ای همیشه خوب
ای همیشه آشنا
هر طرف که میکنم نگاه
تا همه کرانه های دورعطر و خنده و ترانه میکندشنا
در میان بازوان ت
ماهی همیشه تشنه ام
ای زلال تابناک
یک نفس اگر مرا به حال خود رها کنی
ماهی تو جان سپرده روی خاک
ای همیشه خوب
ای همیشه آشنا
هر طرف که میکنم نگاه
تا همه کرانه های دورعطر و خنده و ترانه میکندشنا
در میان بازوان ت
ماهی همیشه تشنه ام
ای زلال تابناک
یک نفس اگر مرا به حال خود رها کنی
ماهی تو جان سپرده روی خاک
با تو خورشید ترین ماه جهانم ! نفسم.
پريشان است امشب خاطر آب، چه راهی می زند آن روح بی تاب !
با تو خورشید ترین ماه جهانم ! نفسم.
با تو خورشید ترین ماه جهانم ! نفسم.
هنوز پنجره باز استتو از بلندی ایوان به باغ می نگریدرخت ها و چمن ها و شمعدانی هابه آن تبسم شیرین به آن تبسم مهربه آن نگاه پر از آفتاب می نگرند
با تو خورشید ترین ماه جهانم ! نفسم.
به جز حضور تو ،هیچ چیزِ این جهانِ بیکرانه راجدی نگرفتم ... حتی عشق را !
با تو خورشید ترین ماه جهانم ! نفسم.
روح گلرنگ شراب در تنم می گردددست ویران گر شوقپر پرم می کند، ای غنچه رنگین پر پر..
با تو خورشید ترین ماه جهانم ! نفسم.
به زمانی که محبت شده همچون افسانه
به دیاری که نیابی خبری از جانانه
دل رسوا دگر از من تو چه خواهی دیوانه
از آواز دلم زمزمه ی ساز دلم من به فغانم
ای دل چه بگویم وز شررت چه بگویم حیرانم
تو همان شرری که خرمن جان من بسوزی
تو که با نگهی به جان من شعله برفروزی
تو که از صنمی ندیده ای روی آشنایی
ز چه رو دل من تو اینچنین کشته وفایی
تا تو همدم شب های منی
شب ها شاهد تب های منی
همچون آتشی شعله میکشی
شمع هر انجمنی
ای دل ز تو ما را چه نصیبی بود
گشتم ز تو رسوا چه فریبی بود
غم های جهان را تو خریداری
آخر تن ما را چه شکیبی بود
به کجا به کجا بریم ای دل رسوا
به کجا ای دل رسوا
نکنی تو چرا پروا تو چرا پروا
ویرایش توسط !!yalda!! : 03-12-2018 در ساعت 02:57 PM
با تو خورشید ترین ماه جهانم ! نفسم.
با تو خورشید ترین ماه جهانم ! نفسم.
دلــــــم را ....
بـه کجـــای ایـن شـــهر ....
مشـــغول کــــنم ....
کـــه نَـگـــــیرد ....
بـهـــانــه ی تُـــــو را .....!!!
با تو خورشید ترین ماه جهانم ! نفسم.