آغوش تو
مترادف امنیت است
آغوش تو
ترسهای مرا میبلعد
لغت نامهها دروغ میگفتند
آغوش تو
یعنی پایان سردردها
یعنی آغاز عاشقانهترین رخوتها
آغوش تو یعنی "من" خوبم!
بلند نشوی بروی یکوقت!
بغلم کن
من از بازگشتِ بی هوای ترسها
میترسم...
آغوش تو
مترادف امنیت است
آغوش تو
ترسهای مرا میبلعد
لغت نامهها دروغ میگفتند
آغوش تو
یعنی پایان سردردها
یعنی آغاز عاشقانهترین رخوتها
آغوش تو یعنی "من" خوبم!
بلند نشوی بروی یکوقت!
بغلم کن
من از بازگشتِ بی هوای ترسها
میترسم...
دوستت دارم (...)
این روزها ذهنم جا ندارد
تو از آن لبریز می شوی...
در دلم می ریزی...!
به ضمانت پلک هایت
فلسفه می ریزم
پای رومی و زنگی این وسوسه ها
و تنها من میدانم
آغوش تو
از استدلال های من محکم تر است!
آغوش تو گناه نیست
من در آغوش تو آرامش یافته ام
که هیچ گناهی با آرامش مانوس نیست
آغوش تو گناه نیست
من در آغوش تو امنیت را احساس کرده ام
که در هیچ گناهی امنیت محسوس نیست
آغوش تو گناه نیست
من در آغوش تو تمام زیبایی را لمس کرده ام
که در هیچ گناهی زیبایی ملموس نیست
پس امانم بده
که تا ابد در دل این زیبایی
آرامش یابم...
تمام ِ دنیایم
در آغوشت خلاصه شده است ... !
کودکانه
پناه میبرم ...
به خلاصهی دنیا ! ...
در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)