ابری نیست
بادی نیست
می نشینم لب حوض
پُرم از راه، از پل، از رود، از موج
پُرم از سایه برگی در آب
چه درونم تنهاست...
من امشب برای تو
برای رفع غمهایت
برای قلب زیبایت
برای آرزوهایت
به درگاهش
دعـا کردم
و میدانم
"خـــــدا "از آرزوهایت خبـر دارد
با تو خورشید ترین ماه جهانم ! نفسم.
با تو خورشید ترین ماه جهانم ! نفسم.
با تو خورشید ترین ماه جهانم ! نفسم.
دیدم او درتپش قلب چمندیدم
او لحظه ی روئیدن باغ
از دل سبزترین فصل بهار
لحظه ی پر زدن پروانه
در چمنزار دل انگیزترین زیبایی
بلکه او درهمه ی زیباییبلکه
او درهمه ی عالم خوبی,
همه ی رعناییهمه جا پیدا بودهمه جا پیدا بود
با تو خورشید ترین ماه جهانم ! نفسم.
هم دعا کن گره از کار تو بگشاید عشق
هم دعا کن گره تازه نیفزاید عشققایقی در طلب موج به دریا پیوست
باید از مرگ نترسید اگر باید عشقعاقبت راز دلم را به لبانش گفتم
شاید این بوسه به نفرت برسد شاید عشقشمع روشن شد و پروانه در آتش گل کرد
می توان سوخت اگر امر بفرماید عشقپیله ی رنج من ابریشم پیراهن شد
شمع حق داشت به پروانه نمی آید عشق
با تو خورشید ترین ماه جهانم ! نفسم.
دیدم او درتپش قلب چمن
دیدم او لحظه ی روئیدن باغ
از دل سبزترین فصل بهارلحظه ی پر زدن پروانه
در چمنزار دل انگیزترین زیبایی
بلکه او درهمه ی زیبایی
بلکه او درهمه ی عالم خوبی,
همه ی رعنایی
همه جا پیدا بودهمه جا پیدا بود
با تو خورشید ترین ماه جهانم ! نفسم.
گر دلم سر کشد از درد تو جان سیر شود جان و دل تا برود ،بیدل و بیجان بکشم
با تو خورشید ترین ماه جهانم ! نفسم.