نمایش نتایج: از 1 به 7 از 7

موضوع: روز عشق...

  1. Top | #1

    عنوان کاربر
    کاربر عضو
    تاریخ عضویت
    Feb 2018
    شماره عضویت
    6060
    نوشته ها
    4,444
    پسندیده
    47
    مورد پسند : 701 بار در 533 پست
    Windows NT 10.0 Firefox 58.0

    روز عشق...

    باید تو را پنهـان کنم در بین اشعارم






    باید کسی جز تــو نفهمد دوستت دارم


    بایـد شبیــه نقشــه ی دزدان دریــایی

    اسم تو را با رمز در صندوقچه بگذارم

    لو می دهم اسم تو را در دفتر شعرم

    باید تو را مخفی کنم از چشم خودکارم

    بایدطبیعی تربگویم حال من خوب است

    شک کرده مادر به نگاه و لحن گفتارم

    شک کرده مادر می کشد زیر زبانم را

    حتماً فضولی کرده پیشش رنگ رخسارم

    لو میدهم راز تو را وقتی که در جمعی

    بایــد از انجــام طــوافـت دسـت بـردارم

    هر کس تو را دیده شده دردسری تازه

    بیـرون که مـی آیی یقین دارم گرفتارم

    بایـد همیشـه بهـترین دردسـرم باشـی

    بایـد شبیـه غصـه هایم دمپــرم باشـی

    باید بمیرانـی مــرا در اوج بی رحمـی

    هـر روز اشغـالم کنی اسکنـدرم باشی

    مـن پادشـاه هفـت شهـر عشق عطارم

    وقتـی محبت می کنی تاج سـرم باشی

    میباردامشب روی کاغذ اشک خودکارم


    باید بخـوانی ســـر پناه دفتـرم باشی

    اقرا به اسم خالـق چشمــــــــان زیبایت

    اصلا نخوان !

    چشمک بزن پیغمبرم باشی...





  2. Top | #2

    عنوان کاربر
    کاربر عضو
    تاریخ عضویت
    Feb 2018
    شماره عضویت
    6060
    نوشته ها
    4,444
    پسندیده
    47
    مورد پسند : 701 بار در 533 پست
    Windows NT 10.0 Firefox 58.0
    عشق من
    برای آنکه آرزوهایم را تصور کنی
    لبانت را بگذار همچون ستاره ای بر آسمان واژه هایت
    بوسه هایت در شب سرزنده
    و رد بازوان تو به گردِ من
    همچون شعله ای به نشانه‌ی پیروزی است
    رویاهای من همه در دسترس اند
    روشن و جاودانی
    و هنگامی که تو اینجا نیستی
    خواب می بینم که می خوابم
    خواب می بینم که به رویایم.
    پیشانی بر شیشه ها چونان بیداران اندوه
    تو را می جویم فراتر از انتظار
    فراتر از خود خویشتنم
    و آنچنان دوستت دارم که نمی دانم
    کدام یک از ما غایب است

  3. Top | #3

    عنوان کاربر
    کاربر عضو
    تاریخ عضویت
    Feb 2018
    شماره عضویت
    6060
    نوشته ها
    4,444
    پسندیده
    47
    مورد پسند : 701 بار در 533 پست
    Windows NT 10.0 Firefox 58.0
    عاشق که باشی...
    چشم هایت را عاشقانه روی دنیا باز می کنی، صدای قار قار کلاغ ها، زیباترین سمفونی دنیا را در ذهنت تداعی می کند. نگاهت مهربان است، آنقدر که دلت می خواهد مادر تمام جوجه گنجشک های دنیا باشی. به آیینه که نگاه می کنی هنوز همان دختر شانزده ساله زیبایی را می بینی که عاشق پوشیدن شلوار پانک و کفش اسپرت سفید است. موهایت را دم اسبی می بندی، خط ها و چروک های صورتت را زیر کرم پودر می پوشانی و ناخن هایت را با وسواس بیشتری لاک می زنی. میان تنهایی و سکوت، میز صبحانه ات را مثل همیشه، دو نفره و با سر و صدا می چینی. با آهنگی ملایم، برای چشم هایی که در قاب به تو خیره اند آرام می رقصی و تمام روز را بر روی صندلی متحرک برای صدمین بار "کلیدر" می خوانی و لذت می بری.
    عاشق که باشی دوست داری ماه را مثل برکه در بغل بگیری، تک تک ستاره ها را ببوسی به گربه ی سیاه روی دیوار شب بخیر بگویی و منتظر لالایی جیرجیرک ها شوی. عاشق که باشی دست در گردن بالشی می اندازی که آغشته به عطر فرانسوی مردانه ست، بستر تو نرم ترین آغوش دنیا می شود و خواب هایت شیرین ترین و عاشقانه ترین رویاها...

  4. Top | #4

    عنوان کاربر
    کاربر عضو
    تاریخ عضویت
    Feb 2018
    شماره عضویت
    6060
    نوشته ها
    4,444
    پسندیده
    47
    مورد پسند : 701 بار در 533 پست
    Windows NT 10.0 Firefox 58.0
    محبوبم!
    سنگ ها
    به قصد شکستن نبود که به پنجره می خورد!
    خرد و کوچک
    یعنی قراری به وقت نیمه شب!
    قرار بود قلبت را در دست بگیرم
    و قلب معشوقه ها
    با مشت کسانی که دوستشان دارند
    یکی نیست... هست؟
    چاره ای نیست!
    هنوز هم دوستت دارم
    مثل پنجره ای که سنگ را
    سنگی که مشت را
    مشتی که دست بود در ابتدا
    آرام و نرم
    لابه لای انگشت های ...
    تکه تکه ام حالا
    و هر تکه ام دوستت دارد
    محبوب سنگدلم
    نگران نباش
    مرا با پنجره ای تازه ای عوض خواهند کرد
    تا تو آسوده و زیبا
    به قرارهای عاشقانه ات برسی

  5. Top | #5

    عنوان کاربر
    کاربر عضو
    تاریخ عضویت
    Feb 2018
    شماره عضویت
    6060
    نوشته ها
    4,444
    پسندیده
    47
    مورد پسند : 701 بار در 533 پست
    Windows NT 10.0 Firefox 58.0
    محبوبم!
    تو را
    نه برای زیبایی بی حصر و ادامه دارت
    نه برای رنج و اندوه ماندگارت
    نه برای شادی
    نه برای چشم های نافذت که با موهای کوتاه
    می توانی ویرانگر باشی...
    تو را
    نه برای زنانه ای بی وقفه
    نه برای مهربانی لایزال و بی ریا
    نه برای قهر
    نه برای آشتی
    تو را
    نه برای زخمی که بر جا گذاشته ای
    نه برای آنچه مَردان شهر در تو می بینند
    نه برای غمین غروب آدینه
    نه برای هر آنچه که داری
    تو را برای خودم
    و تعریف جاودانگی عشق
    برای گنجی که داری و نمی ببیند
    برای سادگی ات در تعاریفی که "زن" بود
    تو را برای تنهایی ام
    دوستت دارم.


  6. Top | #6

    عنوان کاربر
    کاربر عضو
    تاریخ عضویت
    Feb 2018
    شماره عضویت
    6060
    نوشته ها
    4,444
    پسندیده
    47
    مورد پسند : 701 بار در 533 پست
    Windows NT 10.0 Firefox 58.0
    محبوبم
    امروز که در آغوشم بودی
    چیزی به پنج گانه ی حواسم افزودی
    چیزی به رایحه ی گل ها
    به طعم های جهان
    به فصل ها
    ساعت ها
    و برای شادی
    تعریف تازه ای ساختی!
    دست هایم
    پیچکند حالا
    شانه هایم
    آبشاری برای فرود نجابت
    و سینه ام
    تختی برای پادشاهیِ "زیبایی"
    رد موهایت را که گرفتم...
    به مزرعه ای پر از محصول رسیدم
    رد چشم هایت را که گرفتم...
    دو یاقوت سیاه بودند
    پشت شیشه ی جواهر فروشی
    و لب هایت
    نهری در امتداد خیابان
    لبریز از باران بهاری...!
    امروز که در آغوشم بودی
    تعبیر تازه ای از زیستن آموختم
    و در ساعتی که هیچگاه نبود
    فصلی که هیچ زمان نبود
    در طعم و عطر و احساسی که هرگز وجود نداشت
    بسیار آموختم... بسیار!
    و بیشترین اش:
    "زنی که دوستت داشته باشد
    می تواند تنها با زبان صریح آغوش
    تو را به دنیای زیباتری که هرگز ندیده ای ببرد

  7. Top | #7

    عنوان کاربر
    کاربر عضو
    تاریخ عضویت
    Feb 2018
    شماره عضویت
    6060
    نوشته ها
    4,444
    پسندیده
    47
    مورد پسند : 701 بار در 533 پست
    Windows NT 10.0 Firefox 58.0
    من اگر نویسنده بودم

    نویسنده خوبی می‌شدم
    اگر شاعر، شاعری هِی کم بد نبودم
    اگر کار گر بودم
    خوب آجر پرت می‌کردم
    خوب آچار بلد می‌شدم
    اگر من نقاش بودم
    نقاشی‌هایی خوب می‌کشیدم،
    خوب رنگ می‌کردم
    بوم‌ها را قشنگ وُ
    خانه‌ها را پُره رنگ وُ رنگ می‌کردم
    اگر شاد بودم
    می‌رقصیدم
    مجلس‌ها گرم می‌کردم
    خواننده بودم، می‌خواندم
    مرگ بودم، می‌مردم

    خدا بودم، زنده می‌کردم
    زندگی می‌دادم
    من اما عاشق بودم
    بلد نبودم!

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کاربرانی که این تاپیک را مشاهده کرده اند: 0

هیچ عضوی در لیست وجود ندارد.

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  

مرجع تخصصی ویبولتین ویکی وی بی در سال 1391 تاسیس شده است و افتخار میکند که تا کنون توانسته به نحو احسن جدید ترین آموزش ها و امکانات را برای وبمستران میهن عزیزمان ایران به ویژه کاربران ویبولتین به ارمغان بیاورد .

اطـلـاعـات انجمـن
09171111111 mahboob_hameh@yahoo.com طراحی توسط ویکـی وی بی
حـامـیان انجمـن