59.0
    من دیگه‌ یادَم رفته از دَردام بنویسم ..
    میگن:«حل شده ..؟» میگم:« نه ، یادم رفته ..»
    میگن:«مگه میشه ..؟» میگم:«شده ..»
    دلتنگی هَست ، بیخوابی هَست ، دلگیری هست ،
    ولی درد که از یه جایی میگذره ،
    «آب از سَرت گذشته» میشه ..
    میگی‌ «چه یه وَجب ،چه یه دَریا ..»
    میدونی من یادم رفته ..
    یادم رفته چه جوری «تایپ کنم» که دلت بلرزه ..
    یادم رفته چه جوری «بگم» که دلت بخوادَم ..
    من ازت دورم‌ و یادم رفته چجوری
    میشه بهت نَزدیک شُد ..
    اصلاً میشه بهت نزدیک شُد ..؟
    نزدیک بودم و دور شُدم یا
    اصلاً دور بودم و دورتَر شُدم ..
    من یادم رفته‌ قدّت و نگاهت و
    صدات و درد و ‌دلات و ..
    یادم رفته و هِی دلم تنگ میشه ..
    من یادم رفته‌ ولی هِی دلم تَنگ میشه ..
    من یادم رفته ..

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کاربرانی که این تاپیک را مشاهده کرده اند: 0

هیچ عضوی در لیست وجود ندارد.

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  

مرجع تخصصی ویبولتین ویکی وی بی در سال 1391 تاسیس شده است و افتخار میکند که تا کنون توانسته به نحو احسن جدید ترین آموزش ها و امکانات را برای وبمستران میهن عزیزمان ایران به ویژه کاربران ویبولتین به ارمغان بیاورد .

اطـلـاعـات انجمـن
09171111111 mahboob_hameh@yahoo.com طراحی توسط ویکـی وی بی
حـامـیان انجمـن