در دلم جایی
براى هیچکس
غير از تو نیست
گاه يك دنیا
فقط با یك نفر پُر مى شود
در دلم جایی
براى هیچکس
غير از تو نیست
گاه يك دنیا
فقط با یك نفر پُر مى شود
هرچه آیینه به توصیف تو جان کند نشد
آه، تصویر تو هرگز به تو مانند نشد
گفتم از قصه عشقت گرهى باز کنم
به پریشانى گیسوى تو سوگند، نشد
خاطرات تو و دنیای مرا سوزاندند
تا فراموش شود یاد تو، هرچند نشد
من دهان باز نکردم که نرنجی از من
مثل زخمى که لبش باز به لبخند، نشد
دوستان عاقبت از چاه نجاتم دادند
بلکه چون برده مرا هم بفروشند، نشد
من آخر نفهميدم اين فلسفه " انتخابِ دوم " شُدن را...
تازگى ها رَسم شُده است
انتخابِ دوم شُدن؛
تا به رهگذرى برسى با اِفتخار مى گويد
" انتخابِ دومَش هستم "
نمى دانم ذخيره شُدن راحت است
يا مردمِ اين سَرزمين زيادى بيخيال شُده اند...
به نظرِ من انتخاب دوم شُدن يعنى جايگزين يعنى زاپاس...
يعنى اگر اولى رفت به سمتِ تو مى آيد، تو را " عادت "مى دهد، " وابسته ات " مى كُند و ناگهان به دليل برگشت اولى " رهايت " مى كُند ...
اخر تو مى مانى و يه مُشت خاطره و حَسرت....
کاش میشود تورو داشت...کاش...
دلم برات یه ذره شده...
بخدا مردم برا صدات...
گل تقدیم گل بانوی زندگی من...
چنین کز اضطرابِ ناجوانمردانه دلتنگم
به قدرِ وسعتِ فریادِ یک ویرانه دلتنگم
ز دستِ بختِ ناکام و دلِ ناچار گریانم
به عمقِ انتظارِ زخمیِ یک خانه دلتنگم
دگر مستی علاج درد های من نمیداند
من امروز ازسکوت سرد این میخانه دلتنگم
به رسوایی کشید این عشق بازآی و جنونم بین
که چون حرف دلِ تنها ترین دیوانه دلتنگم
از آن صبحی که شعرِ بوسه پر کردیم در ساغر
به هر بیت از غزلهای می و پیمانه دلتنگم
مرا دیدم به تسخیر خود آوردی در آیینه
که بیش از هر زمان دیگری مستانه دلتنگم
برنگرد...
من ديگر خودم نيستم،
همانطور كه تو خودت نيستي
همانطور
كه عشق
ديگر آن عشق نيست..
همه چيز را خراب كردي؛
حتي خودمان را...
من سالهاست خودم نيستم،
شايد كسي شبيه تو
برنگرد..
كه من اين شباهت را بسيار دوست دارم...
هنوز دلتنگی قدم زدن با تو رو دارم
هنوز با نفسات تو باغچه شمعدونی میکارم
هنوز عاشقتم ماهک من از دل و از جون
با اون گوشواره های رنگی ِ دونه های ناردون
با کل غصه های زندگیم باز زیر بارون
باور میکنی یا نه من عاشقم اما نه من دیوونتم
این قصه ی تکراری این دوری اجباری منو دیوونه کرد
هنوز عاشقمو دلهره ی چشماتو دارم
هنوز دیوونمو عکستو رو چشام میذارم
هنوز عطر فضای خونمون بارون عوده
هنوز خاطره هام پاییز و برگ و عطر دوده
به غیر یاد تو کُنج دلم هیچی نبوده
قرار بود که برام یه آسمون هدیه بیاری
نه اینکه بری و هزار دفعه تنهام بزاری
میدونستی بری میمیرمو دیوونه میشم
با کل غصه های آسمون همخونه میشم
باور میکنی یا نه ؟
من عاشقم اما نه ؟