برای تویی که عـشقت معنای بودنم است...

[L O S T]

برای تویی که عـشقت معنای بودنم است


برای تویی که غمهایت معنای سوختنم است


برای تویی که آرزوهایت آرزوی من است...


این شعرها همه خلاصهء چشمان توست


چشمانت آتشفشانی از عشق


که ذوب میکند مرا...


بیـا چشـمانـت را بنویسم به واژه هایی تـازه


و لبـانت را بخوانـم به سروده ای دیگر،


بیا گـونـه هـایت را ببـویم به بوسه ای گرم تر!


بیا نگاهـت را بسرایم به شعری نـو


و بیا تا از تو خدایـی بسازم که هر روزبه پایت نماز بگذارم


ای خــــدای شـــعــرهـــای مــــن!



طلوع زندگی ام ، دوستت دارم و منتظرم...


منتظر لبخند های همیشگی تو


منتظر مهربانی ات و منتظر دیدنت...

[L O S T]

همیشه برای تو می نویسم


حتی اگر کمی تاخیر کرده باشم

همیشه برایت گلی می آورم پرچین

حتی اگر فصل روییدن گلها نباشد

همیشه به سویت خواهم امد

حتی اگر آن سوی دریا ها نشسته باشی

همیشه تو را نگاه می کنم

حتی اگر رویت را به سوی من بر نگردانی

همیشه منظرت خواهم ماند

حتی اگر تقدیر نگذارد

همیشه برایت خواهم سرود

حتی اگر واژه ها تمام شده باشند

همیشه دوستت خواهم داشت

حتی اگر رسم دوست داشتن بر افتاده باشد

پس اگر کمی دیر پنجره ام را گشودم

دلگیر نشو . . . .

[L O S T]

آری با تو دیگر عشق قصه نیست ، حقیقت است این روزها و لحظه ها

حقیقت است که دوستت دارم ، حقیقت است که با تو هیچ غمی ندارم

حقیقت است که دنیا را نمیخواهم بی تو ، مگر میشود این زندگی بدون تو؟

[L O S T]

عطر شعری که به عشقت نوشته ام فضای اتاقم را پیچیده

فکر کنم آسمان دیشب آخرین حرفم به تو ،را شنیده

که اینگونه ستاره باران کرده احساسات مرا ،

فدای آن کسی شوم که به این حال و روز انداخته مرا

فدای تو ، عزیزم نگفتی من بیشتر دوستت دارم یا تو؟

[L O S T]

تقصیر خودم نیست

تو را که می بینم
هر چه از بر کرده بودم ، از برم می رود
تو را که می بینم
همه ی واژه ها نا گفته می مانند
تا همیشه چیزی برای با خودم تکرار کردن داشته باشم!
همه ی اینها تقصیر حرارت حضور توست
سنگینی حرم حضور تو را

پاسخی جز سنگینی سکوتم نمی یابم
تقصیر خودم نیست که تو را که می بینم
چیزی برای گفتن ندارم