صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از 1 به 10 از 11

موضوع: قلب من چشم تو

  1. Top | #1

    عنوان کاربر
    کاربر عضو
    تاریخ عضویت
    Feb 2018
    شماره عضویت
    6060
    نوشته ها
    4,444
    پسندیده
    47
    مورد پسند : 701 بار در 533 پست
    Windows NT 10.0 Firefox 58.0

    قلب من چشم تو

    من از تو ميمردم
    اما تو زندگاني من بودي

    تو با من ميرفتي
    تو در من ميخواندي
    وقتي که من خيابانها را
    بي هيچ مقصدي ميپيمودم
    تو با من ميرفتي
    تو در من ميخواندي

    تو از ميان نارون ها ، گنجشک هاي عاشق را
    به صبح پنجره دعوت ميکردي
    وقتي که شب مکرر ميشد
    وقتي که شب تمام نميشد
    تو از ميان نارون ها ، گنجشک هاي عاشق را
    به صبح پنجره دعوت ميکردي

    تو با چراغهايت ميآمدي به کوچهء ما
    تو با چراغهايت ميآمدي
    وقتي که بچه ها ميرفتند
    و خوشه هاي اقاقي ميخوابيدند
    و من در آينه تنها ميماندم
    تو با چراغهايت ميآمدي

  2. Top | #2

    عنوان کاربر
    کاربر عضو
    تاریخ عضویت
    Feb 2018
    شماره عضویت
    6060
    نوشته ها
    4,444
    پسندیده
    47
    مورد پسند : 701 بار در 533 پست
    Windows NT 10.0 Firefox 58.0
    من خواب دیده ام که کسی می آید
    من خواب یک ستاره ی قرمز دیده ام
    و پلک چشمم هی می پرد
    و کفشهایم هی جفت میشوند
    و کور شوم
    اگر دروغ بگویم
    من خواب آن ستاره ی قرمز را
    وقتی که خواب نبودم دیده ام
    کسی می آید
    کسی دیگر
    کسی بهتر
    کسی که مثل هیچ کس نیست
    مثل پدر نیست
    مثل انسی نیست
    مثل یحیی نیست
    مثل مادر نیست
    و مثل آن کسی ست که باید باشد
    و قدش از درختهای خانه ی معمار هم بلندتر است

  3. Top | #3

    عنوان کاربر
    کاربر عضو
    تاریخ عضویت
    Feb 2018
    شماره عضویت
    6060
    نوشته ها
    4,444
    پسندیده
    47
    مورد پسند : 701 بار در 533 پست
    Windows NT 10.0 Firefox 58.0
    در اتاقی که به اندازه یک تنهاییست
    دل من
    که به اندازه یک عشقست
    به بهانه های ساده خوشبختی خود می نگرد
    به زوال زیبای گلها در گلدان
    به نهالی که تو در باغچه خانه مان کاشته ای
    و به آواز قناری ها
    که به اندازه یک پنجره می خوانند
    آه سهم من اینست
    سهم من اینست
    سهم من
    آسمانیست که آویختن پرده ای آن را از من می گیرد
    سهم من پایین رفتن از یک پله متروکست
    و به چیزی در پوسیدگی و غربت واصل گشتن

  4. Top | #4

    عنوان کاربر
    کاربر عضو
    تاریخ عضویت
    Feb 2018
    شماره عضویت
    6060
    نوشته ها
    4,444
    پسندیده
    47
    مورد پسند : 701 بار در 533 پست
    Windows NT 10.0 Firefox 58.0
    به زمین میزنی و میشکنی
    عاقبت شیشه امیدی را

    سخت مغروری و میسازی سرد
    در دلی آتش جاویدی را

    دیدمت وای چه دیداری وای
    این چه دیدار دل آزاری بود

    بی گمان برده ای از یاد آن عهد
    که مرا با تو سر و کاری بود

    دیدمت وای چه دیداری وای
    نه نگاهی نه لب پر نوشی

    نه شرار نفس پر هوسی
    نه فشار بدن و آغوشی

    این چه عشقی است که در دل دارم
    من از این عشق چه حاصل دارم

    می گریزی ز من و در طلبت
    بازهم کوشش باطل دارم

  5. Top | #5

    عنوان کاربر
    کاربر عضو
    تاریخ عضویت
    Feb 2018
    شماره عضویت
    6060
    نوشته ها
    4,444
    پسندیده
    47
    مورد پسند : 701 بار در 533 پست
    Windows NT 10.0 Firefox 58.0
    دانی از زندگی چه می خواهم
    من تو باشم ، تو ، پای تا سر تو

    زندگی گر هزار باره بود
    بار دیگر تو ، بار دیگر تو

    آنچه در من نهفته دریایی ست
    کی توان نهفتنم باشد

    با تو زین سهمگین توفانی
    کاش یارای گفتنم باشد

    بس که لبریزم از تو می خواهم
    بروم در میان صحراها

    سر بسایم به سنگ کوهستان
    تن بکوبم به موج دریاها

    بس که لبریزم از تو می خواهم
    چون غباری ز خود فرو ریزم

    زیر پای تو سر نهم آرام
    به سبک سایه ی تو آویزم

    آری آغاز دوست داشتن است
    گرچه پایان راه نا پیداست

    من به پایان دگر نیندیشم
    که همین دوست داشتن زیباست

  6. Top | #6

    عنوان کاربر
    کاربر عضو
    تاریخ عضویت
    Feb 2018
    شماره عضویت
    6060
    نوشته ها
    4,444
    پسندیده
    47
    مورد پسند : 701 بار در 533 پست
    Windows NT 10.0 Firefox 58.0
    نیست یاری تا بگویم راز خویش
    ناله پنهان کرده ام در ساز خویش
    چنگ اندوهم ، خدا را ، زخمه ای
    زخمه ای ، تا برکشم آواز خویش

    بر لبانم قفل خاموشی زدم
    با کلیدی آشنا بازش کنید
    کودک دل رنجه دست جفاست
    با سر انگشت وفا نازش کنید

    پر کن این پیمانه را ای هم نفس
    پر کن این پیمانه را از خون او
    مست مستم کن چنان کز شور می
    بازگویم قصه افسون او

    رنگ چشمش را چه می پرسی ز من
    رنگ چشمش کی مرا پابند کرد
    آتشی کز دیدگانش سرکشید
    این دل دیوانه را دربند کرد

    از لبانش کی نشان دارم به جان
    جز شرار بوسه های دلنشین
    بر تنم کی مانده از او یادگار
    جز فشار بازوان آهنین

    من چه می دانم سر انگشتش چه کرد
    در میان خرمن گیسوی من
    آنقدر دانم که این آشفتگی
    زان سبب افتاده اندر موی من

    آتشی شد بر دل و جانم گرفت
    راهزن شد راه ایمانم گرفت
    رفته بود از دست من دامان صبر
    چون ز پا افتادم آسانم گرفت

    گم شدم در پهنه صحرای عشق
    در شبی چون چهره بختم سیاه
    ناگهان بی آنکه بتوانم گریخت
    بر سرم بارید باران گناه

    مست بودم ، مست عشق و مست ناز
    مردی آمد قلب سنگم را ربود
    بسکه رنجم داد و لذت دادمش
    ترک او کردم ، چه می دانم که بود

    مستیم از سر پرید ، ای همنفس
    بار دیگر پر کن این پیمانه را
    خون بده ، خون دل آن خود پرست
    تا بپایان آرم این افسانه را

  7. Top | #7

    عنوان کاربر
    کاربر عضو
    تاریخ عضویت
    Feb 2018
    شماره عضویت
    6060
    نوشته ها
    4,444
    پسندیده
    47
    مورد پسند : 701 بار در 533 پست
    Windows NT 10.0 Firefox 58.0
    وقتی که زندگی من
    هیچ چیز نبود
    هیچ چیز به جز تیک تاک ساعت دیواری
    دریافتم
    باید ، باید ، باید
    دیوانه وار دوست بدارم

    کسی را که مثل هیچکس نیست

  8. Top | #8

    عنوان کاربر
    کاربر عضو
    تاریخ عضویت
    Feb 2018
    شماره عضویت
    6060
    نوشته ها
    4,444
    پسندیده
    47
    مورد پسند : 701 بار در 533 پست
    Windows NT 10.0 Firefox 58.0
    من پشیمان نیستم
    من به این تسلیم می اندیشم
    این تسلیم دردآلود
    من صلیب سرنوشتم را
    بر فراز تپه های قتلگاه خویش بوسیدم

    در خیابان های سرد شب
    جفت ها پیوسته با تردید
    یکدگر را ترک می گویند
    در خیابان های سرد شب
    جز خداحافظ، خداحافظ، صدایی نیست

    من پشیمان نیستم
    قلب من گویی در آن سوی زمان جاریست
    زندگی قلب مرا تکرار خواهد کرد
    و گل قاصد که بر دریاچه های باد می راند
    او مرا تکرار خواهد کرد

  9. Top | #9

    عنوان کاربر
    کاربر عضو
    تاریخ عضویت
    Feb 2018
    شماره عضویت
    6060
    نوشته ها
    4,444
    پسندیده
    47
    مورد پسند : 701 بار در 533 پست
    Windows NT 10.0 Firefox 58.0
    باز هم قلبي به پايم اوفتاد
    باز هم چشمي به رويم خيره شد
    باز هم در گير و دار يک نبرد
    عشق من بر قلب سردي چيره شد

    باز هم از چشمه لب هاي من
    تشنه اي سيراب شد ‚ سيراب شد
    باز هم در بستر آغوش من
    رهرويي در خواب شد ‚ در خواب شد

  10. Top | #10

    عنوان کاربر
    کاربر عضو
    تاریخ عضویت
    Feb 2018
    شماره عضویت
    6060
    نوشته ها
    4,444
    پسندیده
    47
    مورد پسند : 701 بار در 533 پست
    Windows NT 10.0 Firefox 58.0
    شانه هاي تو
    همچو صخره هاي سخت و پر غرور
    موج گيسوان من در اين نشيب
    سينه ميكشد چو آبشار نور
    شانه هاي تو
    چون حصار هاي قلعه اي عظيم
    رقص رشته هاي گيسوان من بر آن
    همچو رقص شاخه هاي بيد در كف نسيم
    شانه هاي تو
    برجهاي آهنين
    جلوه شگرف خون و زندگي
    رنگ آن به رنگ مجمري مسين
    در سكوت معبد هوس
    خفته ام كنار پيكر تو بي قرار
    جاي بوسه هاي من بر روي شانه هات
    همچو جاي نيش آتشين مار
    شانه هاي تو
    در خروش آفتاب داغ پر شكوه
    زير دانه هاي گرم و روشن عرق
    برق مي زند چو قله هاي كوه
    شانه هاي تو
    قبله گاه ديدگان پر نياز من
    شانه هاي تو
    مهر سنگي نماز من

صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کاربرانی که این تاپیک را مشاهده کرده اند: 0

هیچ عضوی در لیست وجود ندارد.

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  

مرجع تخصصی ویبولتین ویکی وی بی در سال 1391 تاسیس شده است و افتخار میکند که تا کنون توانسته به نحو احسن جدید ترین آموزش ها و امکانات را برای وبمستران میهن عزیزمان ایران به ویژه کاربران ویبولتین به ارمغان بیاورد .

اطـلـاعـات انجمـن
09171111111 mahboob_hameh@yahoo.com طراحی توسط ویکـی وی بی
حـامـیان انجمـن