چشم شهلایت بنازم دلبریها می کنی

تا تو می خندی خودت را در دلم جا می کنی

دل نمی بندی ولی دل را چه آسان می بری

این ربایشها تو با چشم فریبا می کنی

با نگاه و خنده هایت عشوه بازی می کنی

خود تو می دانی فدایت آنچه با ما می کنی؟

مست رویایم از این دنیا جنونم می برد

قصه ی مجنون و لیلی را تو معنا می کنی

هر چه زيبا بود و هر چیزی که زيبا می نمود

جمله باطل کرده و تعبیر زيبا می کنی